لبخند تو خلاصه خوبی هاست!

صبح زوده و من گیجِ خواب! اما خانم کوچولو پشت هم برای شیر خوردن بیدار می شه, تا چشمام گرم می شه دوباره صدای گریه اش درمیاد! پیش خودم غر می زنم که چرا نمی ذاره بخوابم! شیرشو که می خوره و خوابش می بره, می بینم یه لبخند قشنگی رو لباشه و صورتش پر از آرامش! انگار که غرقه تو یه خواب شیرین! با لذت نگاهش می کنم و از فکرم می گذره که چه خوبه دیگه سر کار نمی رم و لازم نیست بچه مو تو گرما و سرما صبح زود از خواب ناز بیدار کنم و بذارمش مهد کودک, چه خوبه که این قدر راحت و قشنگ کنارم خوابیده! یهو چشماشو باز می کنه, نگاهم می کنه و لبخندش پر رنگ تر می شه! می گه:"مامان!" می گم:"جانم؟!" دستای کوچولوشو می کشه روی سرم و می گه:"نازی!" بعد دوباره چشماشو می بنده و می خوابه!

و من جوری دلم غنج می ره که خواب کامل از سرم می پره و همه روز با یادآوریش لبخند رو لبم میاد!



ظهر داره عروسک به دست تو خونه راه می ره. با همون عروسکی که یه زمانی مال خودم بود و چون دستاش کنده شده بود می خواستم تو خونه تکونی بیاندازمش دور اما منصرف شدم و حالا شده عروسک محبوبش! زنگ می زنن, یکی از همسایه ها پشت دره و عروسک خانم کوچولو هم دستش! می گیردش سمتم. با تعجب نگاه می کنم و از فکرم می گذره این که الان دست خانم کوچولو بود, پیش خانم همسایه چی کار می کنه؟! با خنده می گه:"الان از پنجره پرتش کرد بیرون!" تشکر می کنم و می بینم خانم کوچولو داره از سمت پنجره بازِ آشپزخونه میاد سمتم!

 




 

نظرات 27 + ارسال نظر
مگهان دوشنبه 7 اردیبهشت 1394 ساعت 01:14 ق.ظ

ماشاالا ... : ) ماشالا ... : ) و باز هم ...

واقعاً خوشحالم که از انتخابتون راضی هستین و کنار بچه ها بودن رو به کارتون ترجیح میدین
من از ته دل لبخند نشست رو لبام با اون نازی خانوم کوچولو ...
واقعاً گلک حرف میزنه ؟ خدایا ...

ممنون از نظر لطفت! بله حرف هم میزنه به اندازه خودش کم و کوچولو!

سهیلا دوشنبه 7 اردیبهشت 1394 ساعت 03:24 ق.ظ

کپی برابر اصل گل پسره
خدا حفظش کنه


سلامت باشی.

جیکو دوشنبه 7 اردیبهشت 1394 ساعت 06:35 ق.ظ

عزیییزمممم چه نااازه.

طفلی عروسکه

پرنده ی گولو دوشنبه 7 اردیبهشت 1394 ساعت 07:45 ق.ظ

سلام
به به گلابتون
به به
هزار ماشالله
ارامشت به دنیایی می ارزه
من گاهی بخاطر همین خواب حنا مرخصی میگیرم

سلام
خاله مهربون!

سمیرا دوشنبه 7 اردیبهشت 1394 ساعت 08:18 ق.ظ

چه حس قشنگیه خوش به حالت
ماشالا چه بزرگ شده چقدرم شبیه داداششه

رضوان دوشنبه 7 اردیبهشت 1394 ساعت 09:55 ق.ظ

دلم میخواد منم یه روزی موقعیت خوبی پیداکنم که با انتخاب خودم سرکار نرم. و با همین آرامش کودکم در آغوش بگیرم. اون بیدار شدن صبح زود در کنار کودک خیلی خیلی لذت بخشه.

انشاالله که همین طور بشه.

بهار دوشنبه 7 اردیبهشت 1394 ساعت 01:18 ب.ظ

خدا حفظش کنه. چه خوبه که می تونه صحبت کنه. دختر من یک ماه بزرگتر هست ولی نمی تونه بگه نازی . حلی مامان هم نمیگه. فقط بابا میگه.

ممنون. عجله نکن یه زمانی این قدر برات حرف بزنه که مغزتو بخوره!!!

لیلی از شیراز دوشنبه 7 اردیبهشت 1394 ساعت 01:44 ب.ظ

عزیزم چه نازه خدا حفظش کنه. خیلی خیلی تصمیم خوبی گرفتی. منم مثل تو با انتخاب خودم سرکار نمیرم و پیش بچه هام هستم و کاملا راضی هستم. تازه توفیق حفظ قران هم دارم.

ممنون
چه عالی!

زن متاهل دوشنبه 7 اردیبهشت 1394 ساعت 02:34 ب.ظ

خدا حفظ کنه برات
پست پایین خیلی خوب بود حال من هم خرابه
چقدر خوبه که از خونه نشستن راضی من هنوز نتوانستم باهاش کنار بیام
زندگی ات شاد

امیدوارم به زودی بتونی با خودت کنار بیای و حالت خوش بشه.

توت فرنگی روی خامه دوشنبه 7 اردیبهشت 1394 ساعت 04:29 ب.ظ

چه دختر شیرینی!

باران دوشنبه 7 اردیبهشت 1394 ساعت 04:50 ب.ظ http://baranedelpazir.persianblog.ir

عزیزمه

عارفه دوشنبه 7 اردیبهشت 1394 ساعت 05:05 ب.ظ http://Joywithless.com

به به چه کیفی میده خوندن این پست

منجوق دوشنبه 7 اردیبهشت 1394 ساعت 08:28 ب.ظ

یه عالمه بوس به خانوم کوچولو و مامانش

فاطمه دوشنبه 7 اردیبهشت 1394 ساعت 08:58 ب.ظ

سلام ...لاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم...هزار الله اکبر به گل دخترت..خواننده خاموشت بودم عزیزم هراز گاهی روشن میشدم اما مشغله های روزگار اجازه نمیداد روشن بشم این اواخر...روی ماه گل دخترو گل پسرتو ببوس گلی جان...ان شالله 120 سال به خوشی زیر سایه اهل بیت باهم زندگی کنین...التماس دعا عزیزم

سلام
خیلی ممنون سلامت باشین.

کوثر سه‌شنبه 8 اردیبهشت 1394 ساعت 12:19 ق.ظ http://manare.blogsky.com

سلام
نمیشه آدرس بدین ما یه سربیایم خونه تون به صرف خانم کوچولو؟!
ماشاءالله
خدا حفظش کنه، زیر سایه پدر و مادر نازنینش.

سلام
چرا نمیشه؟!

خدیجه زائر سه‌شنبه 8 اردیبهشت 1394 ساعت 07:55 ق.ظ http://480209.persianblog.ir

تبارک الله احسن الخالقین............خدا برا حفظش کنه.

سلامت باشین.

لیلیوم سه‌شنبه 8 اردیبهشت 1394 ساعت 08:25 ق.ظ http://bestnew.persianblog.ir


ماشالله
چه گل دختر نازی

تیرداد سه‌شنبه 8 اردیبهشت 1394 ساعت 09:37 ق.ظ

خدا بچه های خوشگلت و حفظ کنه گلی بانو.
دلم خواست برم امروز پسرم و لخت کنم بخوابه بغلش کنم شبیه این عکسه!!

ممنون. عکسه حس خوبی داره حتما این کارو بکن!

خانم اردیبهشتی سه‌شنبه 8 اردیبهشت 1394 ساعت 01:10 ب.ظ http://mayfamily.blogsky.com

سلام
خدا حفظش کنه... چه قدر این لحظات شیرینه

ارغوان سه‌شنبه 8 اردیبهشت 1394 ساعت 06:27 ب.ظ http://www.bakhtyar.blogsky.com

وقتی بهار بچه بود من هنوز شاغل بودم . شاید سه سالش بود که دیگه نرفتم و خانه دار شدم . حالا که فکرشو میکنم میبینم آرامش کیان و خونسردیش بی دلیل نیست . کیان از وقتی اومد من کنارش بودم تمام وقت . بیچاره بهار !

این همون تفاوت بچه اول و دومه! منم تجربه اش کردم!

مامان آویسا سه‌شنبه 8 اردیبهشت 1394 ساعت 06:41 ب.ظ

عزیزم خدا حفظش کنه هزا ماشالا

مامان مترجم پنج‌شنبه 10 اردیبهشت 1394 ساعت 01:11 ق.ظ http://m

هزار ماشاءلله چقدر هم شبیه برادرشه! خدا هردوشون رو حفظ کنه

ممنونم سلامت باشی.

ابراهیم شنبه 12 اردیبهشت 1394 ساعت 09:04 ب.ظ http://www.namebaran.blogfa.com/

انشا الله خدا براتون نگهش داره

اندر احوالات یکشنبه 13 اردیبهشت 1394 ساعت 11:36 ق.ظ http://andarahvalat30.blogsky.com

ای جانم ماشالا چه نازه خدا حفظش کنه

نرجس دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 ساعت 01:05 ق.ظ http://narjeskhanom.blogfa.com

آخی نازی
دختر خواهرشوهرم حدودا همسن خانم کوجولوءه و گاهی از این کارها که می کنه من دلم غنج می ره برای دو سال دیگه که دختر خودم برای مامانش از این احساسات در کنه!!

بانوی تابستان دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 ساعت 02:10 ق.ظ

ای ج ماشالله اش باشه این پری دریایی. یعنی بانو دقیقا حس و حالت رو اون لبخند قشنگ رو لبش رو اون غنج رفتن دلت رو کاملاااااا حس کردم و غرق شادی شدم. خدا رو هزااااااربار شکر به خاطر بخشیدن این هدیه های زیبا به زندگیمون.


الهی شکر

مینا- 3 شنبه 19 اردیبهشت 1394 ساعت 12:26 ب.ظ

ای جانم عزیزم...
خدا بهت ببخشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد