440

بعد مدت ها که خواب خانم کوچولو به هم ریخته بود و شب ها موهای منو سیخ می کرد تا بخوابه, دو شبه که در کمال ناباوری خیلی با شخصیت خودش می گیره و می خوابه! شب اول وسط شام خوردن یهو سرشو گذاشت روی میز غذا خوری کنار بشقابش و خوابید! و من بعد این که مدتی با بهت بهش خیره شدم, از شازده خواستم یه عکس از این صحنه تاریخی و بی نظیر بگیره! شب بعدش هم اومد تو بغلم و بعد یه کم ناز و نوازش خوابش برد و این برای من یعنی آرامش و تمدد اعصاب! یعنی داشتن یه زمان مخصوص برای خودم در سکوت!
آخر شب لوسترها رو خاموش می کنم و هالوژن های دور هال رو روشن, لم می دم روی مبل, چشمامو می بندم و به صدای سکوت خونه گوش می دم! به صدای کولر و آب پاش ماشین ظرفشویی! بعد پاهامو دراز می کنم, و کتابمو باز. مشغول خوندن می شم و به این فکر می کنم که گاهی چه قدر این سکوت و تنهایی  رو نیاز دارم! از این خلوت شبانه این قدر انرژی می گیرم که صبح بساط یه صبحانه مفصل رو بچینم و بعد جمع کردن میز, یک ساعت  دستکش به دست با قوطی وایتکس و اسکاچ و دستمال تو آشپزخونه بچرخم و همه جا رو تمیز کنم و بعد کیف کنم از برق افتادن سینک و محو شدن لکه های کنار اجاق گاز و بوی تمیزی که پیچیده تو آشپزخونه...

چند هفته اس دوباره رفتم سراغ خیاطی, بعد چند سال که حسش به طور کامل رفته بود و حوصله اش به هیچ وجه نمی اومد! یه تونیک و یه مانتو برای خودم دوختم و دو تا پیراهن از تکه پارچه های موجود برای خانم کوچولو. لباس ها خوب از کار دراومده, کلی خوش خوشانم شده و هی به خودم می گم خیاطی به این خوبی و کار راه اندازی, چرا این همه وقت برام شده بود یه قورباغه زشت و گنده؟!
نظرات 11 + ارسال نظر
ویسا جمعه 25 تیر 1395 ساعت 01:44 ق.ظ

خوشحالم که همچنان می نویسی.... لطفا ادامه بده

ممنون از نظر لطفتون.

سمیه شنبه 26 تیر 1395 ساعت 08:51 ق.ظ

سلام چه عجب خیلی وقت بود نبودینا من عاشق خیاطی ام و به همون اندازه بی استعداد خیلی خوبه ادم بتونه واسه خودش چهار تیکه لباس بدوزه حس خوبی داره

سلام
بله یک ماهی نبودم!
چرا فکر می کنی بی استعدادی؟! علاقه مهمتر از استعداده!

ف شنبه 26 تیر 1395 ساعت 02:45 ب.ظ

چقدر انرژی مثبت میده نوشته هاتون براتون آرزوی سلامتی و موفقیت میکنم از کتابایی هم که میخونید اگه دوست داشتید برامون بگید

ممنون از نظر لطفتون
فعلا دارم سه کتاب رویا پیرزاد رو میخونم.

حکیمه شنبه 26 تیر 1395 ساعت 03:35 ب.ظ

سلام عزیزم
گلابتون جان پشیمون نیستی از کنار گذاشتن کارت؟ من به تازگی مادر شدم و یه دخمل 7 ماهه دارم و کارمندم اما واقعا مردد هستم به کارم ادامه بدم یا نه؟ نگران اینم دخملی بزرگ بشه و من حسرت دیدن بچگی هاش به دلم بمونه

سلام
نه به هیچ وجه پشیمون نیستم! خیلی هم راضیم!

پریسا شنبه 26 تیر 1395 ساعت 10:15 ب.ظ

سلام...من همیشه وبلاگتون رو میخوندم قبل از این که باردار شم الان دخترم چهار ماهشه یه دفعه یاده شما افتادم و در کمال ناباوری دیدم چه قدر ماشا الله بچه هاتون بزرگ شدن انگار همین دیروز بود باردار بودید سر دخترتون من و شما همکاریم...و احتمالا هم دانشگاهی)من ورودی 82 دانشگاه تهران رشته حقوق بودم میتونم اسمتون رو بدونم

سلام
بله بچه ها زود بزرگ‌ میشن و در واقع عمرمونه که زود می گذره!

کوثر یکشنبه 27 تیر 1395 ساعت 03:51 ب.ظ http://manare.blogsky.com

سلام
چه حس خوب و لذت بخشی، ان شاءالله همیشه به شادی و سرزندگی
سکوت و آرامش

سلام
ان شاالله. ممنونم

گلابتون سه‌شنبه 29 تیر 1395 ساعت 02:58 ب.ظ http://golabetoon.blogfa.com

به به خوش به حالت که خیاطی بلدی ای ول ولش نکن...مبارکه که خانوم کوچولو خانمانه میگیره میخوابه عزیزم...اون عکسشو بذار اینجا

باشه چشم فعلا که چسبیدم بهش!
همیشه هم مثل خانوما نمی خوابه گاهی فقط گاهی این جوری میشه!!!

مامان اویسا سه‌شنبه 29 تیر 1395 ساعت 08:56 ب.ظ

منم عاشق این آرامش و سکوتم

مینوˆ پنج‌شنبه 31 تیر 1395 ساعت 06:28 ق.ظ http://milad321.blogfa.com

بد خوابی بچه ها واقعا اذیت میکنه.خدا را شکر که خانم کوچولو این دوره را رد کرده.
خوشبحالتون که میتونید برای خودتون لباس بدوزید.مبارک باشه.

نه البته هنوز کامل خوب نشده اما بهتر از قبله!
ممنون سلامت باشین.

رکسانا پنج‌شنبه 31 تیر 1395 ساعت 08:01 ق.ظ

وقتی گفتی به صدای کولر گوش میدم یهو یاد من چراغ ها را خاموش میکنم پیرزاد افتادم نگو داری میخونیش که لهنت شبیهش شده

نه این کتابو نمی خونم!

نرجس شنبه 2 مرداد 1395 ساعت 12:05 ب.ظ http://narjeskhanom.blogfa.com

سلام گلابتون بانوی عزیز
می گم یه سوال
شما شبا کی می خوابی و صبحها کی پا می شی که به همه کارات می رسی؟
من دارم دیوونه می شم از این که دخترم وقتی بیداره هیییییییچ کاری نمی تونم انحام بدم
واقعا مستاصل شدم دیگه
لطفا منو راهنمایی کن
یادمه می گفتی صبحها زود پاشدن خیلی سخته برات
بچه ها همه شون همین جورن یا دختر من این طوریه
آخه واقعا چه طور تونستی خیاطی کنی؟
من باید خیاطی کردن رو به خواب ببینم

سلام
بله من صبحا زود بیدار نمیشم معمولا!
نمیدونم کار خاصی نمی کنم! البته دختر من الان بزرگتر شده و کمتر به من وابسته اس. مواقعی که سرش گرم بازیه منم به کارام میرسم. از زمانی که دخترمو باردار بودم سر خیاطی نرفته بودم تازه تونستم بعد سه سال یه کم خیاطی کنم! دختر تو الان کوچیکه و به مراقبت بیشتر نیاز داره بزرگتر که بشه فرصتت بیشتر میشه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد