613

هر سال روز عید غدیر، به افتخار سادات بودن مادر شازده یه مهمونی ناهار فامیلی تو خونه ی پدری شازده برقراره. امسال هم به رسم  هر ساله از صبح تا عصر در خدمت خانواده ی همسر گرامی بودیم! دیدارها رو تازه کردیم و گفتیم و شنیدم و خندیدیم و البته در جهت پذیرایی از مهمانان محترم تلاش بسیار نمودیم!

عصر خسته و وارفته به منزل مراجعت کردیم، شازده به یه جلسه ی کاری رفت، بچه ها مشغول دیدن کارتن شدن و منم روی تخت ولو شدم، با لپ تاپ رفتم سراغ فیلیمو و چند تا فیلم پشت سر هم دیدم تا خستگی ها رو بشوره ببره که تا حد زیادی هم مؤثر بود!

تنها اقدام عیدانه ای که تونستم انجام بدم، این بود که وقتی شازده زیر بار سفر رفتن تو این تعطیلات نرفت، شب عید بکشونمش تو خیابونا به دور دور و خرید، بلکه دلم باز بشه و احساس عید بهم دست بده که خب اینم تا حد بسیاری مؤثر واقع شد!


راستی با اندکی تاخیر عیدتون مبارک رفقا!


نظرات 2 + ارسال نظر
رزا یکشنبه 11 شهریور 1397 ساعت 07:48 ب.ظ

گلاب نازنین عید شما هم مبارک.عزیزم شما یه بار نوشته بودین ساس تو منزلتون اومده بود؟لطفا اگر جوابتون مثبت بود کامنتم رو عمومی کنید و جواب بدید و راهکارتون رو برای از بین بردنش بفرمایین.متشکرم.

خیلی ممنونم. نه خانمی من نبودم.

سمیرا یکشنبه 11 شهریور 1397 ساعت 08:58 ب.ظ

عید شما هم مبارک

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد