819

دیروز جمعه بیست و یکم خرداد یه روز خوب و دلچسب بود، از این جهت که بعد مدت ها همه خانواده ام تو خونه ما دور هم جمع شدن و به همه مون خوش گذشت. یک مهمونی ناهار یه دفعه ای و بی برنامه ریزی قبلی که شکر خدا راحت و بی دردسر و خوب برگزار شد!

مامان گفته بود می خواد روز جمعه بعد از خونه مامانی با داداش کوچیکه برای ناهار بیان خونه ما. شازده هم گفت دو تا داداش دیگه ام رو هم دعوت کنیم. بعید می دونستم به خاطر کرونا بیان ولی شازده خودش زنگ زد دعوتشون کرد و بهش نه نگفتن! اینا کِی بود؟ پنج شنبه شب در حالی که خونه مامان شازده مهمون بودیم! من داشتم دست و پام رو گم می کردم که یهو فردا کلی آدم ناهار می خوان بیان خونه مون و تو ذهنم حساب کتاب می کردم چیا داریم و چه غذایی می تونم درست کنم!  البته خوبیش این بود هم خونه رو تمیز کرده بودم هم همون روز برای با شازده رفته بودیم خرید! آخر شب که برگشتیم خونه یک نگاه به فریزر کردم و مواد لازم برای ناهار فردا رو گذاشتم بیرون،  یک مرتب سازی سریع هم تو خونه انجام دادم و با خیالی آسوده رفتم برای خواب!

روز جمعه بعد اذان ظهر، مهمون هامون یکی یکی از راه رسیدن و تا عصر یه روز خوب رو‌ کنار هم گذروندیم! دور هم بودنی که بعد از اتفاقات سال گذشته برام ارزشمند تر از قبل بود. الحمدلله!


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد