628

آش بار گذاشتم، از همون آش ترخینه دوغی که درست دو هفته پیش تو یه یکشنبه بارونی پخته بودم. اون روز شازده سفر بود و آش رو به نیت آش پشت پاش خورده بودیم، امروز خواستم که دور هم آش بزنیم بر بدن! آشمون داره تو  قابلمه ریز ریز می جوشه و جا می افته. می خوام آش خورون امشب شروعی باشه برای این که تلخی ها و بدحالی های هفته های اخیرم پر بکشن و برن، که دوباره قشنگی ها و نعمت های زندگیم رو غالب کنم رو همه ی زشتی ها و بدی هاش و سعی کنم حال خونه و خونواده رو خوب نگه دارم!  با خدا در دل کردم و معذرت خواهی بابت تمام غرغرها و منفی نگری هام و ازش خواستم اینا رو نذاره پای ناشکری کردنم!

بوی آش  و پیاز داغ تو خونه پیچیده و صدای تق تق میل های بافتنیم شده موزیک پس زمینه! دارم برای خانم کوچولو یه ژاکت بنفش می بافم، بعد از مدت ها بافتن با قلاب رفتم سراغ میل بافتنی و حس خوب و نوستالوژیک زیر و رو بافتن و برخورد سرِ میل به هم! نقشه دوخت یه پالتو برای خودم رو هم تو پس زمینه ذهنم دارم و ...  بله! باید علی رغم همه مشکلات زندگی کرد!

نظرات 2 + ارسال نظر
مریم سه‌شنبه 22 آبان 1397 ساعت 12:27 ب.ظ

طرز پختشم مینویسی دوستم؟

من مثل آش جو درست میکنم. عدس، لوبیا چیتی، نخود، ترخینه، سبزی و...

توت فرنگی روی خامه جمعه 25 آبان 1397 ساعت 12:33 ق.ظ

وبلاگت رو دوست دارم.خیلی

ممنونم. نظر لطفتونه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد