یک تکانی به خودمان می دهیم!

امروز جهت اقدام برای رفع از حالت مرغ کرچ بودن در آمدن! طی یه اقدام یهویی سری به قسمت آگهی های استخدام مشاور حقوقی سایت نیازمندی های همشهری زدم و بعد چند تماس تلفنی یه جا رو کاندید کردم برای رفتن و مصاحبه دادن! گل پسر رو بین راه تحویل شازده دادم و رفتم موسسه حقوقی مربوطه. اولش منشی دو تا فرم داد پر کنم. یکیش مشخصات شخصی بود و سوابق کاری، اون یکی هم سوالات حقوقی چهار گزینه ای. منشی گفت فقط 5 وقیقه وقت دارم جواب بدم! بیشترشو شانسی جواب دادم! آخرین سوال این بود که میزان حقوق درخواستیتون چه قدره؟ منم نوشتم 1.5 میلیون! مالیات که نداره!!! گفتم می نویسم، اگه قرار شد مشغول بشم و کار به چونه زنی رسید به یک تومن راضی بشن! اینا از عوارض بیگاری کشیدن های آقای وکیله دیگه! دو تا وکیل دیگه هم مشغول فرم پر کردن بودن. بعد گفتن بریم بالا با مدیر موسسه صحبت کنیم. یه آقای وکیل مسن، چاق و سرخ و سفید که تند تند حرف می زد به انضمام دو تا خانم وکیل جوان آلاگارسون کرده نشسته بودن. آقای مدیر از هر کدوممون پرسید تو چه زمینه ای بیشتر کار کردیم و یه سوال خیلی تخصصی هم پرسید بعد هم خودش جواب ما رو کامل کرد. معلوم بود خیلی کارکشته اس ولی چندان از محیطش خوشش نیومد. مخصوصا که آقای مدیر خانومای همکارشو به اسم کوچیک صدا می زد! آخرش گفت بررسی می کنن و تا آخر هفته تماس می گیرن. از حجم فرم های روی میز معلوم بود قبل ما هم یه عده اومدن و از لحن آقای مدیر این که این گزینش و مصاحبه چند روزی ادامه خواهد داشت. من امیدی برای پذیرش ندارم اصراری هم ندارم البته! فقط می خواستم یه تکونی به خودم داده باشم!

بعد رفتم دنبال گل پسر و برای اولین بار مغازه یا به قول نازنین حجره شازده رو دیدم! چند باری تا جلوی پاساژشون رفته بودم ولی داخل نه. چون محیطش کاملا مردونه اس ولی این بار دلم خواست برم داخل! به گل پسر که حسابی خوش گذشته بود. شاگردهای شازده باهاش بازی کرده بودن و تو پاساژ گردونده بودنش. بوی کباب هم می داد و معلوم بود خوب غذا خورده! به شازده گفتم:‌"دلم می خواست ببینم این جایی که ازش دل نمی کنی چه شکلیه؟!" از بس که گاهی دیر میاد خونه. یعنی در پاساژو می بندن نگهبان دوباره براش باز می کنه!!!

قبل برگشت به خونه رفتم دفتر(که طی ماه های اخیر و بعد از ممنوع کردن تبلیغات برای وکلا بسیار خلوت و بی رونق شده) تا وکالتنامه اون پرونده مزخرف رو بگیرم. آقای وکیل در ساعات اولیه بامداد پیامک زده بودن که موکل امضاش کرده! اون وقت بعد کلی معطلی می بینم با وجود این که یه بار تلفنی و یه بار حضوری برای آقای وکیل توضیح دادم که موکل باید بنویسه این امضا و اثر انگشت متعلق به این جانب فلانی می باشد و دوباره امضا کنه و انگشت بزنه، هیچی ننوشته و فقط دوباره امضا کرده! با غرغر  گفتم:"من این وکالتنامه رو این جوری نمی برم دادگاه که دوباره قبولش نکنن! تا حالا سه دفعه رفتم دادخواستو ثبت نکردن. چند بار هم برای وکالتنامه اومدم این جا. این همه توضیح دادم شما توجه نکردین اون وقت چه قدر سر حق الوکاله باهام چونه می زنین..." آقای وکیل هم پشت سر هم می گفت:"شما حق دارین. من عذرخواهی می کنم." و دیگه نذاشت از نظر غرزنی تخلیه کامل بشم ولی همینشم خوب بود! بعد این جناب موکل قرار بود اوایل دو هفته پیش بیاد برای امضا، آخر هفته پیش اومده! موکل به این بی خیالی ندیدم تا حالا! نمی دونم دوباره کی بیاد برای تکمیل امضا؟! منم سعی می کنم دیگه برای این پرونده جوش نزنم. موکل بی خیال، آقای وکیل بی حواس، من برای چی خودمو اذیت کنم؟!



پ.ن: فامیلمون امروز صبح دوباره زنگ زده که دوستم مبلغ حق الوکاله رو خیلی بالا گفته.(دو و نیم، سه میلیون!!! نمی دونم پیش خودش چی فکر کرده؟! چه خبره؟؟؟) می خواد دوباره با مستاجرش صحبت کنه و اگه به توافق نرسیدن یه وکیل دیگه بهش معرفی کنم. فکر کنم آخرش هم خودم باید انجامش بدم!


نظرات 17 + ارسال نظر
بهار شنبه 25 شهریور 1391 ساعت 10:42 ب.ظ http://joyz.blogfa.com

همین که زدی بیرون خوبه...
انشالله که یه محل کار خوب هم واست پیدا بشه...

انشاالله.ممنون.

آفاق شنبه 25 شهریور 1391 ساعت 11:04 ب.ظ http://b-arghavani.blogfa.com

اوووووووووووووووووووووووووواه خیلی فعال شدی افرین

من میگم مال فامیل رو خودت قبول کن


اگه دوباره زنگ بزنه باشه!

بیتا شنبه 25 شهریور 1391 ساعت 11:06 ب.ظ http://www.titantarin.blogfa.com

قالب جدید مبارک...برای کارهم دعامیکنم یه جای خوب ومناسب پیداکنی دخملی

ممنون. انشاالله.

من و دخملی یکشنبه 26 شهریور 1391 ساعت 12:02 ق.ظ http://reihanejan.blogfa.com

چقده حقوقتون بالاست بیام برم وکیل بشم...
ولی خدایی وکالتم سخته ها.. حالا ایشالا یه جای خوب برای کار گیرت بیاد.. کار روتین زندگی آدم رو هم روتین میکنه.. من بعد از مدتی بی برنامگی الان شدیدا از روتین بودم استقبال می کنم

بیا خوب!
ولی من یه چیزی نوشتم کیه که قبول کنه؟!
آخ آره واقعا. خسته شدم!

من و دخملی یکشنبه 26 شهریور 1391 ساعت 12:03 ق.ظ http://reihanejan.blogfa.com

چقده حقوقتون بالاست بیام برم وکیل بشم...
ولی خدایی وکالتم سخته ها.. حالا ایشالا یه جای خوب برای کار گیرت بیاد.. کار روتین زندگی آدم رو هم روتین میکنه.. من بعد از مدتی بی برنامگی الان شدیدا از روتین بودم استقبال می کنم

بهار(بوسه ی تقدیر) یکشنبه 26 شهریور 1391 ساعت 01:12 ق.ظ http://gozashtehagozashte.blogfa.com/

خودت انجامش بده گلی.
گناه دارن.چشم امیدشون تویی

بنده خدا این قدر ابراز محبت می کنه آدم شرمنده میشه!!!

سرگردان یکشنبه 26 شهریور 1391 ساعت 01:50 ق.ظ http://manosargardani.blogfa.com

واای گلی چه کار خوبی کردی!!
پس فقط شغل من نیست که هرجا میروم یک عالم فرم پرشده میبینم!! همه جا همینه!
امیدوارم یک دفتر خوب به زودی زود پیدا کنی!!
منم فکر کنم اخرش خودت باید کار فامیلتون رو انجام بدی!!

بازار کار اشباعه ماشاالله!
ممنون.
شاید! بد هم نیست!

مسی یکشنبه 26 شهریور 1391 ساعت 07:02 ق.ظ http://zibatarin74.persianblog.ir

موفق باشی

مسی یکشنبه 26 شهریور 1391 ساعت 07:03 ق.ظ http://zi

موفق باشی

maryam یکشنبه 26 شهریور 1391 ساعت 09:18 ق.ظ http://maryam-bashkani.blogfa.com

یک حقوقدان یکشنبه 26 شهریور 1391 ساعت 03:18 ب.ظ http://dattik.blogfa.com

من بیشتر جاهارو به خاطر همین جو بدش نمیرم.

الان اونوقت پیش اون آقای وکیل چیکار می‌کنی شما؟ پروانه هم داری؟

محیط خوب پیدا کردن سخته.
پیگیری پرونده ها تو دادگاه. بله دارم.

ابراهیم یکشنبه 26 شهریور 1391 ساعت 07:33 ب.ظ http://www.namebaran.blogfa.com/

به نظرم پی کارای روزنامه ای نرین خیلی بهتره
این کارا زیاد اعتباری ندارن

نمیشه این جوری گفت. البته ترجیح میدم یه جا رو با شناخت پیدا کنم ولی کو؟!

خانوم وکیل یکشنبه 26 شهریور 1391 ساعت 09:39 ب.ظ http://khanooomvakil.persianblog.ir

بانو خیلی هم خوب پیشنهاد حقوق دادی!!دلشون هم بخواد
دوست من مشاور حقوقی یه شرکته ماهی 2 تومن حقوقشه!!!!والا!!!!
به نظر من بخوای نخوای فامیل جماعت گردنته!!هرچی هم بخوای بپیچونی نمیشه.منظور فامیل هم این بوده که خودت پرونده رو بگیری
اون وکالتنامه رو هم خوب اومدی!پایه تم!

عزیزم اون دوستت شانس داره خوب!
شاید. بیچره این قدر ابرازمحت می کنه هر دفعه آدم شرمنده میشه. فقط بدموقعی به پستم خورد!
پس چی؟! فکر کرده من علافم؟!

فروغ دوشنبه 27 شهریور 1391 ساعت 01:37 ق.ظ http://raddepahayam.blogfa.com/

ایشالا که هرچی صلاحه برات پیش بیاد
این مرغ کرچ بودن رو خوب اومدی ها
منم تو تابستون یه مرغ کرچ به تمام معنا میشم

انشاالله
از مرغ کرچم بدتر شدم. اصلا یه وضعی!!!

زهرا م دوشنبه 27 شهریور 1391 ساعت 12:11 ب.ظ http://zkh.blogsky.com

سلام گلابتون عزیز این چند پست اخر با هم خوندم اول امیدوارم هر چی خیره برات پیش بیاد در مورد کار و بزودی انشااله در یک محیط خوب کار برات پیدا شه خاطرات بچه دار شدنت خیلی قشنگ بود من یاد بدنیا اومدن ا ولین بچه ام انداخت که قرار بود سزارین بشم ولی چون تقریبا یکماه زودتر بعلت پاره شدن کیسه اب مجبور شدم زایمان طبیعی کنم زیادم سخت نبود البته تا تونستم با دکتربیچاره دعوا کردم که قرار بود سزارین شم چرا طبیعی و اون برام در کمال ارامش و خوش اخلاقی توضیح داد که برای کامل شدن ریه بچه که زودتر از موعد بوده زایمان طبیعی بهتر بوده

سلام عزیزم.ممنون از لطفت.انشاالله.
یکی از دوستای منم چند ماه پیش درست مثل شما شد! الهی گل پسرات عاقبت به خیر باشن.

فــــرناز دوشنبه 27 شهریور 1391 ساعت 03:29 ب.ظ http://farnazjun.persianblog.ir/

نه تو رو خدا بده من انجامش بدم آخر انقدر دست دست نکن همینشم نمیدن بهت نمیخوای بده من هاااااا تعارف نکن جون من اصن راه نداره بذارم تنهایی انجامش بدی ها! خودم میام انجامش می دم!

اگه دوباره زنگ زد چشم! شاید اصلا با مستاجرش به توافق برسه کار به اون جا نکشه!

اندر احوالات چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 10:33 ق.ظ http://andarahvalat30.blogfa.com

بالاخره کاره چی شد؟
جوابی ندادند؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد