گزارش یک سفر

در کمال ناباوری یکی از مکرر دفعاتی که من هوس شمال کردم، رفتیم! عمه بزرگ شازده فوت کرده و هفته پیش مراسم هاش بود. از ختم روزسوم که برگشتیم همه رفتیم خونه پسر عمه شازده دور هم گفتیم و خندیدیم و تصمیم گرفتیم بریم شمال! جوری که شب هفت عمه خانم رو هم اون جا باشیم! شدت تالم و تاثر رو دارین؟! خوب اون مرحومه بالای هفتاد سال عمر کرده بود و عروسی یکی از نتیجه هاشم دیده بود! مرگ قشنگی هم داشت. شب تولد امام رضا تو حرم امام رضا موقع نماز ازدنیا رفت. به مقادیر بسیار زیاد هم بچه و نوه و نتیجه داره ـطوری که هنوز بعد این همه وقت دقیق نمی دونم کی به کیه. البته اطلاعاتم از شازده بیشتره در این زمینه!ـ به علاوه مقدار معتنابهی خواهر و برادر و خواهرزاده و برادر زاده! ما هم دیدیم بود و نبودمون تاثیر زیادی در مراسم نداره گفتیم بریم صفا سیتی که یه تاثیری تو روحیه خودمون داشته باشه تو این اوضاع قاراشمیش! خصوصا که بازار هم عملا تعطیله و آقایون کاری نداشتن و بسیار مشتاق بودن برای رفتن. پیشنهاد دهنده اولیه شازده بود. من واقعا نمی فهمم امسال چه اتفاقی افتاده که این بشر این قدر متحول شده؟! قبلا اصلا نمی شد از تو خونه تکونش داد،حالا مدام دلش میخواد بره دَدَر!!! ( این جا رو که یادتونه؟!) یعنی می تونم بگم بالا رفتن تمایل به گردش و سفر در شازده از بالا رفتن قیمت دلار و سکه هم بیشتر بوده حتی!!! هرچند من دلم می خواست یه سفر سه نفره بریم با سکوت و آرامش و تمدد اعصاب و چندان موافق سفر دسته جمعی نبودم. ولی به قدری خوش گذشت که اصلا انتظارشو نداشتم! چهار تا خانواده بودیم و دو روز و یه شب موندیم. تو این مدت کم تونستیم تمام اخبار  فامیل رو به هم منتقل کنیم و اطلاعات عمومیمون کلی بره بالا! غیبت نکردیم ها فقط می خواستیم معلوماتمون زیاد بشه. نیتمون خیر بود!!! خصوصا یه خواهر و برادر تو این فامیل که کلا رو اعصابن و معرف حضور همه (خواهره به خاطر کلاس گذاشتن ها و تکه انداختن های بسیار، خود شیفتگی فراوان و توهم تافته جدا بافته بودن داشتن و برادره به خاطر خست زیاد و تلاش خستگی ناپذیر جهت دو به هم زنی و تفرقه افکنی!) شده بودن سوژه خنده و این قدر از تکیه کلام ها و سوتی های اینا استفاده کردیم و خندیدیم که دیگه می خواستیم زنگ بزنیم ازشون تشکر کنیم بابت این که اسباب تفریح ما رو فراهم کردن!!! خصوصا که ماشین ما هم برای گارانتی نمایندگی بود و تو ماشین پسر عمه شازده بودیم. اونا یه پسر دارن که یه سال از گل پسر بزرگتره و علاوه بر سوژه های قبلی کلی هم این دو تا بچه سوژه خنده بودن! یا می گفتن ما با هم خواهریم و همدیگه رو بغل می کردن و تریپ عشق و محبت یا گیس و گیس کشی داشتن!!!

از صبح مشغول جمع و جور کردن و لباس شستن بودم. حالا هم می خوام یه کم وبگردی کنم و فیلم ببینم. دیگه فکر کنم می شه اون تابلوی پست قبل رو از بالای سرم بردارم!

نظرات 29 + ارسال نظر
ابراهیم شنبه 15 مهر 1391 ساعت 01:07 ب.ظ http://www.namebaran.blogfa.com/

پس حسابی خوش گذروندین . انشا الله همیشه خوش باشین .
میگم که اصلا واژه غیبت مشگل داره چرا که هیچ ایرانی غیبت نمی کنه !!! همه ایرانی ها پی اطلاعات می گردن .
کلا غیبت کردن مزه هم داره

خیلی ممنون. انشاالله.
آره همین طوره!

سمیه-تهران نوشت شنبه 15 مهر 1391 ساعت 01:24 ب.ظ http://tehrannevesht.blogsky.com

خوشحالم که بهت خوش گذشته و تونستی دوباره بشی همون گلابتون بانوی همیشگی

فروغ(رد پاهایم) شنبه 15 مهر 1391 ساعت 02:59 ب.ظ http://raddepahayam.blogfa.com/

خوب خداروشکر که اوضاع روحی بهبود پیدا کرد
همیشه به خوشی و سفر باشید
عمه ی شازده چه مرگ خوبی داشته خوش به حالش

بهتره. هنوز کاملا خوب نشده!!!
ممنون
آره واقعا.

اخ که چقدر هوس شمال کردم.

نوا شنبه 15 مهر 1391 ساعت 03:30 ب.ظ http://navaomom.persiablog.ir

همیشه به سفر خانمشمابااون تابلو واخلاق قشنگتون چجوری توماشین این بنده خداسوارشدی؟ون دارن یاتریلی؟شایدم شماسوارشدی بقیه دویدن دنبال ماششین!یااین کلاس رابرای ماخواننده هات گذاشته بودی کلک

راستش به زور شازده راه افتادم!!! یه 206 هاچ بک که چپیدیم توش!!!
نه بابا چه کلاسی؟! فقط حس واقعیمو نوشتم!

مهربان شنبه 15 مهر 1391 ساعت 03:53 ب.ظ

همیشه به گردش و شادی عزیزم

ــهانیهــ شنبه 15 مهر 1391 ساعت 04:39 ب.ظ http://minitalk.persianblog.ir/

وای که دلم سفر خواس

بچه های دانشکده حقوق شنبه 15 مهر 1391 ساعت 05:18 ب.ظ http://en-qolt.blogsky.com

گلی دوباره خوش اخلاق می شود

کمی تا قسمتی!!!

آفاق شنبه 15 مهر 1391 ساعت 05:45 ب.ظ http://b-arghavani.blogfa.com


خدا رحمت کنه عمه خانمو

چه ادم خوبی تو حرم فوت کرد

و البته بانیه خیر که شما رفتین شمال

روحش شاد!

ماری شنبه 15 مهر 1391 ساعت 06:50 ب.ظ http://marii.persianblog.ir/

گاهی واقعا لازمه آدم اون تابلو پست قبلو بذاره بالا سرش و با تنهاییش تنها باشه!اما اینم حس خیلی خوبیه که اون تابلورو بردارهمن همین امروز به جمع وبلاگ نویسا پیوستم!!!دوس دارم باهم دوست بشیم.البته خیلی کم اینجا کامنت گذاشتم اما جایی که همیشه دوس دارم بخونمش

تبریک میگم.
ممنون از لطفتون.

ان شرلی شنبه 15 مهر 1391 ساعت 07:03 ب.ظ http://ansherly.persianblog.ir/

خوش به حالت که می تونی تو سفر جمعی اینقدر خوش بگذرونی اونم با خانواده شوهر

به چشم فامیل شوهر نگاه نمی کنم. رابطه مون بیشتر دوستانه اس تا فامیلی!

ghandak banoo شنبه 15 مهر 1391 ساعت 07:42 ب.ظ

khoda rahmat kone ame khanomo
khosh be saatesh che marge zibayi

mibinam ke shodi golabeton polo ( markopolo
enshalah hamishe be safaro gardehs bashi azize delam

سلامت باشی.
چه کنیم دیگه!
انشاالله.ممنون.

آفرین شنبه 15 مهر 1391 ساعت 08:19 ب.ظ http://afarin55.persianblog.ir/

از نوشته هات معلومه که روحیه ات عوض شده

خانم اردیبهشتی شنبه 15 مهر 1391 ساعت 08:36 ب.ظ http://mayfamily.blogfa.com

سلام
خیلی خوبه بهتون خوش گذشته. من هم رفتم شمال تا مدتی روحیه ام عالی بود! آدم نیاز داره.

بهار شنبه 15 مهر 1391 ساعت 08:47 ب.ظ http://www.joyz.blogfa.com

خدا رحمتشون کنه...
آخی چه مرگ خوبی...

انشالله به سفر و خوشی و میمینت و مبارکی همیشه

اماسیس شنبه 15 مهر 1391 ساعت 08:51 ب.ظ

سلام
دائم به سفر و خوشی
کلا" مسافرت خوبه و شلوغ هم که باشه چه بهتر

سیده زینب یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 08:59 ق.ظ http://dz.blogfa.com

یعنی دعا کنیم اداراتم تعطیل بشن؟

هر جور راحتی!!!

آرامیس یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 09:29 ق.ظ http://www.nightday.blogsky.com

به به خداروشکر.اینقدر زود به خواسته ات رسیدی.۱۱ مهر اونجوری ۱۵ مهر اینجوری.خوش باشی خواهر.

موشو خانوم یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 11:37 ق.ظ



دووووستم شمال که می گی خطه ی گیلان بوده یا مازندران ؟
در هر حال الهی همیشه این آقایون تغییرات مثبت کنن که کلی تو روح و روان آدم تاثیر داره رفتارهاشون
آدم گاهی اصلا انتظار این همه خوش گذشتن رو نداره اما میشه..خدایا شکرت برای تغییرات مثبت در شازده و برای آرامش و خوشی گلابتون و اون فسقلی شون

مازندران
انشاالله!
ممنون از لطفت.

موشو خانوم یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 11:38 ق.ظ

راستی خدا رحمت کنه....ایشالا که بهشتی هم خواهند بود

آزاده یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 11:59 ق.ظ http://bekasinagoo.persianblog.ir/

خوب خدا رو شکر...
همیشه به سفر و خوشی عزیزم
وقتی یک پیر میمیره مخصوصا اگر مریض بوده باشه همه چیز خیلی سریع عوض میشه و برمیگرده به حالت قبلی اما جوون....
نمیدونی دارم به انواع حساسیت ها اضطابها و هیجانات منفی دچار میشم مخصوص با اتفاقات بعد از عذاداری...
خیلی هم از سفر میترسم حتی از برگشتن به خونه خودم یک حالیم که به قول همسر خودمم نمیدونم چمه و چی میخوام....
رفتار خواهرم یک ترسی به دلم انداخته شبیه پنیک (منبع ترس نا مشخص) نمیدونم چه کنم....
عزیزم میتونی کتابی یا مرجعی چیزی بهم معرفی کنی راجع به داداشم بیشتر بدونم؟!

ممنون
آره راست میگی. روح برادرت شاد.
انشاالله حال تو هم به زودی بهتر بشه.
الان چیزی به ذهنم نمی رسه. خیرات زیاد براش بده. نماز و قران به روحش هدیه کن.

مهتاب2 یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 12:06 ب.ظ

پس الان دیگه میشه بهت نزدیک شد

زهرامرادی یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 12:35 ب.ظ

گلی جون ؛ خوشحالم که سفر رفتی و کلی بهت خوش گذشته ...

منجوق یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 12:58 ب.ظ http://manjoogh.blogfa.com

تو رو خدا از این آرزوها می کنی پشت بندش یه آرزو هم برا من بکن ثواب داره به خدا

ghazaleh یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 02:47 ب.ظ http://gh-najafi .blogfa.com

همیشه به گردش گلی جون ! بوس
همینکه روحیت بهتر شده خیلی خوبه حالا چه با غیبت چه بی غیبت
به قول خودت خیر بوده !!
بوسسسسسس

حکیم بانو یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 07:08 ب.ظ

سفر به خیر. خدارو شکر که خوش گذشته.

خانوم وکیل یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 10:22 ب.ظ http://khanooomvakil.persianblog.ir

همیشه به سفر بانو.گاهی سفر هایی که فکر نمیکنی انقدر بهت خوش میگذره که اصلا انتظار نداری.منم بیام غیبت؟به قول فامیل گرامی ما بحث شیرین غیبت!

سلامت باشی. آره اصلا انتظار نداشتم! بیا!!!

هاچ زنبور عسل دوشنبه 17 مهر 1391 ساعت 10:46 ق.ظ http://shm88.blogfa.com

خب خداروشکر که بهت خوش گذشته

یاس سه‌شنبه 18 مهر 1391 ساعت 03:16 ب.ظ http://hamsare-aval.mihanblog.com/


امیدوارم سفر خوش گذشته باشد .منتظر حضور شما هستیم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد