ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
امشب خونه ی مامان اینا هستم و برنامه مون آموزش کار کردن با اینستاگرام به بابا بود! از دست برادرا شاکی بود که هیچی رو درست و حسابی بهش یاد نمی دن و گوشیش رو آورد که من بهش بگم. آموزش شامل مواردی چون چگونگی گذاشتن پست جدید، فالو و آنفالو کردن، لایک کردن و کامنت گذاشتن بود. حالا بماند که بابا چه قدر سؤالات عجیب و غریب پرسید و داداش کوچیکه هی چشم و ابرو اومد که واسه همینه ما ترجیح می دیم این جورا چیزا رو به بابا یاد ندیم! آخر سر که این آموزش زمان بر و انرژی بر تموم شد، بابا خیلی خونسرد فرمودن: «خب حالا که چی اصلا؟! مگه من بی کارم؟!»
آیکون محو شدن در افق...
دقیقا همیناتفاق برای ما هم افتاد. بماند که بعد آموزش سخت و آزمون و خطا وقتی بابا وارد اینستا گرام شد و عکسای عمومی رو دید ب برادرم دستور داد سریعا اینستاشو پاککنه. فرمودن این عکسای بیحیایی چیه میاد تو گوشیم
ای وای مشکل شما پبچیده تره!!!