847

عکس نوشته ای که وسط اینستاگرام گردی به چشمم می خوره این قدر به دل میشینه که فوری ازش اسکرین شات می گیرم و می فرستم برای مامان: «خدا منو خیلی دوست داشت که وقتی داشت انتخاب می کرد کدوم مامان مال کدوم بچه باشه، تو رو برای من انتخاب کرد!» روی علامت ارسال می زنم و هم‌زمان اشکام سرازیر می شه.؟ و وقتی شدت بیشتری می گیره که مامان سریع جواب می ده:« خدا رو شاکرم که دختر گلی مثل تو رو روزیم کرده.» 

حال و‌ هوای روز مادر  امسال یه جور عجیبی دل نازکم کرده. تجربه های ماه های اخیر خیلی به روم آورده که فرصت ها کمه. فکر می کنم اگه یه وقت مامان نباشه چی؟ و یاد بچه های دوست مرحومم می افتم و بچه های خانم جوونی از  اقوام شازده که شهریور امسال به فاصله دو هفته از هم با کرونا رفتن و انگار یه تیکه از  قلب منو هم با خودشون بردن و تقریبا روزی نیست یادشون نکنم... فکر می کنم امسال بدون حضور مادرای مهربونشون چه حالی دارن؟ وقتی از تلویزیون تبریکات روز مادر رو می شنون، وقتی همکلاسی ها شون برای هدیه به مادراشون کاردستی درست می کنن؟؟؟ 

امشب با وجود روز پرمشغله و خستگی زیاد بعد مدت ها و با وجود دلخوری هایی که داشتم، زنگ زدم به عمه هام. قبلش با خودم گفته بودم دنیا ارزشش رو نداره بی خیال باش! اینم یه جور صله ارحامه. مگه قرار نیست خونده ها و شنیده هات تو عملت نمود پیدا کنه؟! بعد گوشی رو برداشتم و اول زنگ زدم به عمه کوچیکه، بعد به عمه بزرگه و از اون جا که انتظار تبریک از طرف برادرزاده رو نداشتن خیلی خوشحال شدن و خیلی هم تشکر کردن! دوباره به خودم گفتم دیدی چه خوب شد زنگ زدی! دوست داشتم به دو تا دخترعمه ها و سه تا دخترعموهام هم بعد مدت ها تلفن می کردم اما واقعا توان این همه پای تلفن صحبت کردن در یک شب رو نداشتم! پس دونه دونه براشون پیام صوتی فرستادم، حال خودشون و خانواده شون رو پرسیدم، عید رو تبریک گفتم و ابراز دلتنگی و علاقه به دیدار مجدد کردم. دو تا دختر عمه ها هر کدوم با یه پیام صوتی پر شور و حال ازم تشکر کردن و دختر عموها با پیام متنی. گفتن خیلی بامعرفتم! هستم؟ خودم که احساس می کنم گاهی خیلی آدم بیخود و کم عاطفه ای می‌شم، متاسفانه واقعا می شم...

به مامان گفته بودم فردا میام خونه شون که بعد چند هفته ببینمشون. وسط هفته رفتن به خاطر دوری راه و درس و مدرسه بچه ها برام سخته، اما به خودم گفته بودم روز مادر رو نباید از دست داد، کی می دونه تا سال دیگه هم‌چنین روزی چی می شه؟ حالا برادرها هم قرار شده بیان و همه دور هم جمع بشیم، دور همی هایی که تو یک سال اخیر به خاطر وضعیتی که باهاش درگیریم کم شده اما می دونم نباید بذارم از بین بره...

عیدتون خیلی مبارک رفقا!


نظرات 2 + ارسال نظر
متین یکشنبه 3 بهمن 1400 ساعت 07:32 ق.ظ

روزتون مبارک بانو

ممنون از لطفتون

سمانه یکشنبه 3 بهمن 1400 ساعت 08:08 ق.ظ https://weronika.blogsky.com/

عزیزم
چ کار خوبی
عید شما هم مبارک

ممنونم سلامت باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد