663

روزی روزگاری وبلاگستانی بود بسیار  پر رونق و پر مخاطب! اون جا برو بیایی داشتیم و دوستان عزیز ندیده ای که با نوشته هاشون یا نظراتی که برای نوشته های ما می دادن دوران خوشی داشتیم! شبکه های رنگارنگ اجتماعی اومدن و بساط دوست داشتنی وبلاگستان رو برچیدن. وبلاگ های یکی یکی تخته شدن و کامنت ها کم و کمتر. با این که هیچ جا برای من وبلاگستان نشد و وبلاگم رو هم تعطیل نکردم، اما این اوضاع انگیزه و میزان نوشتنم رو خیلی کم تر کرد. تا این که کانال نویسی باب شد و یه نسخه  از وبلاگ رو در یک کانال تلگرامی به همین اسم هم منتشر می‌کنم که هیچ وقت برو بیای قدیم وبلاگستان رو پیدا نکرد!
با این وجود هر از گاهی کامنت های پر مهر و محبتی میاد که چند بار می خونمشون و لبخند می زنم و دلم غنج می ره! راستش تو این هفته بعد مدت ها سه تا ازشون تو وبلاگ و کانال داشتم و خوندنشون کلی حس و حال خوب بهم داد! مخصوصا این آخری که این قدر لطیف و دوست داشتنی بود که دلم خواست به اشتراک بذارمش:

«سلام گلابتون جانم.خوبی؟ با تاخیر زیارتت قبول باشه.

کاش بیشتر و زود به زودتر مینوشتی .نوشته هات خیلی خیلی حس خوبی توشون هست....هر وقت میام تلگراممو چک میکنم همین که میبینم گلابتون بانو یه پیام داره با ذوق اول کانال تورو باز میکنم .قبلنم بهت گفتم بااینکه ندیدمت اما اسم کانالت یا بهتره بگم اسم خودت یعنی گلابتون بانو رو که میبینم یه حس آرامشی میاد سراغم بعدشم یه کوچه قدیمی باصفا با یه جوی اب تمیز و شفاف که صداش آدمو یاد بهشت میندازه برام تداعی میشه بوی کاه گل ...و شاخه های انگوری که  تا کمر دیوار کاهگلی خم شدنو با هر نسیمی بی هوا میرقصن..و در کوچیکی که تا نیمه بازه و وقتی سرک میکشی با یه حیاط دلباز و پر درخت که یه حوض فیروزه ای وسطش خودنمایی میکنه روبرو میشی که بچه ها دارن دورش میدوان و میخندن....خلاصه عزیزم تموم این فکرای قشنگ وقتی اسمتو میبینم میاد توو ذهنم....الهی که تنت سلامت و دلت خوش و جیبت پر از پول حلال و پر خیر و برکت و زیاد باشه .شبت آروم و قشنگ. »

خلاصه که ممنونم از شما خواننده هایی که هر از گاهی چیزی برام می نویسین و بهم نشون می دین که نوشته هام رو می خونین و دوست دارین. این کارتون برام خیلی ارزشمنده! 
هم چنین ممنونم از شما خواننده هایی که هیچ وقت تا حالا هیچی برام ننوشتین اما بدونین حضورتون بهم دلگرمی می ده! 

نظرات 1 + ارسال نظر
ستاره جمعه 11 مرداد 1398 ساعت 01:38 ق.ظ

وای که چقدر جالبه، کلی هیجان زده شدم آخه دقیقا منم موقع خواندن وبلاگتون همین احساس را دارم .کلا همین حس باعث میشه که همیشه از خوندنش احساس آرامش کنم.انگار توی هیاهوی روزانه یک سایه درخت پیدا کنی و بتونی برای چندلحظه هم که شده همه چیز را فراموش کنی،امیدوارم همیشه سالم باشید.

ممنونم شما خیلی لطف دارین!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد