438. مهمونی افطار رو خیلی دوست دارم!

حالا که ماه مبارک اومده و  شکر خدا حالم خوش شده، دلم می خواد هر شب افطاری برم مهمونی و اگر هم  مهمونی نرفتیم بعد افطار بزنیم بیرون! اصلا این شبای کوتاه ماه رمضان که معمولا تا سحر بیداریم جون می ده برای گردش های شبانه، اما وجود دو تا دسته گل نازنیمون کارو سخت می کنه! یه شب رفتیم پارک، تمام وقتمون به تاب و سرسره سوار کردن بچه ها گذشت! سینما رو که دیگه بهتره بهش فکر نکرد!

مهمونی های افطار هم که چند ساله کم شده و امسال دیگه خیلی بهم فشار اومد که افطارهای اولین پنج شنبه و جمعه ماه رمضان رو خونه بودیم! اما قبلش یعنی چهارشنبه خودمون یه مهمونی افطاری نسبتا پر جمعیت داشتیم و با وجودی که سعی کردم ساده برگزار کنم و تشریفات نچیدم و از اون دفعات نادری بود که قبلش کمک داشتم اما واقعا انرژیم گرفته شد با اون همه ظرف و آشپزخونه منهدمی که سر و سامون دادنش رو باید خودم تنها انجام می دادم و ماشین ظرفشوییم که گذاشت عدل تو هم چین موقعی سرم ادا درآورد و طول کشیدن کار جمع جور کردن و پاکسازی بقایای مهمونی تا فردا بعدازظهرش! 

حالا یه مهمونی دیگه هم مد نظر دارم برای فامیل شازده که تا این لحظه نتونستم مهمونا رو هماهنگ کنم و روزشو مشخص! هر روزی پیشنهاد دادم یه مشکلی بود و این سومین سالیه که خواستم و نتونستم‌ این مهمونی رو هماهنگ کنم ولی قصد جدی دارم که امسال هر جور هست برگزارش کنم ان شاالله!

 قبل ماه مبارک تصمیم داشتم یه افطاری دوستانه هم داشته باشیم‌ اما با این همه فشاری که بهم اومد نمی دونم اصلا برگزارش کنم یا نه! هر چند با وجود سختی برگزار کردن مهمونی افطار، واقعا دوست دارم تو خونه مون به دفعات سفره افطاری پهن بشه و دیدارهای فامیلی و دوستانه تازه. تو چند سال اخیر هم سعیم بر همین بوده.

حالا بماند مامان جان که کمردردش شدید شده و دو ساله تقریبا دور مهمونی دادن  های مفصلش رو خط کشیده، هی پند و اندرزم می ده که خیلی به خودم فشار نیارم و فکر سلامتیم باشم و از وضعیتش عبرت بگیرم! منم که زیاد حرف گوش کن نیستم در این زمینه!!! یادم نرفته که مامان تا همین چند سال پیش چه قدر مهمونی برگزار می کرد خصوصا تو ماه رمضان و با شرایطی خیلی سخت تر از مال من. هر چی نباشه منم دختر همون مادرم دیگه! اینو به خودشم می گم و دوتایی می خندیم!!!


437. و این دست های خالی...

بعد مدت ها  هنوز  اوضاع همینه . همین جوری که هیچ چیز  اون طوری که می خوام نیست و انگار علی رغم همه دست و پا زدنا, قرار هم نیست به این زودیا تغییری ایجاد بشه. مشکل از منه که این قدر لوس و کم طاقتم و هر چی سعی می کنم حالمو خوب کنم و خوب نگه دارم و  روح امید و زندگی  رو تو خونه جاری کنم, باز کم میارم و بعد یهو تو خودم فرو می رم, بی حال و حوصله و بی اعصاب ! که یادم می ره بالاخره زمان تحقق "ان مع العسر یسرا" می رسه. روزایی که بشینم, یه نفس عمیق بکشم و با یه لبخند روی لب بگم الهی شکر که اینم گذشت!

  حس می کنم هر چی این چند وقته رشته بودم رو پنبه کردم, خراب کردم با این حال خرابم!  اونم حالا, این قدر نزدیک به ماه مبارک,  که بعد دو سال عذر داشتن برای  روزه نگرفتن و یه سال نصفه نیمه گرفتن, دیگه منعی برای روزه گرفتنم نیست. دوست داشتم با یه حال خیلی بهتر از این وارد ماه رمضان می شدم.

و حالا چه قدر نیاز دارم به دستای مهربونی که دستامو بگیره, بلندم کنه, یه صفایی بهم بده و بعد با خودش ببردم بشوندم سر سفره مهمونی خدا...


خیلی التماس دعا رفقا!

436.دعا کبوتر عشق است، بال و پر دارد

این روزا دوست دارم چشمامو ببندم و تصور کنم، تصور روزهایی رو که سال هاس وعده اومدنشون داده شده، زمانی که نه غمی خواهدبود نه جنگی ، نه فقری و نه هیچ چیز ناخوشایند دیگه ای. روزگار صلح و آرامش و امنیت کامل در تمام دنیا.

سخته! تصور چنین روزهایی تو این اوضاع و احوال که حجم عظیم غصه ها و نا امنی ها و مصیبت هایی که پشت سر هم می رسن داره خفه مون می کنه، سخته. و قسمت دردناک ماجرا این جاس که این همه بدبختی ما رو به اضطرار نیانداخته! اون اضطراری که صبر و طاقتمون رو‌ به معنای واقعی کلمه سر بیاره وادارمون کنه برای دعاهای مداوم  از ته دل، برای التماس های پایان ناپذیر به درگاه خدا برای این که زمان تحقق وعده اش رو برسونه...

انگار عادت کردیم، به بی صاحبی ، به درد و رنج، به این که روی آرامش رو نبینیم عادت کردیم...این قدر سرمون گرم روزمرگی ها و دوندگی های بی پایانمون شده که خیلی چیزا از یادمون رفته. یادمون رفته قراره زمانی بیاد که زندگی اینی نباشه که هست، که اوضاع دنیا اصلا این جوری نباشه.

می خوام‌ به بهانه روز پیش رو، وسط همه دل مشغولی ها و گرفتاری هام  اقلا یک ساعت بشینم  و فکر کنم. به همه اینا فکر کنم  و  بخونم:

اللهم انا نشکو علیک 

فقد نبینا 

و غیبت ولینا

و کثرت عدونا

و قلت عددنا

و شدت الفتن بنا

و تظاهر الزمان علینا*


بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد....

«اللهم‌ عجل لولیک الفرج»


*فراز پایانی دعای افتتاح