امشب...

تلویزیون رو روشن کردم, داره مناجات پخش می کنه. خانم کوچولو کنارم نشسته و داره از سر و کولم بالا می ره. گل پسر خوابه. شازده داره برای رفتن به مسجد آماده می شه و من دوباره بعد از چند سال می خوام تو خونه احیا بگیرم. فکر کردم  به جای رفتن به مسجد و مدام دنبال خانم کوچولو بودن که چند شبه تا اذان صبح بیداره, بمونم تو خونه بلکه بتونم یه دعا و ثنایی داشته باشم!



نمی دونم امشب از کجا شروع کنم و چی بگم؟ بغض دارم و زبونم بسته اس. فکر می کنم از شب های قدر پارسال تا امسال چی کارا کردم؟ چه قدر فرق کردم؟... باز هم مثل هر سال دستم خالیه و اشکالات رفع نشده ام زیاد, خیلی زیاد. شب قدر سال دیگه رو هم فقط خدا می دونه در چه حالی خواهم بود و چه اتفاقی قرار بیافته... این شب ها ته دلم یه جورایی می ترسم, از این که چی مقدر می شه؟ از سختی ها و امتحاناتی که خدا می خواد برای منِ کم طاقت ناتوان بنویسه, از این که نتونم از پسشون بربیام, از این همه خطا و اشتباه و گناهی که دارم... از یه طرف خیلی امیدوارم به رحمت و مهربونی خدا که بیش از حد تصور منه, به این که با همه بدی هام قبولم می کنه و دست خالی برم نمی گردونه.


تو گوشم یه آیه صدا می کنه, آیه ای که می گن امیدبخش ترین آیه قرآنه:"یاعبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمت الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا"*

خدایا از تو اعطای همه خیر و خوبی ها و رفع همه شر و بدی ها رو می خوام...


خیلی خیلی التماس دعا رفقا!



* بگو ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده اید ! از رحمت خداوند نا امید نشوید که خدا همه گناهان را می آمرزد.(سوره زمر آیه 53)