قرار بیرون گذاشتن در آلوده ترین روز اخیر تهران، از اون کارهاییه که احتمالا فقط از من و رفقای خل و چلم بر میاد! حالا نه که از سلامتی مون سیر شده باشیم، قصدمون خیر بود و از دو هفته قبل هم با کلی این طرف و اون طرف شدن براش برنامه ریزی کرده و تدارک دیده بودیم. پس دیروز بعدازظهر بی خیال آلودگی هوا راهی پارک آب و آتش شدیم تا برای یکی از دوستانمون تولد سورپرایزی بگیریم، دوستی که چند ماهه عزادار و به شدت غمگینه و فکر کردیم این جوری شاید یک کم حال و هواش عوض بشه.
به خواهرش گفته بودیم به بهانه جشنواره انار بیاردش اون جا و وقتی بی خبر ما رو یک گوشه دید که کنار کیک و بادکنک داریم دست می زنیم و تولد مبارک می خونیم اولش تو بغل هر کدوممون چند دقیقه گریه کرد، بعد تازه لبخند به صورت غمگینش اومد و تونست بگه تا حالا این جوری سورپرایز نشده بوده!
بعدش کلی عکس گرفتیم، کلی مسخره بازی درآوردیم، خوراکی و کیک خوردیم، گفتیم و خندیدیم و اول شب با یک حال خیلی خوب از هم جدا شدیم، حال خوب نشوندن یک خنده عمیق شاد روی چهره ای که چند ماه از لبخند و نشاط دور بود و شاد کردن دلی که غم بزرگی در اون خونه کرده بود...
سلام؛ خدا خیرتون بده..
سلام
سلامت باشید.