این روزهای من و گل پسر 5

_ مامان! من دیگه دوسِت ندارم!

_ من دلم می خواد مامان نداشته باشم!

_ اصلا می خوام برم تو خیابونا گم بشم!

_ می خوام همه اسباب بازیامو بشکونم!

...

این ها جملات قصاری هستن که این روزا هر وقت گل پسر می گه می فهمم خوابش گرفته! فقط نمی فهمم چرا این بچه ها نمی تونن عین آدمیزاد بگن خوابم میاد و این همه ادا در میارن از خودشون؟!

یه چند روزیه تا صدای بچه های همسایه از تو حیاط میاد, گل پسر توپ صورتیشو می زنه زیر بغلش و بدون هیچ گونه اعلام و اجازه ای راهی حیاط می شه! وقتی هم که می رم دنبالش با تحکم می گه: "تو برو بالا! نمی خواد بیای!" استقلالش تو حلقم! دیشب که دوباره می خواست بره تو حیاط و منم موافق نبودم و از تو خونه موندن هم به شدت خسته و کلافه بودم, طی یه اقدام یهویی, شال و کلاه کردیم و رفتیم سمت پارک! اون جا کلی با هم توپ بازی کردیم. شوت زدن یادش دادم و بعد سال ها به این نتیجه رسیدم فوتبال بازی کردن هم چیز جالبیه! حسابی از نفس افتادم ولی گل پسر ول کن نبود! یه کم هم با وسایل بدنسازی ورزش کردم و گل پسر تخلیه انرژی شده و خودم پر از نشاط برگشتیم خونه! واقعا خیلی کیف داره آدم با پسرش بره گردش! باید این برنامه ها رو بیشتر کنم.

نظرات 19 + ارسال نظر
بازیگوش دوشنبه 19 فروردین 1392 ساعت 08:18 ب.ظ http://bazigooshi7.persianblog.ir/

اوووه میبینم که در مورد بیرون رفتن به تفاهم رسیدینو نتیجه هم بسیار رضایت بخخخش
واای پرپر شدم اونجا که بهت گفته برو بالا نمیخات بیای
از طرف من اون لپاشو بکشو مااچ کن

آره بالاخره! تا گفتم پارک حاضر شد!
باشه!

آفاق دوشنبه 19 فروردین 1392 ساعت 09:04 ب.ظ http://b-arghavani.blogfa.com

خیلی لذت بخشه

فــــرناز دوشنبه 19 فروردین 1392 ساعت 10:34 ب.ظ

سلام گلابتون بانو، ممنون که به یاد من هستید. ممنون که بهم سر میزنید! سال نوتونم مبارک باشه امیدوارم سال خوبی باشه و هر روزش براتون اتّفاقای خوب خوب بیُفته! :* :*
دلم برای همه تون خیلی تنگ شده. راستیَتش این وبلاگ رو من خیلی خیلی دوست داشتم و دارم و موقعی هم که توش می نوشتم براش از جون و دل مایه می ذاشتم. امّا مدّتی بود این اواخر فهمیدم که خواهرم قایمکی وبلاگُ می خونه و صداش در نمیاد. منم خوب ... توش یه سری چیزا نوشته بودم که دوست نداشتم آدم آشنا بدونه اونارو. چطوری بگم ... خلاصه اینکه فعلاً جایی نیستم یعنی حس و حال نوشتنُ ندارم. ولی کلّی حرف رو دلم باد کرده و می خوام که یه وبلاگ جدید بزنم. شاید یه روز یه جا با یه اسم مستعار اومدم گفتم سلام خانومِ گلابتون ویلاگ خوبی دارید به وبلاگ منم سر بزنید!
الان داشتم نگا می کردم تو لینکا وبلاگم از اوّل آخر شده!
راستی گل پسر چه بزرگ شده ماشالا ببوسینش از طرف من!

سلام عزیزم.
خدا رو شکر که خبر دادی. نگرانت بودم!
سال نووی هم مبارک. انشاالله سال خیلی خوبی برات باشه.
حتما یه وب جدید بزن ولی بگو مال توئه وگرنه شاید اصلا لینکت نکردم!!!

نوا دوشنبه 19 فروردین 1392 ساعت 11:01 ب.ظ http://navaomom.persiablog.ir

من واقعا نمیدانم اینا چرانمیان مثل یک بچه خوب بگن ما خوابمون میاد واینهمه بهونه گیری مسخره میکنن.تازه کاشکی بهانه ها درست حسابی بود

آره واقعا! چرا؟!

آفرین دوشنبه 19 فروردین 1392 ساعت 11:55 ب.ظ http://mylivesky.blogsky.com/

اگه بچه های همسای رو می شناسید و روون شناخت داریدٰ خیلی خوبه که با نظارت خانواده ها و البته با قانون و برنامه بچه ها یه مواقعی با هم باشند و بازی کنند. کای براشون خاطره میشه و لذت می برند. تازه از تنهایی هم درمیان.

تا حدودی میشناسم. بیشتر دو تا دختر ده دوازده سالن که مواظب گل پسر هم هستن!

فروغ(رد پاهایم) سه‌شنبه 20 فروردین 1392 ساعت 12:13 ق.ظ

به به مادر و پسریتون مستدام
چقدرم این روزا هوا عالیه واسه پارک رفتن

ممنون عزیزم.
آره خیلی!

کیانادخترشهریوری سه‌شنبه 20 فروردین 1392 ساعت 12:33 ق.ظ

گلی پسرت قصد ازدواج نداره؟

نه زیاد!

زهرا سه‌شنبه 20 فروردین 1392 ساعت 01:04 ق.ظ http://onceuponatime.blogfa.com/

دختر منم تا گشنه ش میشه میاد میگه مامان آدامس بده... من باید اول حواسش رو پرت کنم! بعد غذا بخوریم بعد آدامس بدم! بعد بهش بگم اون حسی که اولش آدامس می خواست گرسنگی بوده! نه بی آدامسی!
در مورد پارک! فک کن، پشت خونه ما پارکه... از ترس این که صداش بیاد و دخترم هوایی بشه پنجره نمی تونم باز کنم!
آخه آدم دو بار در روز که پارک نمیره!

ای بابا! چه بساطی داری!

بلورین سه‌شنبه 20 فروردین 1392 ساعت 03:34 ق.ظ http://boloorin.blogsky.com/

بعضی وقتا بعضی چیزا تو زندگی آدما اتفاق می افته هر چند کوچیکه اما می تونه حسابی روحیه آدم و تغییر بده...مثال همین اتفاقی که گفتی...

دارچین سه‌شنبه 20 فروردین 1392 ساعت 05:41 ق.ظ http://amish.persianblog.ir/

من که تجربه ش رو نداشتم ولی اینجوری که نوشتی معلومه که خیلی کیف داره

انشاالله تو هم تجربه شو پیدا می کنی.

موژان سه‌شنبه 20 فروردین 1392 ساعت 08:17 ق.ظ http://mojaneman.blogfa.com/

عزیزم ایشاله همیشه خوش و شاد باشی
راستش دلم بچه میخواد خدایا منم بچه میخوام

ممنونم.
انشالله شما هم مادر میشی. مادر یه بچه ناز و خواستنی!

بهار(بوسه ی تقدیر) سه‌شنبه 20 فروردین 1392 ساعت 08:47 ق.ظ

داداش این پسر شما خونه ی ماست.اصلا نگران نباشید.

آزاده(به کسی نگو) سه‌شنبه 20 فروردین 1392 ساعت 02:29 ب.ظ

خدا حفظش کنه....
بچه های این دوره خیلی پر انرژی هستن و میفهمن اصلا نمیشه فهمید باید باهاشون چیکار کرد
چه برنامه جالبی اینطوری هم باهات دوست میشه هم خودت تخلیه میشی

سلامت باشی.
دقیقا همین طوره.

فرین سه‌شنبه 20 فروردین 1392 ساعت 05:40 ب.ظ http://farvardin23.blogfa.com

خوش به حالت که دیگه نکران بچه دار شدن ونشدن نیستی..به خدا سخته...خدا حفظش کنه!

کی گفته نیستم؟!
ممنون.

پرتابه سه‌شنبه 20 فروردین 1392 ساعت 06:54 ب.ظ http://partabeh.com

سلام عزیز
وقتت بخیر...
من یکی از اعضای پرتابه هستم.
می دونی بعضی وقتا یه سری حرفا هستن که نه می شه تو وبلاگ نوشتشون ( یعنی به اندازه ی یه پست وبلاگ نیستن) و نه دوست داری از بین برن...
من اومدم بهت بگم که پرتابه دقیقا جائیه واسه این حرفا یعنی می تونی تو پرتاب های 198 کاراکتری همه ی حرفای مینیمالت رو بنویسی
ما تو پرتابه کپی پیست نمی کنیم و خوشحال میشیم که تو هم بیای تو جمع ما و از نوشته هات بهره مندمون کنی...
منتظرتیم
http://Partabeh.Com

شادی سه‌شنبه 20 فروردین 1392 ساعت 08:31 ب.ظ http://http://shadi2022.persianblog.ir/

سلام عزیزم سال نو و تولدت مبارک گلی جونم .

سلام.
به همچنین! ممنونم.

تولدانه سه‌شنبه 20 فروردین 1392 ساعت 10:46 ب.ظ http://tavalodane.blogsky.com

تولدتون مبارک
با بهترین آرزوها

آیدا سه‌شنبه 20 فروردین 1392 ساعت 10:55 ب.ظ http://1002shab.blogfa.com/

ای جانم کلی خندیدم و قربون صدقه اش رفتم با این بهونه هاش تازه واسه آقای خونه هم پستت رو خوندم


لطف داری.

ساغر 1دختر ورنا چهارشنبه 21 فروردین 1392 ساعت 12:30 ب.ظ http://vornayan.blogfa.com

ای جانم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد