دیدار دوست

بعد از چند ماه که می خواستیم همو ببینیم و برنامه مون هماهنگ نمیشد، بعد چند بار قرار گذاشتن و به هم خوردن و بالاخره قرار آخر رو گذاشتن، بعد خراب شدن یهویی ماشین من اول مسیر و معطلی زیاد و درست نشدنش و 2 ساعت عقب افتادن قرار، بالاخره دیروز من و بازیگوش همدیگه رو دیدیم! به محض دیدنش فهمیدم از قبل می شناسمش! ما سال اول دبیرستان تو یه مدرسه بودیم! بعدش من دبیرستانم رو عوض کردم تا رشته انسانی بخونم و دیگه هم رو ندیده بودیم، فقط چند باری ازطریق یکی از دوستان مشترک از احوالات هم با خبر شده بودیم. ساعت ازچهار گذشته بود که تو یه رستوران ناهار خوردیم با کلی حرف و خنده! بعدش پیاده روی برای هضم غذا و خرید از دست فروش های خیابون ولیعصر و قیمت گرفتن از بازار کامپیوتر و نشستن رو نیمکت های بولوار کشاورز و رسیدن به صحبت های اصلی! چیزی که خیلی مصرم کرده بود برای دیدن بازیگوش مشکلیه که مدتیه سربسته تو وبش ازش می نویسه و من یه حدسایی راجع بهش زده بودم، دوست داشتم حدسم اشتباه باشه ولی نبود. از خیلی چیزا حرف زدیم تا بالاخره بازیگوش گفت:"تو نمی خوای بپرسی مشکل من چیه؟!" گفتم:"نه! اگه بخوای خودت می گی دیگه!" شروع کرد به صحبت و گفت، خیلی چیزا رو گفت، گفت که هیچ کس باور نمی کنه، گفتم من باور می کنم، من مدتیه که دیگه همه چی رو باور می کنم... از میدون ولیعصر تا میدون انقلاب پیاده اومدیم و حرف زدیم. یعنی بیشتر بازیگوش حرف زد و من شنیدم.دیدن یه دوست وبلاگی که تو اولین دیدار باهاش احساس صمیمیت زیادی داشته باشی خیلی لذت بخشه و شنیدن غم ها و دردهایی که هیچ راهکار به درد بخوری برای حلش بلد نیستی تلخه، خیلی تلخ... از دیشب دلم پر غصه اس، تلخم و چهره مهربون دوستم از جلوی چشمام دور نمی شه. می دونم که هیچ کاری از دستم برنمیاد جز دعا و از همه کسایی که این جا رو می خونن هم می خوام برای آرامش دوست عزیزم دعا کنن...



پ.ن: به یمن و برکت برگزاری اجلاس سران جنبش عدم تعهد در تهران و تعطیلات 5 روزه ناشی از آن همراه با خانواده پدری و عمه کوچیکه انشاالله امشب عازم سفریم!


بعدا نوشت: بازیگوش گزارش این دیدار رو خیلی بهتر و کامل تر نوشته! برای اطلاعات تکمیلی برین این جا!!!

نظرات 16 + ارسال نظر
بهار دوشنبه 6 شهریور 1391 ساعت 05:15 ب.ظ http://joyz.blogfa.com/

جالبه که دوستای قدیمی بودین... بعد یعنی دیروز متوجه شدین؟!

انشالله که مشکل بازیگوش عزیز هم حل میشه...

سفر بیخطر، خوش بگذره...

آره!
انشاالله.

فاطمه دوشنبه 6 شهریور 1391 ساعت 05:26 ب.ظ http://www.dadayi86.blogfa.com

سلام چه جالب دیدن یه دوست قدیمی خیلی خوشحال کننده است
امیدوارم مشکلش رفع بشه

اماسیس دوشنبه 6 شهریور 1391 ساعت 05:40 ب.ظ

چه خوب ؛ دیدن دوستان مجازی یه فاز دیگه ای داره اصن.

سفر خوش بگذره.
برا ما فقط سخت تر شده.خوشا به حال غیر متعهد ها

خیلی خوبه به شرطی که خیلی با تصوراتت فرق نداشته باشن. البته بازیگوش خیلی بهتر ازتصور من بود!

مهتاب2 دوشنبه 6 شهریور 1391 ساعت 06:17 ب.ظ

خیلی جالبه، این دومین باره میشنوم که دوستان وبلاگی تو دنیای واقعی همدیگه رو دیدن. امیدوارم عمر دوستی شما مستدام باشه ومشکل بازیگوش هرچی که هست حل بشه. سفر هم بهت خوش بگذره گلی خانوم.

ما از پشت نت احساس صمیمیت زیادی داشتیم که بی دلیل هم نبود! برای همین دوست داشتیم همو ببینیم.انشاالله.ممنون عزیزم.

یه دوست دوشنبه 6 شهریور 1391 ساعت 08:17 ب.ظ

از شما دعوت می شود به جمع دختران و پسران عاشق ایرانی در پرشین بلاگ بپیوندید

سلام
در پرشین بلاگ
یوزر : love1000
پسورد: love
---
رمز مطالب: 2357 (چهارتا عدد اول یک رقمی به ترتیب)

سرگردان دوشنبه 6 شهریور 1391 ساعت 10:58 ب.ظ http://manosargardani.blogfa.com

چقدر کار خوبی کردی گلابتون عزیز!!
فضای مجازی طوری شده که ما بیشتر از حال هم خبر داریم!
خیلی به یاد بازیگوشم!
امیدورام سفر بهتون خوش بگذره و به سلامت برین و برگردین!

انشاالله مشکلش ختم به خیر بشه. براش خیلی دعا کن.

بازیگوش سه‌شنبه 7 شهریور 1391 ساعت 01:28 ق.ظ http://bazigooshi7.persianblog.ir/

سفر بی خطر دوست نازنینمممممم:-*

اگه بدونی از دیروز تا حالا هنوز ذوق دارم و تو شوکم از این حسن تصادف

منم به همچنین!

بازیگوش سه‌شنبه 7 شهریور 1391 ساعت 01:29 ق.ظ http://bazigooshi7.persianblog.ir/

همین که عاقلانه و عمیق حرفامو شنیدی یه دنیا برام ارزشمنده گلییییییی


و اعتمادت به من...

دارچین سه‌شنبه 7 شهریور 1391 ساعت 05:13 ق.ظ http://amish.persianblog.ir

سفر به سلامت

سارا سه‌شنبه 7 شهریور 1391 ساعت 06:51 ق.ظ http://hametalasham.blogfa.com/

سفر بخیر مسافر من
به سلامتی خوش بگذره
رو چشم : اللهم فرج عن کل مکروب

اردی بهشتی سه‌شنبه 7 شهریور 1391 ساعت 07:51 ق.ظ http://tanhaeeeii.blogfa.com

چه جالب که هم مدرسه ای در اومدین !

معجزه گر سه‌شنبه 7 شهریور 1391 ساعت 09:09 ق.ظ http://mojezegar.com

خو من الان انسانیم کمه داره یک ماجرا رو از دیدگاه دو نفر میخونه
چونیکه الان وب بازیگوش بودم یک بار از زاویه دید اون خوندم یه بارم از دید شوما

چه جالب! بازیگوش بهتر نوشته!

نوزاد سه‌شنبه 7 شهریور 1391 ساعت 09:39 ق.ظ http://newgreenhouse.persianblog.ir

سفر خوش بگذره
چه خوب که هنوز دوست هایی پیدا میشن که به فکر هم باشند

فــــرناز سه‌شنبه 7 شهریور 1391 ساعت 11:30 ب.ظ http://farnazjun.persianblog.ir/

چقدر خوبه دیدن یه دوست قدیمی ... و چه حس خوبی داره وقتی از دور میری طرفش حس کنی چقدر آشنائه برات! امیدوارم مشکل دوستت زود حل بشه! مسافرت هم خوش بگذره ... :))

عالیه! انشاالله.ممنون.

[ بدون نام ] چهارشنبه 8 شهریور 1391 ساعت 04:01 ب.ظ

سلام

خیلی خوبه که آأم دوستاشو ببینه

و چقد خوب تره که دوست وبلاگی باشه

برا بازیگوش عزیز دعا میکنم که همه ی مشکلاتشون حل بشه

سفر بی خطر گلابتون جان

سلام
این قدر دیدار خوبی بود که نگو!
ممنون ازلطفت.

ان شرلی پنج‌شنبه 9 شهریور 1391 ساعت 05:56 ب.ظ http://ansherly.persianblog.ir/

ایشالا مشکلش حل بشه!
منو ببینی به زودی ایشالا!

انشاالله!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد