انگیزه ای برای صبح ها!

در واقع هر کسی تو زندگیش با یه چیز یا چیزایی مشکل داره و باهاشون حال نمی کنه. با یه جاهایی, یه زمان هایی... بنده هم خوب قاعدتا همین طورم! مثلا یکی از زمان هایی که من هیچ وقت تو زندگیم نتونستم باهاش رابطه برقرار کنم, صبحه! اونم نه الزاما صبح زود, کلا صبح! یعنی که وقتی که بیرون از خونه کاری نداشته باشم که مجبور باشم صبح برم بیرون ترجیح می دم تا جایی که می شه بخوابم و صبح رو درک نکنم!!! چون واقعا صبح ها کسل و بی حوصله ام و حس انجام هیچ کاری رو ندارم! بر عکسش اگه صبح خوب خوابیده باشم, بعد از ظهر حسابی سرحالم و حس انجام کارامو دارم! این مساله هم تو همه دوره های زندگیم صادق بوده. حتی زمانی که برای کنکور درس می خوندم هم بر عکس خیلی ها, روزهایی که مدرسه نداشتم تا حدود 11 صبح می خوابیدم, بعد بلند می شدم و قبراق و سرحال می نشستم سر درس تا آخر شب!

با صبح زود بیدار شدن که خیلی مشکل دارم و هیچ وقت بهش عادت نکردم. زمان مدرسه و دانشگاه که مجبور بودم صبح زود بیدار شم, همیشه با سختی بیدار می شدم و روزهای تعطیل رو هم به راحتی تا لنگ ظهر می خوابیدم! زمانی که سر کار می رفتم از این که مجبور نبودم همیشه صبح زود برم خوشحال بودم! اگر هم یه وقت ساعت 8 صبح که اول وقت دادگاهه برام جلسه دادرسی می ذاشتن, پیش خودم روح مدیر دفتر دادگاه رو مورد عنایت قرار می دادم و اگه از موکل خوشم نمیومد اونم از عنایت هام بی نصیب نمی موند!

این روزا که تو خونه ام و نه سر کار می رم و نه کلاسی چیزی, این مشکلم با صبح ها خیلی نمود پیدا کرده! یعنی اصلا هیچ انگیزه ای برای بیدار شدن ندارم و این واقعا عذاب آوره! خیلی وقت ها بیدار می شم یه چیزی می خورم دوباره میام روی مبل می خوابم تا حدی که احساس کنم دارم از خواب می ترکم, اون وقت به ناچار بلند می شم!

نمی دونم تا حالا کسی این مشکل رو داشته یا نه ولی علی رغم ظاهر بی دردسرش مشکل بسیار آزار دهنده ایه در نوع خودش! دیگه کارم رسیده به جایی که شب که می خوام بخوابم غصه اینو دارم که صبح کار خاصی ندارم که بخوام بیدار شم! یعنی کلا باید یه انگیزه بیرونی باشه که صبح ها منو از خواب بکشه بیرون و حالا که همچین انگیزه ای ندارم خیلی سختمه! یکی از دلایلی که الان گاهی دلم برای کار تنگ می شه همینه: یه عامل که بتونه صبح ها بهم انگیزه بیدار شدن بده!

گل پسر هم صبح ها دیر بیدار می شه و یه مدت هم هست به سختی می ره مهد کودک, نهایت هفته ای دو روز که اونم تا بره نزدیک ظهر می شه! منم نمی خوام بهش سخت بگیرم! یه کلاس ورزش های بارداری و آمادگی زایمان ثبت نام کردم که صبحه و چون مسیرش دوره باید زود از خونه بزنم بیرون, ولی چند هفته دیگه شروع می شه و فقط هم هفته ای یک روزه. نمی دونم با این وضعیتم برای بقیه روزام چی کار کنم تا از این خمودگی دربیام؟!حالا درسته که به خودم دلداری می دم چند ماه که بگذره, دیگه از این خوابای راحت خبری نیست اما بالاخره که چی؟!

نظرات 38 + ارسال نظر
مهرگل یکشنبه 3 شهریور 1392 ساعت 05:17 ب.ظ http://my-sweete.blogfa.com

خب منم این مشکل رو قبل از ازدواجم داشتم، یعنی محال بود من بعد از نماز صبح بیدار بمونم، ولی خب بعد از ازدواج و افتادن به کار که ساعت 6 دصبح باید میزدم بیرون و با داشتن همسری که خانواده ش اکثرا بعد از نماز صبح بیدارن، یواش یواش از سرم افتاد، بعنی اولاش برام عذاب عظیم بود ولی رفته رفته برام قابل درک تر شد، اینکه شبا زود بخوابم و صبح زود بیدار شم، اگه شبا دیر می خوابی و از اونایی هستی که تا مثلا 8 ساعت خوب نخوابن حالشون سرجاش نیست باید این عذابو تحمل کنی چند روز تا شب زودتر بتونی بخوابی و ساعت بیولوژیک بدنت تنظیم شد، برای گل پسر هم همینطور

پس ازدواج سحرخیزت کرد!
من شبا دیر می خوابم چون سکوت و آرامش شبو خیلی دوست دارم! خوابم هم باید بالای 8 ساعت باشه!

مهرگل یکشنبه 3 شهریور 1392 ساعت 05:18 ب.ظ http://my-sweete.blogfa.com

خواب صبح کلا مضر هست مخصوصا که بلغم بدن رو زیاد میکنه و باعث سرد شدن طبع و بیماریهایی مثل حساسیت و سردرد و... میشه

آره طب سنتی باهاش مخالفه!

یِ خانومِ شاد! یکشنبه 3 شهریور 1392 ساعت 06:21 ب.ظ http://ruznevesht-66.blogsky.com

منم اینجورم و اگه راه حلی یافتی ممنون میشم بهم بگی!!!

باشه!

دختری به نام صبر یکشنبه 3 شهریور 1392 ساعت 06:55 ب.ظ http://pop_corn.persianblog.ir

چه درد مشترکی.... منم تازگی یک پست در همین مورد تو وبلاگم زدم

پس تو هم؟!

مهدیس یکشنبه 3 شهریور 1392 ساعت 07:06 ب.ظ http://meslemaah.persianblog.ir

سلام.
من و همسرم هم به شدت به صبج مشکل داریم و خوشبختانه خودم که خانه دارم شغل همسرمم طوریه که صبجا سر کار نمیره چون شغلش آزاده.
تمام دوران مدرسه و دانشگاهم من و با زور بیدار می کردن ولی بالاخره به آرزوم رسیدم و میخوابم

سلام
صبحخوابیدن خوبه ولی زیادش آدمو کلافه می کنه.

سهیلا یکشنبه 3 شهریور 1392 ساعت 07:39 ب.ظ

ممنون از پستی که گذاشتی. من همیشه فکر می کردم کمتر کسی هست که همچین عذاب علیمی داشته باشه.
من عادت به شب بیداری دارم. در واقع بهترین بازدهی من چه برای کار کردن و چه برای درس خوندن از ساعت 12 شب به بعد هست. در واقع 12 به بعد تازه موتورم روشن میشه. همیشه هم سر قضیه درس خوندن با مامانم مشکل دارم که اصرار داره من صبح بیدارشم و درس بخونم تا گیراییم بهتر باشه. اما از کسی شنیدم که بعضی ها از نور ماه انرژی میگیرن و بعضی ها از نور خورشید و قاعدتاً ماها باید از نور ماه انرژی بگیریم. با تمام وجود مشکلت رو درک می کنم مخصوصا اونجا که گفتی احساس می کنم دارم از خواب می ترکم. اما الان حدود 1 سالی هست که به صورت مرتب هر روز سر کار میرم قبلاً هم می رفتم ولی نه هر روز. الان کار جدیدی پیدا کردم که هر روز باید 7 تا 8 صبح بیدار شم و چون شب ها دیر می خوابم بیدار شدن صبح برام سخته. گاهی خسته میشم و غر می زنم و روزهای جمعه هم تا لنگ ظهر می خوابم اما گاهی هم راضیم چون قبل ها از اینکه گاهی تا ظهر میخوابیدم احساس بدی داشتم و فکر می کردم من کار مفیدی انجام نمیدم. به هر حال این کامنت طولانی رو گذاشتم که بدونی همدرد زیاد داری. برای من که هیچ راه حلی نداشت مگر اینکه چماقی مثل کار بالای سرت باشه تا بتونه صبح ها بیدارت کنه. من الان به هر کسی که کار نداره و می ناله از بیکاری یادآور میشم که از این روزها نهایت استفاده رو بکن که بعدها یاد حرفم خواهی افتاد. به تو هم همین حرفو می زنم که می دونم در آینده ای نزدیک آرزوی خواب صبح رو خواهی داشت.

سلام
خوبه که درک می کنی چی میگم! احتمالا منم از نور ماه انرژی می گیرم چون صبح ها و تابستون ها رو دوست ندارم بر عکس شب ها و پاییز و زمستون!
اون که البته.قطعا در آینده نزدیک با دو تا بچه نمی تونم صبح ها راحت بخوابم!

بتول یکشنبه 3 شهریور 1392 ساعت 07:44 ب.ظ http://ghaafeleh.persianblog.ir

سلام

منم همین طوری هستم! و برام جالبه که آدم هایی هم هستن که همین طور باشن. همیشه به اطرافیانم میگم که چقدر از صبحها بدم میاد و کاش اصلا تو اوقات صبح نداشتیم و بیدار که میشدیم ظهر بود!
اما خب الان هم مثل شما گیر کردم تو بی انگیزه گی بیدار شدن و حتا وقتی یه کاری یا یه خریدی دارم و شب با خودم قرار میذارم که صبح بیدار شم و برم دنبالش، بازم صبح بیدار میشم و یه گشتی تو خونه میزنم ولی بعدش برمی گردم دوباره میخوابم! حتا الان دلم میخواد برگردم به دوران دانشگاه که دوستم به زور بیدارم میکرد و چقدر اذیت کردم اون دوستمو!
سوالی که من دارم اینه که اگه این نوع زندگی خوب نیست چرا بعضی ها این شکلی هستن؟ (چون من از بچگی اینطور بودم) یعنی این قضیه اکتسابی بوده و میشه درستش کرد؟ یا اینکه ژنتیکیه؟

دیگه نه به این شدت اما واقعا صبح ها بی حس و حالم!
نمی دونم چرا ولی واقعا بعضیا با صبح مشکل دارن! دایی منم این جوریه. همیشه نزدیک ظهر میره سر کار و مدیرشون هم باهاش کنار میاد چون بعدازظهر انرژیش بیشتره!

یک جرعه آرامش(بانوی بهار) یکشنبه 3 شهریور 1392 ساعت 07:55 ب.ظ http://yekjoreearamesh.blogfa.com

سلام..
پسرای من که هر دوشون صبح ساعت 7 بیدارن و تا من بیچاره رو بیدار نکنن دست بردار نیستن..
خدا کنه همیشه همینقدر سحر خیز باشن..
خواب صبحم آرزوست
تا میتونی بخواب تا چند وقته دیگه آرزوی خواب صبح رو میکنی مثل من..

وای چه زود! سخته این طوری!

بهاردخت یکشنبه 3 شهریور 1392 ساعت 09:09 ب.ظ http://bahar-dokht.blogfa.com

وای گلابتون میدونی الان چقدر خوشحالم؟؟! چون منم همیشه اینجوری بودم!! و واقعا عذاب میکشم صبحها بیدار شم واون عذاب وجدان بعدش که از خواب بیدار میشوم و ظهره!!و هیچوقت فکرنمیکردم کسی مثل من باشه!! و الان کلی برام جالب بود!!
راستی دلیلش هم از کودکی ام هست! از زمانیکه همسن گلپسر بودم مادرم چون کار زیاد داشتن میگذاشتن من تاظهر بخوابم و از همان موقع عادتش رویم مانده!!برای همین نذارین گل پسر تا ظهر بخوابه!
من حتی تا حذف شدن درسهام تو دانشگاه هم پیش رفتم به خاطر تاخیرهام سرکلاسهای صبح!!

تو هم مثل منی! چه جالب!
بچگیمو زیاد یادم نیست اما از 5 سالگی مهد می رفتم و زود بیدار میشدم! فکر کنم سیستمم این مدلیه.

گیس گلابتون یکشنبه 3 شهریور 1392 ساعت 09:14 ب.ظ http://www.gisgolabetoon.com

عزیزکم
هر آدمی برای این که صبح از رختخواب بیرون بیاد باید انگیزه ای داشته باشه. اگر نداشته باشد تا وقتی آفتاب به وسط آسمان نرسد نمی تواند از جایش پا شود. ولی گل من تو غصه ات نباشد، چند ماه دیگر برای چند ساعت خواب دلت غش خواهد رفت:))))))))))) الان خوب بخواب تا نی نی حسابی رشد کند:)

آخه خیلی از خانم های خونه دار هستن که صبح زود بیدار میشن اما من صبح ها اصلا حس و حال ندارم!
اون که البته!

نبات یکشنبه 3 شهریور 1392 ساعت 10:06 ب.ظ http://unman.persianblog.ir/

منم سخت صبح ها بلند میشم...ولی خیلی سحر خیزی رو دوس دارم!
موقع هایی که مدرسه ای بودم 4 یا 5 صبح بلند میشدم درس میخوندم...شبا نمیتونستم بخونم!یادگیریم هم صبح ها بیشتر میشد

نه من کلا بعد از ظهر و شب راحت تر درس می خوندم. صبح ها خواب آلو بودم!

نونا دوشنبه 4 شهریور 1392 ساعت 12:28 ق.ظ

سلام
یه روز داشتم دنبال یه وبی میگشتم تصادفا به وب شما برخوردم و اون چیزی که تو ذهن من موندگارش کرد این بود : متولد فرودین 63
احتمالا چند روز اختلاف سن داریم

سلام
خوشحال شدم از آشناییتون.

مهربان دوشنبه 4 شهریور 1392 ساعت 02:57 ق.ظ http://mehrminooran.persianblog.ir/

به خودت هی بگو سحر خیز باش تا کامروا شوی. چه انگیزه ای بالاتر از کامروایی؟

کامرواییم کجا بود؟! خواب رو عشقه! من دنبال سحرخیزی نیستم فقط دوست دارم بتونم کمتر بخوابم!

آذردخت دوشنبه 4 شهریور 1392 ساعت 08:02 ق.ظ http://azardokhtar.blogfa.com

خوش به حالتون! به این می‌گن بارداری! من که هر روز باید این شکم قلمبه را ساعت شش از رخت‌خواب بکشم بیرون و حداقل تا پنج و نیم عصر این ور و اون ور ببرمش! کاش منم اینقدر وقت استراحت داشتم که ندونم باهاش چیکار کنم!

وای چه سخت! من که فعلا کارو گذاشتم کنار البته کار من دست خودمه و می تونستم تعطیلش کنم. به نظر من بارداری باید دوره آرامش و استراحت باشه. انشاالله شما هم فرصتشو پیدا کنی و به سلامتی زایمان کنی.

زن متاهل دوشنبه 4 شهریور 1392 ساعت 08:10 ق.ظ

وای گلابتون من هم عاشق خواب صبحگاهی ام
ولی خیلی بدم میاید بلند شم ببینم همه جا را آفتاب گرفته فکر مکینم عقب موندم حد اقل دوست دارم تا ساعت8:30 بخوابم ولی افسوس نمسشود
این کار نمیگذارد باید 6:30 بیدار شم وآماده
اینطوری تاظهر که پشت کامپیوترم هی اشکام جاریه وچشام میسوزه تو بخواب خوش بگذران

کار آدمو مجبور می کنه صبح زود بیدار شه! انشاالله از چند ماه دیگه مرخصی می گیری و صبح ها راحت می خوابی.

فانوس دوشنبه 4 شهریور 1392 ساعت 09:03 ق.ظ http://mimfanoos.blogfa.com

مشکل من حاد تره. چون من کلا تا 8 9 ساعت کامل نخوابم سر حال نمیشم. ا
ز یه طرف شغل همسرم و البته روحیاتش طوری هست که ما عمرا یه شب زود بخوابیم. بنابراین هر روز من دیر بیدار میشم. از طرف دیگه بعد ازظهر ها و عصر ها کسلم و جوصله ی هیچ چیز رو ندارم.

منم باید همین قدر بخوابم!
ولی صبح که می خوابم بعد ازظهر و عصر حالم خوبه.

آیدین دوشنبه 4 شهریور 1392 ساعت 10:12 ق.ظ http://fakhtehf60.persianblog.ir/

ماه نهم واقعا سختتتتتتتتتته

آره ولی من هنوز مونده تا به ماه نه برسم!

ابراهیم دوشنبه 4 شهریور 1392 ساعت 10:14 ق.ظ http://namebaran.blogfa.com/

من برعکس شما هستم
صبح رو واقعا دوست دارم و هر روز 5 صبح بیدارم حتی روزای تعطیل ، مادرم میگه مثل خروس می مونی .
و فقط با ظهر ها اونم بعد از خواب ظهر مشگل دارم

چه جالب. خانواده شازده هم همین جورین!

اماسیس دوشنبه 4 شهریور 1392 ساعت 10:31 ق.ظ

سلام بانو

من خیلی شرمنده شما شدم که نتونستم سر کد قالب کمک کنم ":((

ولی تا اونجا که من میدونم اون دفعه که برام این مشکل پیش اومده بود کل قالب (چه نظرات و چه خود وب ) رو پاک کردم و از قسمت قالب ها یه قالب انتخاب کردم که اونطوری مشکل حل شد.

سلام
خواهش می کنم.
قالبم رو عوض کردم ولی بازم درست نشد. اینه که از دوستان درخواست کد کردم!

آرامیس دوشنبه 4 شهریور 1392 ساعت 10:33 ق.ظ http://nightday.blogsky.com

وای گلی من برعکس تو ام .البته دوست داشتم میتونستم مثلا تا ۸ صبح بخوابم ولی بهرحال مجبورم ۶ به بعد بیدار شم دیگه.ولی روزای تعطیل اونقدر بدم میاد که صبحمو از دست میدم که نگو.همیشه گفتن و شنیدیم که سحرخیز باش تا کامروا باشی.من بین خانواده مثل بابام سحرخیز دراومدم و خیلی هم این خصلت خودمو دوست دارم.بارها توی این شش هفت سال همسرم گفته آخه تو چطوری میتونی صبح به این زودی بیدار شی حتی اگه شبا دیر بخوابی؟الهی شکر.من که راضیم

خیلی خوبه. خوش به حالت! من هر کاری می کنم نمی تونم با صبح رابطه برقرار کنم.

اماسیس دوشنبه 4 شهریور 1392 ساعت 10:51 ق.ظ

البته منظورم انتخاب قالب از تو خود مدیریت وب بود ها

+منم الان زودتر از 9 بلند نمیشم هر موقع که بخوابم.

من 9 هم بتونم بلند بشم راضیم!!!

شیما دوشنبه 4 شهریور 1392 ساعت 01:17 ب.ظ http://greelife21.blogfa.com

بیی خیال گلابتون بانو...صبح بخاب ...به وقتش صبح ها هم بیدار خواهی شد...شب ها هم بیداری خواهی کشید...
راستی کلاسای آمادگی زایمانتون کجاست؟

اون که البته!
مرکز سلامت مادران.

من هم خواب صبح رو دوست دارم اما خود به خود سر ساعت 8 تا 9 از خواب بیدارم.
بعد از ظهرها هم اصلا نمیخوابم
شبا هم ساعت 1 زودتر نمیخوابم.
ولی الان که باید بین خواب هی برم دستشویی یه کم زجر اوره.
چه عجب این کد شما خودنمایی کردن ما تونستیم کامنت بدیم.

خوبه که می تونی راحت این موقع بیدار بشی! من اصلا نمی تونم مگه این که کاری بیرون داشته باشم!
فکر کنم کلا کم خوابی.
کد نظرات مشکل داشت؟ نمی دونستم!

lily دوشنبه 4 شهریور 1392 ساعت 02:11 ب.ظ

saaalam azizam
omidvaram ke be salamaty in dorane bardari ham separi beshe badesh dige nemiduni che koni az sar sholughi
vali vaghean lezat bkhshe hamun ham

man chand mah e dige daram baraye zendegi barmigardam iran mikhastam beporsam aya mahde kudake khubi baraye pesare 5 salam samte punak shoma soragh dari? site khasi hast ke beshe etellatate mahd ha ro peyda kard ya tamas gereft? kheili mamnun misham az rahnamaiit azizam
lily

سلام
ممنون از لطفتون.
به سلامتی انشاالله. متاسفانه من با اون منطقه آشنایی ندارم اما با سرچ تو نی نی سایت(لینکش تو پیوندهای روزانه ام هست) می تونی اطلاعات کسب کنی.

من و دخملی دوشنبه 4 شهریور 1392 ساعت 02:14 ب.ظ http://reihanejan.blogfa.com

دوستم من تابستون اینجوری میشم یعنی تا ده یا یازده خوابم. البته من بعضی وقتا یه انگیزه اجباری دارم اونم دخملیه که گاهی هشت پا میشه گاهی نه..:دی
اما وقت کار اصلا احساس سختی ندارم برای صح بلند شدن به خاطر همون انگیزه است که میگی..
ولی برای خیلی ها این صبح بلند شدن معضله

من هیچ انگیزه ای ندارم! گل پسر هم مثل خودمه!
آره اینو از کامنت ها فهمیدم!

انار دوشنبه 4 شهریور 1392 ساعت 07:06 ب.ظ http://ladypomegranate.persianblog.ir/

من 180 درجه باهات فرق دارم تو این مورد . کلا تو خونه مامانم که بودیم 6 صبح همه بیدار بودن داشتن می رفتن و می اومدن ! امید اولین شبی که خونه ما خوابید صبح میگفت انگار 5 بعد ازظهره نه 7 صبح !
البته تازگی ها که شب ها بد خواب شدم دیگه دارم اذیت میشم چون صبح زود بیدار می شم و خوابم نمی بره و در طول روز خیلی خواب آلودم .

خیلی خوبه سیستم آدم این جوری باشه! اما من نمی تونم و همیشه زمان های دیگه رو به صبح ترجیح دادم!

آنی دوشنبه 4 شهریور 1392 ساعت 07:16 ب.ظ http://ansherly.persianblog.ir/

بچه که بیاد نمی ذاره بخوابی
از فرصتای طلای زندگیت استفاده کن
البته مطالعه و قران خوندن هم پیشنهاد می شه

دارم استفاده می کنم حسابی!
مطالعه که دلم می خواد کتاب خوب ندارم. قرآن هم می خونم اما چون تند می خونم زیاد زمان نمی بره!!!

ما سه‌شنبه 5 شهریور 1392 ساعت 12:45 ق.ظ http://couple45.blogfa.com

حالا بذار چند ماه دیکه میبینی گلم

البته!

بهار سه‌شنبه 5 شهریور 1392 ساعت 11:02 ق.ظ

عزیزم یه سوال بی ربط.... چی باعث شد برای بچه دوم اقدام کنی؟ والا تو این دوره زمونه ما واسه اولیش میترسیم

به این دلیل ساده که دوست داشتم دو تا بچه داشته باشم! بعد هم تصمیم برای بچه دوم به نظر من راحت تر از اولیه. چون آدم تجربه داره!

ش سه‌شنبه 5 شهریور 1392 ساعت 02:58 ب.ظ

ببخشید گلابتون خانوم میشه یه خواهشی بکنم ،میشه یه مرکز خرید تو تهران بهم معرفی کنید که وضعیت حجاب توش یه ذره بهتر باشه؟من قراره شهرمو ترک کنم و چندوقتی تهران بمونم ولی این مسئله خیلی آزارم میده ، شما خودتون معمولا از کجا خرید می کنید اگه خرید ضروری لباس زنونه و مردونه داشته باشید؟
ببخشید که بی ربط بود،اگه دوست نداشتین جواب ندید

من چنین جایی سراغ ندارم راستش! من اهل مرکز خرید رفتن نیستم و بیشتر چیزای مورد نیازمو از مغازه های نزدیک خونه می خرم.

حکیم بانو سه‌شنبه 5 شهریور 1392 ساعت 03:05 ب.ظ

من براتون دو تا کامنت گذاشتم مثل این که ثبت نشده. به هر حال موفق باشید. مواظب کوچولو هم باشی. به شما می اید که یک پسر و یک دختر داشته باشید.

ممنون از لطفت.

یلدا سه‌شنبه 5 شهریور 1392 ساعت 07:13 ب.ظ http://mshabeyalda.blogfa.com

سلام گلابتون جون
با خوندن کامنت ها فهمیدم که تنها نیستم و خیلی ها از صبح زود بیدار شن شاکی اند ... اما به نطرم همه چیز بستگی به عادت داره ...من الان به دلیل دوری محل کارم هر زوز ساعت 5 صبح بیدار میشم ... بهطوری که روزهای تعطیل هم که میخوام بیشتر بخوابم همون ساعت بیدار میشم و دیگه خوابم نمیبره ...

سلام
خوب صبح زود بیدار شدن کلا سخته! تعداد کمی هستن که براشون سخت نیست. ولی همین طور که میگی عادت هم مهمه.

نونا پنج‌شنبه 7 شهریور 1392 ساعت 12:43 ق.ظ http://nona88.blogfa.com

من هم همینطور

[ بدون نام ] شنبه 9 شهریور 1392 ساعت 12:43 ب.ظ

سلام
من عاشق صبح زودم !!
روزایی که از ساعت 5-6 بیدارم خیلی شارژم و کارای بیشتری انجام میدم با این تفاوت که تابستون را دوست ندارم یعنی از ساعت 10-11 صبح به بعد رو دیگه دوست ندارم . ولی باز عاشق ساعت 4-5 عصرهای زمستون هستم !!!

فاطمه شنبه 9 شهریور 1392 ساعت 12:43 ب.ظ http://2t7p.mihanblog.com/

سلام
من عاشق صبح زودم !!
روزایی که از ساعت 5-6 بیدارم خیلی شارژم و کارای بیشتری انجام میدم با این تفاوت که تابستون را دوست ندارم یعنی از ساعت 10-11 صبح به بعد رو دیگه دوست ندارم . ولی باز عاشق ساعت 4-5 عصرهای زمستون هستم !!!

سلام
کاملا بر عکس من!

ماندانا جمعه 15 آبان 1394 ساعت 03:07 ق.ظ

شما ها از من بهترید من خیلی بدجورم هر روز صبح بیدار میشما ولی کافیه یه روز تعطیل باشه مثل جمعه بازم انگگار که ده ساله تا ظهر میخوابم خوابم میبره,تازه مشکل اینجاس که این حالتو فقط تو خونه ی خودمون دارم,انگار اون حس ارامش باعث میشه وقتی مسافرت میرم یا خونه یکی دییگه میرم اولین نفر:گریه منم ک بیدار میشم یا با کوچیکترین صدایی بیدار میشم,مشکل اساسیم واسه بیدار نشدن صیح اینه که شب نمیخوابم,تابستونا ک قشنگ تا هشت صبح بیدارم,الانم ک هر روز دانشگاه میرم ساعت شش صبح میرم چون راهم دوره بازم شب ساعت سه میخوابم,مشکل بعدیم عذابب وجدانه,من چون با مامانم تنها زندگی میکنم,مامانم برعکس منه,شب ساعت هشت میخوابه و صبحم ساعت چهار پنج بیداره,عذاب وجدان مییگیرم ون زیاد کنارش نیستم,هر وقت اون بیداره من خوابم,خجالتم میکشم احساس بی خاصیتی میکنم,الانم ک میخوام برای کنکور ارشد بخونم تنها مشکل زندگیم خوابه,ارزومه بتونم روش کنترل داشته باشم

شیرین چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395 ساعت 11:54 ق.ظ

ای بابا یکی راه حلم بگه منم این مشکلو دارم
من الان سر کارم از بس که خوابم میاد نمی تونم کار کنم و واسه سرگرمی که خوابم بپره اومدم سر از اینجا در آوردم
یعنی دلم می خواد برم زیر میز دراز بکشم و بگیرم بخوابم حیف که محیط مردونه اس نمیشه

من یکشنبه 14 شهریور 1395 ساعت 01:11 ق.ظ

منم همینطور

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد