493

نیمه شبه و خانوم کوچولو بعد کلی کلنجار رفتن بالاخره خوابیده! آشپزخونه رو تمیز و مرتب کردم و اسباب بازی ها رو از این طرف و طرف هال جمع. خسته ام اما دوست ندارم بخوابم! دلم نمیاد این سکوت و آرامش دوست داشتنی  خونه رو از دست بدم. سکوتی که خیلی لازمش دارم و ندارمش! وقتی دخترک کم خواب من، نه بعدازظهر ها می خوابه و نه شب ها زود، یعنی من وقت اختصاصی برای خودم خیلی کم دارم. حالا جای شکرش باقیه که گل پسر معمولا شب ها به موقع می خوابه و اقلا آخر شب کل کل های خواهر و برادری رو نداریم!

برای خودم چای درست می کنم و کتابی رو که تازه از دوستم امانت گرفتم میارم که بخونم و لم می دم روی مبل. به قول مامان واسه خودم مهمونی تنهایی می گیرم! یه مهمونی لذت بخش شبانه...