688

اولین مریضی پاییزه اومده سراغ خانوم کوچولو، از دیشب تب و دل درد و تهوع داره و من با قطره استامینوفن، پاشویه، روغن گل بنفشه و خاکشیر با آب گرم مشغول مداوا کردنشم. امروز هم مدرسه نرفته و از صبح درازکش روی مبل هال افتاده. 
با ناله و غصه می گه: «مامان خوش به حالت که مریض نیستی!» بعد هم می خواد که دعا کنم حالش خوب بشه، همین الان هم دعا کنم! دستامو می گیرم بالا و می گم: «خدایا حال دختر منو زود زود خوب کن!» لبخند می زنه و می گه ممنون مامان! بعد هم پتو رو می کشه روی سرش و می ره به یه خواب عمیق ...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد