553

دیروز یه نفر اومد برای تمیز کردن خونه. در واقع برای  کارای عید و خونه تکونی . در نتیجه همکاری من و اون خانم، خونه زیر و رو جارو و دستمال کشیده شد، دیوار ها و پنجره ها تمیز شد، پرده ها و ملافه ها و رومیزی ها و ظرفای دکوری و ... شسته شد و کلا حال خونه خیلی خوبه الان! من فقط مبلا رو شامپو فرش بکشم و داخل کمدا رو مرتب کنم خونه تکونیم تموم می شه ان شاءالله.

من کلا عادت به کارگر گرفتم ندارم. همین سالی یه بار برای خونه تکونیه که تازه اینم چند ساله داره مرتب انجام می شه. هر بار خونه این طور  اساسی تمیز می شه، به خودم میگم چه خوبه هر چند ماه یه بار کارگر بگیرم واسه نظافت کلی، اما بعدش دیگه چنین کاری نمی کنم و می ره تا نزدیک عید سال بعد!  از یه طرف فکر می کنم خب خودم تو خونه ام و خرده خرده کارا رو انجام می دم. از طرف دیگه از امر و نهی کردن و پاییدن یه نفر واسه این که کارام رو انجام بده خوشم نمیاد! مسأله دستمزد کارگر هم هست که می گم می ذارمش تو جیب خودم اما عملا چنین اتفاقی نمیافته!

از دیروز که کار نظافت خونه سریع  و درست حسابی انجام شد و هم خیالم بابت خونه تکونی  راحت شده و هم کلی از حجم کارام برای مهمونی تولد آخر هفته کم، دوباره دارم فکر می کنم باید یه تجدید نظر اساسی تو این اخلاق فراری از کارگر بودنم بکنم تا هم خونه همیشه سر و سامون داشته باشه هم روح و جسم من!