731

شب تازه از نیمه گذشته، شازده که از صبح زود بیرون بوده و چشماش از خستگی قرمزه با اصرار من راهی رختخواب شده، می رم تو آشپزخونه و مشغول درست کردن سحری می شم، گل پسر و خانوم کوچولو میان و طی یه اقدام هماهنگ اعلام می کنن می خوان شب رو بیدار بمونن! همون طور که پیازها رو خرد می کنم و اشک از چشمام سرازیره فکر می کنم حالا یه کم بیدار بمونن چیزی نمی شه و می گم فقط یه ساعت! بدون دعوا و سر و صدا! خانوم کوچولو تلویزیون رو روشن میکنه و می شینه پای شبکه پویا، گل پسر کتاب خوندنش رو می ذاره کنار، میاد تو آشپزخونه کنار من و با لحن مهربونش می گه: من اومدم کمکت مامان! ساقه های سیر تازه رو می ذارم رو تخته آشپزخونه و می گم: ممنون کاری ندارم! می ره سراغ لیوان ها و می چیند‌شون تو ماشین ظرفشویی. سیرها رو خرد می کنم و یه گوجه درشت از یخچال درمیارم و ریز ریزش می کنم. پیاز و سیر و گوجه رو می ریزم کف ماهیتابه و تکه های مرغ رو می چینم روش، یه روش من درآوردی یهویی واسه پخت مرغ! واسه افطار هم یه سوپ جدید با دال عدس پخته بودم که مثل همیشه نباشه! زیر ماهیتابه رو روشن می کنم با شعله خیلی کم که آروم آروم تا سحر بپزه، برنج رو خیس می کنم، وضو می گیرم و قرآنم رو بر می دارم که بخونم. گل پسر هم میاد می شینه کنارم با قرآن خودش و می پرسه: مامان! تو ماه رمضان چه دعاهایی خوبه بخونیم؟! فکر می کنم خود من چند ساله دعاهای مخصوص ماه رمضان رو می خونم؟ بچه های امروزی چه قدر تو همه چی از ما جلوترن حتی تو شروع دعا خوندن! جواب می دم: یکیش دعای افتتاحه. 
بوی غذا بلند می شه، گوش می کنم به زمزمه قرآن خوندن گل پسر، نگاه می کنم به خانوم کوچولو که زل زده به صفحه تلویزیون و وقتی متوجه نگاه من می شه لبخند می زنه و خدا رو شکر می کنم به خاطر حال خوب امشب، به خاطر نعمت وجود بچه ها، به خاطر اومدن ماه مبارک...


730

هر سال از چند روز قبل اومدن ماه مبارک مشغول تهیه و تدارک بودم، خونه تمیز کردن، خرید، آماده کردن خوراکی ها و... امسال اما انگار هیچ کدوم از اون کارا و بدو بدو کردنا به نظرم لزومی نداره! این خونه نشینی طولانی ای که سبک زندگیمون رو عوض کرده، روی ماه رمضانمون هم اثر گذاشته. حالا دلم بیشتر فکر کردن و خلوت کردن می خواد که ببینم از ماه رمضان گذشته تا حالا چیا شده و چی کارا کردم، چه قدر عوض شدم، بزرگ شدم، درست شدم... اصلا شدم؟! حالا که در اوج درموندگی و سردرگمی و احساس ضعف و عجز داریم وارد ماه مهمونی خدا می شیم، ماه رمضان بدون مسجد، بدون مراسم شب های احیا، بدون مراسم دعای ابوحمزه، بدون مهمونی های افطار، بدون... 
کاش عوض همه این چیزایی که امسال نیست، خدای مهربون یه حال معنوی خوش اساسی بهمون بده، با رزق های مخصوص ماه مهمونیش یه توشه پر و پیمون بهمون بده، یه نگاهی به حال نزارمون کنه و نجاتمون بده...

خیلی التماس دعا دارم رفقای نازنین! ماه رمضانتون مبارک!


در آستانه اولین سحر ماه مبارک