671

طی سال های زندگی مشترکمون شازده سفر کاری زیاد رفته و می شه گفت به بیشتر استان های کشور سفر کرده. خیلی وقت ها پیش اومده بود بخوام تو این سفرها همراهیش کنم و گشت و گذاری داشته باشم اما هیچ وقت شرایطش مهیا نبود. یا شازده همراه داشت، یا برنامه کاریش خیلی فشرده بود، یا مساله بچه ها بود و خلاصه که شازده هیچ وقت تمایلی برای همراهی من نشون نداده بود!
چند هفته پیش شازده صحبت یه سفر کاری یه روزه به اصفهان رو کرد و منم گفتم می شه ما هم باهات بیایم؟ آخرین سفر من به اصفهان بالای بیست سال پیش بود و دوست داشتم یه بار دیگه این شهر رو ببینم. البته هیچ امیدی هم نداشتم که شازده موافقت کنه اما گفت من که کار دارم شما اگه بیاین چی کار می خواین بکنین؟! گفتم کاری به تو نداریم. تو برو به کارت برس من و بچه ها هم میریم می گردیم! این صحبت تموم شد تا هفته پیش که شازده دوباره گفت این هفته باید برم اصفهان. شما میاین؟! منم با اشتیاق کامل گفتم بله که میایم!!! یه مقدار مختصری وسیله برداشتم و راهی شدیم.
شازده ما رو نزدیک میدان نقش جهان پیاده کرد و رفت دنبال کار خودش، من و بچه ها هم مشغول گشت و گذار در محوطه تاریخی شهر شدیم. میدان نقش جهان و بازار صنایع دستیش، عالی قاپو، مسجد امام و درشکه سواری دور میدون. یه استراحت مختصر و رفتن به سمت چهل ستون و بعد از اون هشت بهشت. همه این ها رو که گشتیم و دیدیم شازده خبر داد که کارش تموم شده. تو یکی از بریونی های معروف اصفهان  قرار گذاشتیم تا برای اولین بار این غذا رو هم بخورم!
بعد ناهار راه افتادیم سمت زاینده رود. سی و سه پل رو دیدیم و سوار قایق شدیم. هر چند این قدر خسته شده بودم و پاهام درد می کرد که در توانم نبود تا ته پل برم و برگردم! بعد از اون هم به خاطر بچه ها که احتمالا دیدن این همه آثار تاریخی پشت هم اذیتشون کرده بود رفتیم آکواریوم. البته خودمم دوست داشتم این آکواریوم که شبیهش تو هیچ شهر دیگه ایران نیست رو ببینم و علی رغم خستگی و پادرد زیاد به عنوان آخرین مقصد روز شلوغمون از آکواریوم اصفهان دیدن کردیم. ماهی ها این قدر متنوع و قشنگ و خوش و آب رنگ بودن که خستگی فراموشمون شد و روحمون تازه! بچه ها هم حسابی هیجان زده شده بودن و لذت بردن.
خلاصه که بعد این بازدید فشرده از شهر زیبای  اصفهان حدود هشت شب به سمت تهران حرکت کردیم و کمی بعد از خروج از شهر بچه ها عقب ماشین از خستگی غش کردن، من و شازده هم فرصت گیر آوردیم که حسابی و از هر دری با هم حرف بزنیم! شب از نیمه گذشته بود که رسیدیم تهران و سفر کوتاهمون به پایان رسید.
از اون روز دارم فکر می کنم من که تو یه روز تونستم همچین برنامه بازدیدی مفصلی داشته باشم، چرا برای دیدن آثار تاریخی و جاهای دیدنی تهران که کم هم نیستن برنامه نمی ذارم؟! 

نظرات 2 + ارسال نظر
سمیه دوشنبه 4 شهریور 1398 ساعت 08:58 ق.ظ

سلام واقعا اینجوری ادم تو شهری که زندگی می کنه خیلی جاهای خوبشو نمی شناسه و نمی ره من تو چند سالی که تهران بودم می دیدم بیشتر از همکارام جاهای دیدنی تهران می شناختم و می رفتم حیفه بخصوص منطقه 22 تهران کلی جاهای دیدنی داره عمارت مسعودیه ، خانه مقدم ، باغ نگارستان ، کاخ گلستان و ...

سلام. بله همین طوره متاسفانه! من هیچ کدوم از جاهایی رو که گفتین نرفتم!

Amir جمعه 8 شهریور 1398 ساعت 10:06 ق.ظ http://mehrekhaterat.blog.ir/

واو!چه باحال ": )

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد