741

این قدر نرفتم سراغ بافتنی که بافتنی اومد سراغ من! خواب دیدم برای خرید کاموا رفتم حسن آباد و تو مغازه ها دنبال کاموا می گردم. اما یه سری از کاموا فروشی ها به خاطر کرونا تعطیل بودن، بقیه هم کاموا هاشون جلوی دست نبود که مردم دست نزنن. از اون طرف قیمت کاموا بازم رفته بود بالاتر طوری که کلا از خرید پشیمون شدم و تو همون خواب فکر کردم برم با کامواهایی که دارم یه پتویی چیزی ببافم!
یعنی تورم و کرونا تو خواب هم من رو ول نکردن! حالا نمی شد این جوری خواب ببینم که همه کاموا ها در دسترسن و قیمت هاشونم مناسبه، منم یه عالمه کاموا می خرم؟!
خلاصه که همین خواب ناخوشایند باعث شد بعد مدت ها برم سراغ بساط بافتنیم! هر چی نگاه کردم دیدم با کامواهای موجود که هیچ هماهنگی ای با هم ندارن نمی شه کار خاصی انجام داد اما چند تا پروژه ناتموم دارم که بهتره به جای شروع کردن بافت جدید اونا رو تموم کنم! اول دو تا کیف های قلاب بافیم رو آوردم، برای یکی بند بافتم و به اون یکی دسته چوبی وصل کردم. بعد هم رفتم سراغ روتختی رنگی رنگیم که  تابستون پارسال نصفش رو بافته بودم اما با تموم شدن تابستون رفته بود ته کمد و دیگه درنیومده بود! شروع کردن به بافتن بقیه موتیف هاش و کلی سر ذوق اومدم، بلکه بشه تا تابستون امسال تمومش کنم! 

نظرات 2 + ارسال نظر
مامان کوچک سه‌شنبه 30 اردیبهشت 1399 ساعت 05:32 ب.ظ

بافتنی خیلی خوبه دوست دارم یاد بگیرم ولی بنظرم خیلی سخت و پیچیده میاد.خیاطی رو حرفه ای بلدم همش میگم چطوری بدون الگو لباس میبافن

من هم خیاطی میکنم هم بافتنی. هر چند تو بافتنی حرفه ای ترم! اما در کل به نظرم بافتنی خیلی راحت تره و خیلی از درسرهای خیاطی رو نداره! فقط خیلی زمان برتره!

سارا وحشی جمعه 2 خرداد 1399 ساعت 05:38 ب.ظ http://www.sararamsar.blogsky.com

خوشا به حال کسایی که لینک من هستند از غم دوجهان کشککی جستند گرچه از دست بی اف و جی افهای خود خستند ولی دل به وب با حال من بستند دست و روی خو را بشستند شبانه روز تو وب من نشستند گرتو هم خواهی ببینی روی آسایش و خوشی را حرف الکی نزن و لینک بکن سارای موش موشی را منتظر جواب لینکت هستم پیشاپیش از خرید رژ لب و پنکک مست مستم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد