ما چهار نفر!

از امروز رسما وارد زندگی چهار نفره می شیم. از امروز که دیگه کسی پیشمون نیست و منم و دو تا وروجک و کلی کار! 9 روز مامانم خونه مون بود و 11 روز هم من خونه مامانم بودم و حالا در بیست روزگی خانوم کوچولو برگشتیم خونه خودمون. خیلی دلتنگ آرامش خونه شده بودم! دوست داشتم زودتر برگردم و کنترل اوضاع رو بگیرم دستم, اما نمی شد.نه حالم حسابی جا اومده بود, نه مامانم رضایت می داد!

زمانی که گل پسر به دنیا اومد, تا 40 روزگیش خونه مامانم بودم و عجله ای برای برگشتن به خونه نداشتم! هم به خاطر بی تجربگی از تنها موندن با یه نوزاد یه کم واهمه داشتم, هم درگیر امتحانات اختبار کانون وکلا بودم و باید درس می خوندم. اما برای بچه دوم وضع خیلی فرق می کنه. دیگه نه بی تجربه ام, نه وجود دو تا بچه اجازه می داد که بیشتر از این خونه مامانم بمونم! این مدت هم واقعا خسته شدم بس که به گل پسر بکن نکن کردم تا بقیه رو با آتیش سوزوندن هاش _که اون جا شدت گرفته بود_ کلافه نکنه, که خوب البته چندان هم موفق نبودم و گل پسر رسما موهای همه رو سیخ کرد! طوری که وقتی می خواستیم بر گردیم, برادرهام با خنده می گفتن الهی شکر که دارین می رین خونه تون!!!



حالا گلی مونده و حوضش! از خدا صبر و توان بیشتر می خوام که بتونم از پس نگهداری گل پسر و خانوم کوچولو با هم بربیام. الهی به امید تو...


گل پسر و خانوم کوچولو رو خوابوندم, تمام لباس ها و وسایلی رو که از خونه مامانم آورده بودیم, جا به جا کردم و حالا نشستم در سکوت و آرامش دلچسب خونه _که احتمالا صبح خبری ازش نیست!_ پست می ذارم!



نظرات 35 + ارسال نظر
جوهر پنج‌شنبه 1 اسفند 1392 ساعت 04:38 ق.ظ http://myprinter.blogsky.com

سلاااااااااااااااااااااااااااااام
اول!
تبریک برای آغاز رسمی زندگی چهارنفره
ان شاءالله همیشه خوب و خوش و سلامت باشید...
ان شاءالله خدا هم توان چندبرابر بهتون بده

سلام
خیلی ممنون. انشاالله.

اِماسیس پنج‌شنبه 1 اسفند 1392 ساعت 06:10 ق.ظ http://emasis.blogsky.com/

دووووووووووووووووووووووووووووووم!

+ساعت پست رو
03:22

الان قشنگ متوجه شدم اوضاعو!

پاره دیگه با این دو تا وروجک زمان بهتری پیدا نکردم!

نونو پنج‌شنبه 1 اسفند 1392 ساعت 06:22 ق.ظ

عزیزم خدا عمرت بده واقعت ها را مینویسی من خواهر شوهرم وکیله از پز دادن ما رو خفه کرد میگه من ماهی 6 میلیون درامد دارم!!!! میشه همچو چیزی؟ یعنی تو هم ماهی 6 تومن میتونی دربیاری اما نشستی تو خونه؟

قدم دختر خیر و مبارکککککککککککککککک


نه من که نتونستم از این درآمدها داشته باشم! حالا شاید خواهرشوهر شما داشته باشه.وکلای باسابقه و سرشناس درآمدشون بالاس.
ممنون.

انشرلی پنج‌شنبه 1 اسفند 1392 ساعت 08:22 ق.ظ http://anne-gilbert.blogsky.com

خدا بچه هات رو برات حفظ کنه.نمیدونم چرا این بچه ها وقتی میاند خونه مادربزرگ انقدر حرف گوش نکن میشن.بچه های خواهرم هم مامانم اینا رو خیلی خیلی اذیت کردند

ممنون
خاصیت خونه مادربزرگهاس گویا!

زیر این آسمون آبی (فاطیما) پنج‌شنبه 1 اسفند 1392 ساعت 08:46 ق.ظ

سلام عزیزم
مبارک باشه
انشالله این جمع چهارنفره همیشه شاد و خوش و خرم باشه

سلام
ممنونم. انشاالله.

رها پنج‌شنبه 1 اسفند 1392 ساعت 10:05 ق.ظ

موفق باشی

مهتاب2 پنج‌شنبه 1 اسفند 1392 ساعت 10:14 ق.ظ

عزیزم معلومه که خیلی زرنگی، چون با وجود این همه کار از خوابت زدی وپست گذاشتی.

اعتیاد و علاقه شدید به وبلاگستانه دیگه!

آفاق پنج‌شنبه 1 اسفند 1392 ساعت 10:18 ق.ظ http://b-arghavani.blogfa.com

برات ارزوی صبر و موفقیت دارم

دلارام پنج‌شنبه 1 اسفند 1392 ساعت 11:37 ق.ظ http://femoblogfa

به به خوش آمدی چقدر بودن در منزل شخصی آدم دلچسبه بعدپسرم من 2ماه خونه مامانم بودم آخه خونه خودم اون ور نقشه بودبعد که برگشتم فهمیدم ماندن آنجا بزرگترین اشتباه زندگیم بوده غریبی وتنهایی وبی کسی بهتر از سیل راهنمایی های فامیل به دادم رسید


هیچ جا خونه آدم نمیشه! البته اون اوایل آدم واقعا به کمک نیازداره.

Nikoo پنج‌شنبه 1 اسفند 1392 ساعت 11:52 ق.ظ

سلام مامان مهربون خوشحالم همه چی خوبه مواظب جوجه هات باش بوس

خانم اردیبهشتی پنج‌شنبه 1 اسفند 1392 ساعت 12:21 ب.ظ http://mayfamily.blogsky.com

سلام
برات آرزوی موفقیا دارم

بلورین پنج‌شنبه 1 اسفند 1392 ساعت 01:32 ب.ظ http://boloorin.blogsky.com/

ایشالا موفق باشی...تو می تونی گلا...تو می تونی

خانم معلم پنج‌شنبه 1 اسفند 1392 ساعت 01:36 ب.ظ http://www.flower1369.blogfa.com

خوشحال میشم پیش من هم بیاید*

ریحانه پنج‌شنبه 1 اسفند 1392 ساعت 02:18 ب.ظ

تبریک میگم
انشاءالله به خوبی از پس تمام مسائل پیش رو برمیای
حس آرامشی که داشتی بهم منتقل شد. یجورایی خیلی بهم چسبید

فروغ پنج‌شنبه 1 اسفند 1392 ساعت 03:02 ب.ظ

خدا را شکر که بسلامتی اومدید خونه خودتون. امیدوارم موفق باشی و اوضا اونطور که دوست داری پیش بره

مهرگل پنج‌شنبه 1 اسفند 1392 ساعت 04:10 ب.ظ

ورودتون به خونه 4 نفره مبارک گلی
تو میتونی
توکل کن به خدا
بعد چند روز همه چی رو روال می افته

باید بتونم! ممنون.

دختری به نام صبر جمعه 2 اسفند 1392 ساعت 07:20 ق.ظ http://pop_corn.persianblog.ir

فرح جمعه 2 اسفند 1392 ساعت 01:21 ب.ظ http://farahbano.blogsky.com

سلام
ایشااله کنار هم شاد و سلامت باشین.

فائقه جمعه 2 اسفند 1392 ساعت 08:35 ب.ظ http://2nafare.persianblog.ir/

شما بعد از چند سال شدین خانواده 4 نفره!
انشاالله ما بعد 6 ماه دیگه میشیم خانواده 4 نفـــــــــــره!!!
واسم دعا کن که فقط سالم باشن.

وای خدا چه عالی! مبارک باشه. انشااله به سلامتی به دنیا بیان.

داش بهی جمعه 2 اسفند 1392 ساعت 10:23 ب.ظ http://behii.persianblog.ir

ایشالله همیشه به سلامتی و شادی باشید

سمیه-تهران نوشت شنبه 3 اسفند 1392 ساعت 12:21 ق.ظ http://tehrannevesht.blogsky.com

ایشالاه زندگیت همیشه بر وفق مرادت باشه

سمیه-حسابدار شنبه 3 اسفند 1392 ساعت 08:37 ق.ظ

به سلامتیییییییییییییییییییشاد باشید و پیروز

روزهای با هم شنبه 3 اسفند 1392 ساعت 11:04 ق.ظ http://daystogether.persianblog.ir

زهرا م شنبه 3 اسفند 1392 ساعت 11:42 ق.ظ http://zkh.blogsky.com

سلام گلی جون خدا شکر که دختر گلت هم به جمعتون اضافه شد انشااله زیر سایه پدر ومادر بزرگ شه و زندگی خوب وخوشی داشته باشه گلی جون از این روزها نهایت لذت ببر ۰ زودتر از انچه که فکر کنی بچه ها بزرگ میشن این چند پست که مربوط به بعد زایمان بود که خوندم یاد بچگی پسرهام افتادم انگار همین دیروز بود ۰ مواظب خودت هم باش کارهای سنگین نکن چون بخیه های داخلی دیرتر جوش میخورن یکبار یکی از همکارهام تعریف میکرد که عروس خاله اش دوماه بعد از سزارین بخیال اینکه خوب شده گونی برنج جابجا کرده بود و نگو بخیه های داخلی اش پاره شده خوشبختانه شب که رختخواب از خونریزی خیس میشه شوهرش بیدار میشه و سریع به بیمارستان میرسونه و خانمه نجات پیدا میکه ۰ روزگار خوشی در کنار بچه ها برات ارزو میکنم گلی جون اسم گل پسر چیه ؟ ( اگر اشکالی نداره)

سلام.ممنون از توصیه هات عزیزم. سلامت باشی.
"علی"

مهسا شنبه 3 اسفند 1392 ساعت 01:01 ب.ظ

تبریک مجدد

زهره شنبه 3 اسفند 1392 ساعت 02:54 ب.ظ

امیدوارم جمع 4 نفره تون همیشه سالم و شاد باشه

یادداشت های مینا شنبه 3 اسفند 1392 ساعت 03:13 ب.ظ

واقعا خدا قوت گلی.... ساعت پست رو نگاه کردم اصلن کف کردم... سه ونیم نصف شب داری مینویسی؟؟؟؟؟؟
موید باشی ایشاله

دیگه چی کار کنم عزیزم با دو تا فسقلی؟!
سلامت باشی!

حکیم بانو شنبه 3 اسفند 1392 ساعت 03:55 ب.ظ

سلام خدمت مامان سه تا بچه. از همه این روزلت لذت ببیر حتی از خستگی هات. بیست سالی ازت بزرگترم نه؟ پس این نصیحت های یه خانم بزرگو گوش کن. روی ماه دو تا کودکتو ببوس.

سلام
چشم خانم بزرگ!

برای تو شنبه 3 اسفند 1392 ساعت 04:29 ب.ظ http://www.dearlover.blogfa.com

سلام
هم برات توان از خدا می خواهم و هم برکت به وقتت بده چون اینجور مواقع اصولا با کمبود وقت هم دچار میشه ادم

وای یاد نوزادی های دخترم افتادم دخترت رو حسابی نگاهش کن و ببوسش به جای من

سلام
ممنون. انشاالله همین طور بشه.

شیما شنبه 3 اسفند 1392 ساعت 06:48 ب.ظ http://midwife21.blogfa.com

مبارکه زندگی چار نفرتون...
این بچه ها وقتی از خونه میزنن بیرون ،میزنه به سرشونو عجیب ترین کارای دنیارو انجام میدن...اشکال نداره خونه ی مامان بزرگش بوده

آره واقعا. آدمو دیوونه می کنن. تو خونه از این کارا نمی کرد!

روجا یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 03:16 ب.ظ http://north79.blogfa.com/

خدا بهت سلامتی بده، انشالله زندگی چهار نفره تون همیشه توام با شادی و خوشبختی باشه.
واقعا" بیست روز گذشت؟ چه زود؟ اینم واسه پرنیا کوچولوی ناز بهشتی.[بوسه][بوسه]


ممنون ازلطفتون.

هدفون سفید یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 05:04 ب.ظ http://no1know.blogfa.com

این پست چقدر حسهای خوبی داشت
موفق باشین : )

مهربون خانوم یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 09:32 ب.ظ

مبارک باشه عزیزم
نمیدونم چرا اینهمه ا÷ کردی و دختر نازت دنیا اومده من نفهمیدم ازبس وقت ندارم بشینم ÷ای نت هر دفعه سک سک میکنم و میرم.
الهی که قدمش مبارک باشه.

سلام
ممنون.
شرایطت رو درک می کنم. توقعی نیست!

4فصل یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 09:59 ب.ظ

این روزها که تصمیم گرفتیم سال آینده برای 3 نفره شدن شرایط رو مهیا کنیم، خوندن در باره دوران بارداری و بعد از زایمان برام هم لذت بخشه هم یه نموره هول و هراس تو دلم میندازه
4 نفره شدنتون مبارک
تازه با وبلاگتون آشنا شدم
به مرور زمان آرشیوتون رو میخونم
پایدار باشید

خوش اومدین.
انشاالله به خیر و خوشی سه نفره بشین.

کارمند جمعه 13 تیر 1393 ساعت 01:18 ب.ظ http://ouroffice.blogfa.com/

سلام
چندتا از پستهای قشنگتون رو خوندم، خیلی کامل و جالب می نویسین! هرچند یه کم دیره اما تولد خانوم کوچولو بهتون تبریک می گم و آرزو می کنم خداوند سایه شما و پدرش رو بر سرش مستدام بدارد ان شاالله

سلام
ممنون از لطفتون. سلامت باشین.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد