393

 سر سجاده  که نشسته بودم منتظر رسیدن موقع نماز صبح, ناخودآگاه از اول ماه رمضان تو ذهنم مرور شد. تمام  حالت های متغیر روحیم,  روزی های معنوی خوب این ماه, سختی هایی که بیشتر از همیشه بهم فشار آوردن, به اوج رسیدن مشکلات کاری شازده که می بینم داره از پا درش میاره  ,به هم ریختن ساعت خواب خانم کوچولو و شب بیداری هاش که خیلی خسته و کلافه ام کرده... و بعد فکر کردم امروز آخرین پنجشنبه ماه مبارکه و شاید اصلا آخرین روز. دلم بیشتر گرفت, بغضم ترکید و اشکام سرازیر شد. حالا این ماه که تموم بشه با این سحرها و مناجات های لطیف و مرهم روحش , چی کار کنم؟ نمی دونم چه قدر تو اون حالت موندم که یهو شازده که سجاده اش رو جلوتر از من پهن کرده بود برگشت سمتم و با لبخند گفت: "چیه؟! چرا این قدر آه می کشی؟! بلند شو نمازتو بخون, برو بخواب!" دلم نمی خواست بلند بشم, اما فکر این که خانم کوچولو چند ساعت دیگه بیدار می شه و فرصت خواب و استراحت بهم نمی ده ناچارم کرد!



سی و یک سال از عمرم گذشت و فقط یه سحر از ماه رمضان امسال توفیق پیدا کردم دعای ابوحمزه رو کامل بخونم و یکی از بهترین مناجات های عمرم رو تجربه کنم. حیف که این قدر دیر...چه قدر فرصت های ناب تو زندگیم از دست رفته. اوج جوونی گذشته و نمی دونم چه قدر دیگه, چند تا ماه رمضان دیگه از عمرم باقی مونده؟؟؟

دعای ابوحمزه رو تو آخرین سحر ماه مبارک از دست ندین رفقا!



+این هفته کلی سوژه داشتم برای نوشتن, اما به خاطر دستکاری شدن مودم توسط خانم کوچولو و عدم دسترسی به اینترنت, همه شون بیات شدن!!!



نظرات 7 + ارسال نظر
مهتاب جمعه 26 تیر 1394 ساعت 10:34 ق.ظ

مرسی از یاداوریت دعای ابوحمزه سحر امروز خیلی خیلی چسبید

قبول باشه.

مائده جمعه 26 تیر 1394 ساعت 11:22 ب.ظ

سلام
عیدتون مبارک.. طاعاتتون قبول.

عید شما هم مبارک

مبارکه شنبه 27 تیر 1394 ساعت 12:37 ق.ظ http://manyeknafar73.blogfa.com

سلام
توفیق میخواد خوندن دعای ابوحمزه ولی خدا منّت نهاد بر تو برای خوندنش
آخه اینجوری میگی انگار آدم فک میکنه خدایی نکرده سال آخر عمرته به اینده فکر کن شاد باش [قلب]
شاغل بودن و داشتن دو تا بچه سخت نیست؟!

سلام. بله لطف خداست. کسی چه میدونه چه قدر عمر میکنه؟!
قطعا سخته برای همینه من بعد از بارداری دومم کارو گذاشتم کنار!

بلورین شنبه 27 تیر 1394 ساعت 06:38 ب.ظ http://boloorin.blogsky.com

وایی گلی ماها که حدودای سی سال داریم واقعا نگاه که میکنیم میبینیم چه قدر فرصت چه از لحاظ معنویات و چه از لحاظ کارهای مثبت و انواع یادگیری هایی که میتونستیم انجام بدیم و انجام ندادیم و چه قدر حسرت میمونه برامون...
دعای ابو حمزه هم واقعا معانیه زیبایی داره باید کامل خوندش...منم دلم خواست یه بار بخونمش

انگار سی سالگی که رد میشه آدم یه کم سر عقل میاد!خدا خودش کمک کنه از فرصت های عمر درست استفاده کنیم.

مینو یکشنبه 28 تیر 1394 ساعت 01:34 ب.ظ

عید فطر مبارک
در هر لحظه زندگی میشه دعا خوند.خدا هر لحظه و همه جا هی و حاضره

ممنونم
اون که بله اما تو سحرهای اه رمضان دعا خوندن یه حس دیگه داره!

شیرین دوشنبه 29 تیر 1394 ساعت 06:53 ب.ظ http://www.rozegar-khosh.blogfa.com

خوش به سعادتت که تونستی بخونی من امسال اصلا توفیق خوندن هیچ زیارتی رو نداشتم . خدا امسال رو آخرین ماه رمضون عمرمون قرار نده که بیشتر از هر زمانی از همین الان به شب های قدر و مناجات های سحر ماه رمضان آینده نیاز دارم .
اگه اجازه بدید لینکتون کنم
شاد و موفق باشید و عیدتون مبارک

ممنونم.برای شما هم مبارک باشه.

افسانه جمعه 2 مرداد 1394 ساعت 04:59 ب.ظ

سلام امروز وبلاکتونو بیدا کردم خانومی جیزی که باعث شد همین روز اول براتون نظر بذارم اینکه جرا وکالتو رها کردین من 4ساله فارغ التحصیل شدم تمام ارزوم اینکه ازمون وکالتو رد کنم یه شغلی داشته باشم مستقل باشم اصلا نمیدونید من خیلی برتم هیج اطلاعی در خصوص وکالت ندارم حتی منبع ندارم،میشه منو راهنمایی کنید کاش میشد وکالت به یکی دیکه واکذار کرد اصلا روحیه خوبی ندارم در جواب همه که الان جیکار میکنی هیجی فقط اینو میکم که والا قبولی وکالت خیلی سخته !
خیلی سردرکمم

سلام
چراییش خیلی مفصله! بعد از دو سال و نیم کار فهمیدم چیزی که در واقعیت هست با مطلوب من خیلی فاصله داره! بیشترین دلیل کناره گیریم ضعف و مشکلات سیستم قضاییه که اگر بخوای توش درست و سالم کار کنی پیرت می کنه!
شما بهتره تو موسسه های مربوطه کلاس های آمادگی آزمون وکالت رو شرکت کنین.
موفق باشین.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد