ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
بعد چندین روز کار زیاد و کم خوابی، بعد مهمونی مادرشوهر جان که کلی کار داشت و انرژی گرفت، امروز رو تلاش کردم تا می شه بخوابم و استراحت کنم! راستش من از اون دسته آدمام که آستانه ی خستگی شون پایینه و تحمل کار زیاد و کم خوابی های مداوم رو ندارن!
صبح چند بار بیدار شدم، یه نگاه به ساعت انداختم و دوباره خوابیدم! تا جایی که دیدم تو رختخواب موندن بیشتر باعث کسل شدنم می شه و اون وقت بود که رضایت دادم به پایین اومدن از تخت! یه پیرهن نخی خنک پوشیدم، جلوی کولر ولو شدم رو تخت، بعد مدت ها لاک زدم، چایی با هل و گل دم کردم و یه کتاب آوردم که تا عصر مشغولش باشم. ناهار هم نیمرو درست کردم راحت و بی دردسر و البته خوشمزه...
و چه قدر این مدل تنبلی کردن بعد چند روز پرکار لذت بخش و لازمه!