در تفاوت بچه اول و دوم

چند روز پیش که عکسای تولد خانم کوچولو رو می ریختم رو لپ تاپ, یه سری هم به عکسای تولد یک سالگی گل پسر زدم. یادم اومد که گل پسر تو اون سن چه قدر گوگولی و خوردنی بود و دلم تنگ شد برای اون روزاش! بعدش که برای چندمین بار فکر کردم و مقایسه بین اون زمانِ گل پسر و الانِ خانم کوچولو, به این نتیجه رسیدم که گل پسر آروم تر بود و کم تر آتیش می سوزوند! با این حال من زیاد از دستش کلافه می شدم ولی الان نسبت به خانم کوچولو صبورتر شدم! که این هم گویا تفاوت رفتار بیشتر مادرهاست در برابر بچه اول و دوم!

مادر نسبت به بچه اول حساس تر و سخت گیر تر و کم طاقت تره معمولا! اما با بچه دوم راحت تر کنار میاد و سختی هاشو با صبوری بیشتری تحمل می کنه. از نظر من این تفاوت رفتار دو تا عامل مهم داره. اول این که با به دنیا اومدن بچه اول, نظم و روال زندگی به شدت به هم می ریزه. آرامش و آزادی زندگی دو نفره تعطیل می شه و جاش رو مسئولیت سنگین رسیدگی تمام وقت به یه بچه کوچیک می گیره که باید با آزمون و خطا یاد بگیری چه جوری باهاش رفتار کنی. برای همین هم کار سخته و کلافه کننده! اما وقتی بچه دوم میاد (درصورتی که فاصله سنی بچه ها خیلی زیاد نباشه) نه خبری از اون نظم و آرامش قبلی زندگی مادر و پدر هست که بخواد به هم بریزه, نه بی تجربگی و حساسیت هایی که زمان بچه اول وجود داشت! برای همین هم سختی کار کم تر خودش رو نشون می ده.

دوم این که بچه ها خیلی زود بزرگ می شن. اما تو اوج سختی های بچه داری در زمان بچه اول, این مساله چندان برای مادر قابل درک نیست. اما بعد, وقتی می بینه بچه خیلی زودتر از حد انتظار بزرگ می شه و وابستگی هاش به مادر روز به روز کم تر, زمان بچه دوم مشکلات رو راحت تر تحمل می کنه و سعی می کنه از دوران تکرار نشدنی و زودگذر بچگی بچه اش, نهایت لذت رو ببره! در نتیجه بچه دوم معمولا راحت تر و شیرین تره و به قول دوستی باید اول, بچه دوم رو آورد!



باید اعتراف کنم که گاهی دلم برای گل پسر می سوزه و حس می کنم زیادی بهش سخت گرفتم. می شد باهاش ملایم تر باشم و بیشتر از وجودش لذت ببرم, اما بلد نبودم! البته به جبرانش الان دارم سعی می کنم هم از بچگی خانم کوچولو بیشتر لذت ببرم, هم در مقابل گل پسر صبورتر باشم!

تو فکرها و مقایسه های چند روز پیشم به این نتیجه رسیدم که با این که خانم کوچولو پر سرو صدا تر و پر جنب و جوش تر از گل پسره, اما درعوض خواب و خوراکش بهتره! که بعد از این نتیجه گیری, خانم کوچولو چند روزه نه غذاش رو درست می خوره و نه مثل قبل راحت می خوابه! یا باید با ظرف غذا دنبالش باشم که سیرش کنم تا در اثر گرسنگی نق نق نکنه, یا مدت ها تو اتاق تاریک معطل بشم تا خوابش ببره! چند بار تا مرز خوابیدن می ره اما باز بلند می شه, می شینه تو تاریکی, دست می زنه و آواز می خونه یا با صدای لالایی من قر می ده! منم که مدام باید تمرین صبوری کنم, ولی همیشه هم موفق نیستم!!!


نظرات 19 + ارسال نظر
بهار یکشنبه 19 بهمن 1393 ساعت 10:47 ق.ظ http://colourfullife.persianblog.ir

به نکته های خوبی اشاره کردی ممنون

حکیم بانو یکشنبه 19 بهمن 1393 ساعت 11:23 ق.ظ

قردادن این دختر خانم ها خیلی بامزه است.

سمیه یکشنبه 19 بهمن 1393 ساعت 02:33 ب.ظ

چقدر حرفات به افکار من نزدیک بود!منم از اینکه نتونستم از بچگی پسر پنج سالم لذت ببرم خیلی پشیمونم؛


انشاالله سر بچه بعدی جبران کن!

باران یکشنبه 19 بهمن 1393 ساعت 03:43 ب.ظ http://baranedelpazir.persianblog.ir

عزیزمه چقدر خوردنی شده این خانم کوچولو
قالب جدید مبارک باشه
ببخشید یه مدت گرفتار بودم کم بهتون سرزدم

ممنون از لطفت.
خیره انشاالله

آرزو(همه اطرافیان من) یکشنبه 19 بهمن 1393 ساعت 10:48 ب.ظ http://ghezavathayam.blogsky.com

همیشه همینه! امروز یه دوستی ازم می پرسید پشیمون نیستی فاصله بین دخترا انقدر کمه؟ من گفتم الان که بزرگ شدن و از آب و گل دراومدن برای خودم خیلی هم خوشحالم اما یه کم برای دختربزرگه ناراحتم احساس می کنم اونجوری که این دومی آزادی عمل داره اون نداشت و بهش سخت گرفتم

این تجربه مشترک همه مادراست!
و انگار گریزی هم ازش نیست!

جیکو دوشنبه 20 بهمن 1393 ساعت 08:56 ق.ظ

خعلی خوشحالم که بچه دوم بودم

خوش به حالت! من که بچه اولم.

اندر احوالات دوشنبه 20 بهمن 1393 ساعت 11:11 ق.ظ http://andarahvalat30.blogsky.com

واقعا اینو درست گفتی مادرا به بچه های اول کلا خیلی سخت می گیرن
ولی خوبه که تو زود به این نتیجه رسیدی
ایشالا از این به بعد حواست جمع تره
مامان من که هنوزم قبول نداره که به من همیشه نسبت به بقیه سخت تر می گیره

اومدن خانم کوچولو منو به این نتیجه رسوند!

مهلا دوشنبه 20 بهمن 1393 ساعت 11:45 ق.ظ

سلام؛میخواستم بپرسم اون خانم باشخصیت که توی عکسهای تولد خانم کوچولو یه تیکه هاییش پیداست احیانا خودتون هستید؟!

بله خودمم.

دلارام دوشنبه 20 بهمن 1393 ساعت 01:06 ب.ظ

من بچه دوم بودم شیر خشکی چون هنوز اولی شیر میخورد شاید به این خاطره دلم بچه دوم نمیخواد میترسم پسرم اذیت بشه حتما اذیت میشه نمیتونم بهش برسم

نه اصلا این طور نیست! اتفاقا بچه ها خودشون با هم سرگرم میشن و خیلی چیزا رو یاد میگیرن که در صورت تک فرزند بودن نمیتونن یاد بگیرن! ضمن این که حساسیت پدر و مادر روی تک فرزند خیلی بیشتره و این ممکنه باعث اذیت اون بچه بشه!

سمیرا سه‌شنبه 21 بهمن 1393 ساعت 01:20 ق.ظ

دقیقا وصف حال من بود با دو تا بچه هم سن و سال و هم جنس با بچه های شما. دقیقا من هم به نتیجه هایی که شما رسیدین رسیدم.

ارغوان سه‌شنبه 21 بهمن 1393 ساعت 10:16 ق.ظ http://www.bakhtyar.blogsky.com

عزیزم کاملا با حرفات موافقم . من هم به بهار خیلی سخت میگرفتم . خیلی زیاد . و به دلایلی که یهشون اشاره کردی به کیان کمتر سخت گرفتم و آزادترش گذاشتم . دیگران هم حتی متوجه این رفتار متفاوتم شدن و متاسفانه میزارن پای پسردوست بودنم . در صورتی که اصلا اینطور نیست ....

امان از این قضاوتهای بیجا!

رکسانا سه‌شنبه 21 بهمن 1393 ساعت 01:23 ب.ظ

سلام عزیزم تازه با وبلاگت اشنا شدم و یه شبه تموم آرشیوتو و وبلاگ قبلیتو خوندم که نتیجش یه گردن درد وحشتناک و دکتر رفتن و آمپول زدن بود و البته دو سه روز انجام ندادن کار خونه و ... ولی فکر کن چقدر ازت خوشم اومد که همه رو به جون خریدممنم دو تا بچه دارم یه پسر سه ساله و یه دختر سه ماهه و خودم متولد آذر 63 هستم و تحصیل کرده و البته بی کار و صدالبته بی علاقه به کار بیرون با شرایط فعلیم همین دیگه خواستم بدونی انرژی مثبت من به سمتت میاد و میخونمت و دوست دارم خانوم دوست داشتنی

سلام
خیلی خوش اومدین و منو شرمنده این همه محبتتون کردین! من اصلا راضی به این همه دردسر نبودم!
از آشناییتون خوشبختم.

مگهان سه‌شنبه 21 بهمن 1393 ساعت 03:51 ب.ظ

جالبه منم هربار تو وبلاگم بنویسم یا عمیقاً فکر کنم که چقدر جدیدا راحت می خوابم ، خوابم به هم می خوره و بی خواب میشم !!! یا مثلاً چند ماه پیش گفتم چقدر جالباااا من تاااا حالا تصادف نکردم این همه رانندگی کردم ! تو وبلاگمم ذکر کردم هفته ی بعدش یک خراش خوشگلللل دادم ماشینو
دقیقاً چیه که ما انرژی میدیم به یه چیزی سریعا عکسش اتفاق میفته ؟!

معمولا همین جور میشه! انگار آدم خودشو چشم میزنه!

افسانه سه‌شنبه 21 بهمن 1393 ساعت 05:01 ب.ظ

بلاخره تموم شد دو روز پیش کاااملا اتفاقی وبلاگتو خوندم البته وب قبلی رو خوندن وبلاگ یه خانم وکیل برا منی که حقوقیم خیلی ی ی خوب بود و وقتی توی آرشیو میدیدم که یه دفعه ماه های بعد نیست نگران میشدم که با دیدن آدرس جدید کلی خوشحال شدم...داشتم میگفتم بالاخره تموم شد خوندن آرشیوت
خوشحالم که باهات آشنا شدم
ماشالااا به این انگیزه چطور با وجود متاهلی و بارداری کانون قبول شدی؟؟؟
خووووش ب حااالت من یکی از نگرانیای بززرگ زندگیم کانونه....از خیلی سال پیش حقوق دوست داشتم بعد از مدرسه با دوستام میرفتیم دادگاه و تماشا یا میرفتم دفتر وکلا باهاشون صحبت میکردم....سر کنکور وقت کم آوردم و کنکورمو خراب کردم بنابراین حقوق تهران نیاوردمو دانشگاه بوعلی قبول شدم...الان ترم شیشم....تابستونام میرفتم یه دفتر وکالت جهت کارآموزی مثلااا از این کارای ابتدایی مثل ثبت دادخواست و اینا ....
برای موفقیتم با این اوضاع خراب بازار دعا کن

سلام
خیلی خوش اومدین. ممنون از نظر لطفتون.
من کانون رو قبل از بارداری قبول شدم و اواخر دوره کارآموزیم باردار شدم. انشاالله موفق باشین.

اماسیس سه‌شنبه 21 بهمن 1393 ساعت 09:57 ب.ظ http://emasis.blogsky.com/

کلا" بچه دومی ها بیشتر خوش به حالشونه!

بله!

گندم چهارشنبه 22 بهمن 1393 ساعت 06:35 ب.ظ http://kashmar1392.blogfa.com

سلام
مامان دو تا بچه من هنوز مامان یک دخمل 8 ساله ام
یعنی اگه درس نداشتم ها همین روزها مامان دومی هم می شدم حیف شد مگه نه ؟

سلام
خوب باید شرایط برای ورود بچه دوم مهیا باشه! انشالله بعد از اتمام درستون با خیال راحت و وقت بیشتر بچه بعدی رو میارین.

اماسیس پنج‌شنبه 23 بهمن 1393 ساعت 10:50 ب.ظ http://emasis.blogsky.com/

ولی من که بچه اول بودم

مثل من!

برای تو دوشنبه 27 بهمن 1393 ساعت 12:58 ق.ظ http://dearlover.blogfa.com/

سلام خانومی
حق با شما است درست میگی ، مامانم همیشه میگه سر بچه اول هم خود مادر خیلی اذیت میشه هم ناخواسته بچه اش رو اذیت می کنه

سلام
حالا انشاالله بچه دومت رو که آوردی خودت کامل درک میکنی!

زهرا مرادی دوشنبه 27 بهمن 1393 ساعت 09:19 ق.ظ

چه تجربیات جالب و باارزشی
اگه یه روز مادرشدم سعی میکنم خیلی حساسیت نداشته باشم و بیشتر لذت ببرم

گلی جان از مامان ریحانه خبر نداری؟ خیلی وقته وبلاگش روآپدیت نکرده !؟

انشاالله همین ور باشه.
نه خبر ندارم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد