617

این پنج  روز اول محرم که تو خونه ی پدری مراسمه، ساک بستم و اومدیم این جا موندیم که کمک حال مامان باشم. پنج روز فارغ از روز مره های معمول در خدمت مجلس امام حسین (ع). 

هر شب بعد از تموم شدن مراسم همه ی خانواده دور هم جمعیم. برادرها میان و شام رو دور هم می خوریم. شب ها با بچه ها  تو اتاق داداش وسطی که بعد از عروسیش خالی مونده می خوابیم. پنجره ی بزرگش رو باز می دارم، باد خنک میاد و صدای آواز جیرجیرک که یه حس رهایی و آرامش داره برام! از برکات و حس های خوش جانبی روضه ی امام حسین! 

دعا می کنم مامان و بابا سال های سال زنده و سلامت باشن و مجلس اهل بیت تو خونه شون برقرار، ان شاءالله.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد