626

بساط آش آماده کردم، یک آش ترخینه دوغ فرد اعلا که تو این هوای خنک بارونی حسابی باید بچسبه! هوس آش پختن هم از اون جا به سرم زد که دم در ورودی مهد خانوم کوچولو موقع تعطیل شدنش با مامانای دیگه مشغول  حرف زدن بودیم که یهو نمی دونم چی شد بحث رسید به آش و یکی از مامانا هم چین با آب و تاب از آش و چسبیدنش تو این هوا تعریف کرد که منم هوس کردم. وقتی هم بهش گفتم منو به هوس انداختی، گفت خب برو درست کن! کاری نداره که! راست میگفت! حبوبات پخته تو فریزر داشتم و خانوم کوچولو رو که برداشتم رفتیم سبزی و ترخینه هم خریدم و بساط آش رو مهیا کردم.

البته این آش رو جز هوسونه پاییزی به نیت آش پشت پای مامان و بابا و شازده و خانواده اش هم می پزم که دیروز همگی با هم راهی کربلا شدن. همه رفتن و من موندم، ولی بر عکس سال های قبل از این وضعیت ناراضی نیستم! نیاز مبرمی به تنهایی  و بودن به حال خودم داشتم و یه جورایی خوشحالم که تقریبا همه اقوام درجه یکم خارج از کشور به سر می برن! بعد از هجوم  انواع و اقسام حس های ناجوری که تو روزهای قبل تجربه کردم، باید چند روزی رو برای تمدد اعصاب و یافتن آرامش اختصاص بدم. 

کنار آش و هوای بارونی یه کلاه و شال طرح مینیون هم دارم به سفارش گل پسر دارم می بافم، باشد که گره ها باز بشه و حال خوب و اعصاب آرام!

نظرات 2 + ارسال نظر
Amir یکشنبه 13 آبان 1397 ساعت 10:46 ق.ظ http://mehrekhaterat.blogsky.com

اینجور اش ها رو باید با دوغ ابعلی خورد

من دوغ آبعلی دوست ندارم!

عفت حیدری یکشنبه 13 آبان 1397 ساعت 01:22 ب.ظ

سلام من مدتهاست وبلاگ شما رو می خونم . برای من خواندن وبلاگ شما لذتبخشه . بامزه می نویسید. من بر عکس شما زنی شاغل و مترجم هستم .کارهای خونه هم که می بایست انجام داد . دیدگاه شما نسبت به امور برایم جالبه .موفق باشید

سلام
ممنونم از همراهی و نظر لطفتون. سلامت باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد