705

از لحاظ روحی نیاز دارم به این که برم چند تا پارچه فروشی بزرگ و درست و حسابی، بین طاقه های پارچه بچرخم و یه پارچه گل دار خوش آب و رنگ انتخاب کنم و بخرم! بعد بیارم پهنش کنم وسط هال، الگویی رو که تازه با توجه به مدل توی ذهنم کشیدم بیاندازم روش و مشغول بریدن و دوختنش بشم. نقشه کشیدم یه پیرهن گل گلی چین چینی بدوزم برای مراسم عقد خواهر شازده که قراره تو اسفند ماه باشه و همین که خودم ندوخته عاشقش شدم برام کافیه و اصلا هم کاری به نظر بقیه که دنبال لباس های آن چنانی هستن ندارم!
اولش می خواستم از دو تا دوستام که خودشون پیشنهاد داده بودن لباس مجلسی هاشون رو بهم امانت بدم، لباس بگیرم. بعد دیدم لباساشون خیلی زرق و برق داره و من دوست ندارم. تصمیم گرفتم بدم خیاطی که نزدیک خونه مامان ایناس یه پیرهن ساده برام بدوزه. دوباره گفتم برم یه سر به مراکز خرید لباس شب بزنم شاید بتونم یه چیز به درد بخور با قیمت مناسب پیدا کنم. ولی آخر سر فکر کردم خب چه کاریه وقتی خودم می تونم لباس بدوزم این همه دنبال لباس و خیاط باشم؟! خودم دست به کار می شم و بالاخره اون قدری از خیاطی حالیم هست که بتونم یه لباس قابل پوشیدن بدوزم، حالا گیریم خیلی هم آن چنانی از کار درنیاد! 
شازده از وقتی تصمیمم رو فهمیده، نگران طور چند بار راجع به مدل و شیک و مجلسی بودنش سوال کرده و به نظرم بدش نمیاد کلا منصرف بشم و برم دنبال یه خیاط حرفه ای! اما فعلا اون روی چشم سفیدِ خودم میتونمِ من بدجوری زده بالا! حالا همه مردا دنبال اینن که زنشون یه هنری از خودش نشون بده و از هزینه ها کم کنه ها!
امشب هم بعد شرح کامل مدل لباس مورد نظر به جناب شازده، یهویی گفت راستی مامانم اینا با عمه هام فردا میخوان برن بازار پارچه بخرن تو هم باهاشون برو! گفتم عمرا! گفت چرا خب؟ برو بخر دیگه. گفتم من با فامیلای جنابعالی نمی رم پارچه بخرم! الان دست رو هر چی بذارم یا از جنسش ایراد میگیرن یا از طرحش، بعدم احتمالا می گن اصلا این مدلی که می خوای بدوزی خوب نیست! بیا پارچه فلان بگیر و مدل بهمان بدوز!
ماجرا از این قراره که پارچه خریدن ها و لباس دوختن های فامیل شازده اصولا  پروژه هاییه خیلی خاص و خیلی طولانی! هر کس بخواد لباس بدوزه میره خدمت یکی از عمه خانوم ها که یه خیاط حرفه ایه و واقعا لباسای قشنگ و شیکی می دوزه. یه عمه خانم دیگه هم هستن که می شه گفت یه جورایی تئوریسین در زمینه مدل و پارچه محسوب می شن و یه سر رشته هایی هم از خیاطی دارن و معمولا خواهر جانشون رو همراهی می کنن! این دو تا عمه خانم بعد از کلی فکر و نظر و بحث راجع به مدل همراه کسی که می خواد لباس بدوزه راهی بازار پارچه می شن، زیر و روش رو می گردن، بهترین و گرون ترین پارچه ها رو انتخاب می کنن و با کلی چک و چونه زدن می خرن، بعد وارد فاز دوخت لباس می شن که شامل پرو های چندین باره و چندین ساعته اس و همه چی باید روی تن صاحب لباس اندازه و میزون بشه! خیلی هم سلیقه و نظر خودشون رو قبول دارن و هر طور شده به طرف مقابل هم می قبولونن!
 من که هیچ رقمه حوصله گذروندن این پروسه سخت و نفس گیر رو ندارم و اصلا صرف این همه وقت و هزینه برام توجیه نداره! اما مادر و خواهر شازده خصوصا خواهرش که هم خیلی کار و نظر عمه هاش رو قبول داره و هم حالا که عروس شده رنگ به رنگ و مدل به مدل در حال لباس دوختنه، زیاد از این پروژه ها دارن و حالا هم برای لباس مراسم عقده که دارن راهی بازار می شن! آخرین تجربه من به خرید با این عمه خانوم ها بر می گرده به سال های دور که برای خرید پارچه لباس عروسم رفته بودیم. بعد کلی گشتن تو مغازه ها من یه پارچه رو پسندیدم اما نظر اونا این بود که خیلی ساده اس و چیز خاصی نداره! در نتیجه بدون خرید پارچه برگشتیم و منم کلا قید دوختن لباس رو زدم و دیگه هم هیچ وقت در این زمینه ازشون نظری نخواستم!!!
اینه که وقتی شازده پیشنهاد داد باهاشون برم خرید و از نظر خودش خیلی هم پیشنهاد خوبی بود، اون طوری بهش بُراق شدم!

پ. ن: ور خاله زنک وجودم تو این روزا و در آستانه ازدواج خواهرشوهر جان خیلی فعال شده. می تونم بیام این جا و یه نخودچی خورون حسابی راه بیاندازم اما سعی می کنم تقوای الهی پیشه کنم!!!

نظرات 4 + ارسال نظر
سمانه چهارشنبه 2 بهمن 1398 ساعت 08:26 ق.ظ http://weronika.blogsky.com

خیلی خوبه که می تونی تصور کنی به هر مدل پارچه چه مدل لباسی می آد
من توی این زمینه صفر صفرم
و وقتی چند مدل پارچه با هم ببینم کلا هنگ می کنم
برای همین سعی می کنم لباس اصولا آماده تهیه کنم
آخرین باری که لباس دادم بدوزن برای مراسم پاتختم بود 18 سال پیش ، که البته خیاط هم شبیه عمه خانم آقای شازده بودن با این تفاوت که خودشون آدرس مغازه رو دادن و جنس پارچه ای که باید تهیه می کردم و رنگی که فکر می کردن قشنگه رو دادن و من هم خریدم و اتفاقا خیلی هم راضی بودم

من همیشه تصویر لباسی رو که می خوام تو ذهنم می‌سازم و خودمو توش تصور می‌کنم! خیلیا مثل شما با لباس آماده راحت ترن اونم یه خوبیایی داره و راحت و سریع تر از لباس دوختنه فقط اگه آدم بتونه مدل و رنگ دلخواهشو پیدا کنه.

نبکا پنج‌شنبه 3 بهمن 1398 ساعت 06:13 ق.ظ

به نظر من لذت پوشیدن هنر دست خود آدم هرچند اگه حالا خیلی هم حرفه ای نباشه یه لطف دیگه ای داره.خیلی خوبه که آنقدر هنرمندی.منم ذوق کردم.امیدوارم زود پارچه مورد نظر رو پیدا کنین و از نتیجه راضی باشین.
واقعا هم ازدواج خواهر شوهر میتونه زمینه خیلی شیرینی برای نخودچی خوری باشه.
به نظرتان یه آدم کم حوصله و عجول در سن ۳۶ سالگی می تونه خیاطی یاد بگیره و به مرحله ی خوبی مثل لباس و مانتو دوختن برای خودش برسه؟

دقیقا همین طوره اون لذتش خیلی خاصه! هر چند پارچه ای که مد نظرم بود رو هنوز پیدا نکردم.
زمینه که خیلی داره من سعی میکنم خویشتن داری کنم!
بله خیاطی هم میتونین خیلی راحت یاد بگیریم اصلا دیر نیست اگه علاقه و حوصله داشته باشین خیلی زود حرفه ای میشین!

مامان کوچک شنبه 5 بهمن 1398 ساعت 01:51 ق.ظ

سلام عزیزم.ایشالا به سلامتی و دلخوش برگزار بشه فقط مدل لباس گل گلی و چین چینی برای یه دورهمی دوستانه قشنگه اگه جشن بزرگی هست یکم پارچتون مجلسی باشه شیکتره البته سلیقه ها متفاوته ایشالا که لباستون مثل خودتون برازنده و زیبا باشه

بله همسرم هم همین نظر رو داره! فعلا که کاری نکردم!

فاطمه جمعه 11 بهمن 1398 ساعت 09:36 ق.ظ http://1laily.blogfa.com

سلام. من خیاطم و هر وقت با صرف وقت برای خودم لباس میدوزم تا مدت ها در حال مشتری جذب کردن هستم چون طبق سلیقه خودم لباس میدوزم .
موقع عروسی فامیل شوهر ور خاله زنک همه بیدار میشه حق دارید اونچه ما لایقش نبودیم یا برامون بد بوده برای گلهای نوشکفته خودشون خوبه.

سلام چه قدر عالی. لباسی که همه چیش طبق سلیقه خود آدم باشه خیلی خوبه!

حالا نه به این شکل از حق نگذریم خانواده همسرم نسبت به زمان خودم همه کار برای من انجام دادن. مساله من تجملات زیاد و بی موردیه که خیلی وارد کار شده که اونم مرتب به خودم یادآوری میکنم به من ربطی نداره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد