صبح تازه بیدار شده و مشغول کش و قوس دادن بدنم بودنم که دو تایی اومدن تو اتاق، پریدن روی تخت و خزیدن تو بغلم! از هر دو طرف غرق بوسه ام کردن و کلی ابراز عشق! درست صبح همون روزی که شب قبلش به خودم قول داده بودم با انرژی و نشاط از خواب بیدار بشم، بی حوصلگی رو بذارم کنار و یه روز خوب بسازم! و روزی که این قدر قشنگ شروع بشه ناشکریه اگه قشنگ تمومش نکنی! پس به وضع ظاهرم می رسم و از به هم ریختگی درش میارم، می رم پیاده روی و سر راه چند تا چیز حال خوب کن برای خودم می خرم، یه شام خوشمزه می پزم، مدام لبخند می زنم و خدا رو شکر می کنم!
برنامه ام این بود که بچه ها حداقل تا دوره دبیرستان وارد فضای مجازی و شبکه های اجتماعی نشن و این دنیای پر هیاهو و بعضا پرخطر رو برای ما بزرگترها بذارن. اما به لطف شیوع کرونا و تعطیلی مدارس که آموزش مجازی رو باب کرد و بچه ها رو گوشی به دست، حالا به طور کامل و مفصل کار با شبکه های اجتماعی رو یاد گرفتن! فقط به کانال آموزشی مدرسه اکتفا نکردن، با دوستاشون گروه درست کردن، برای هم عکس و ویس فرستادن، تماس تصویری گرفتن و حتی با عکسای خودشون استیکر درست کردن... ، کارایی که من به شخصه بعد سی سالگی یاد گرفتم! (البته اعتراف می کنم این مورد آخر رو هنوز هم بلد نیستم!)
بله و این چنین فضای مجازی خیلی زودتر از حد تصور و انتظارم بخشی از زندگی بچه هام شد و راستش این من رو یه کم می ترسونه!
+امروز کارنامه آخر سال گل پسر رو گرفتم و بادیدن نتایج که بر خلاف انتظارم همه خیلی خوب بود و صحبت های معلم ها و مدیرشون خیالم نسبت به وضعیت امسال و سال تحصیلی آینده اندکی راحت شده!
آموزش های مجازی بچه ها هفته گذشته تموم شده، گل پسر امتحاناتش رو به صورت آن لاین داده و حالا تعطیلات تابستونی شون رسما آغاز شده، اونم در شرایطی که مدرسه ها از سه ماه قبلش تعطیل بوده! تو این تعطیلات چند ماهه هم نه کلاس تابستانه ای در کار خواهد بود نه پارک و گردش رفتن به شیوه سال های قبل. به فرض هم که بتونیم چهار ماه پیش رو تو خونه طاقت بیاریم و روح و روانمون سالم بمونه، هیچ معلوم نیست مهر ماه مدارس دوباره باز بشه! زمزمه هایی هست که سال آینده هم آموزش به شیوه مجازی ادامه داشته باشه، اونم وقتی سال تحصیلی آینده من یه دختر کلاس اولی و یه پسر کلاس ششمی خواهم داشت!
در واقع به عمق فاجعه که فکر می کنم، مادر کلافه و نگران درونم می خواد بره یه گوشه تو تاریکی بشینه و زار زار گریه کنه!!!
از تفریحات سالم و ایمن روزهای قرنطینه ما بازی کردن خانوادگی با تیزبینه*. کارت ها رو می ریزیم وسط و با تلاش برای برنده شدن و قوی ظاهر شدن، با سرو صدا و هیاهوی زیاد بازی می کنیم! گل پسر و خانوم کوچولو خیلی سعی می کنن من و شازده رو شکست بدن، وقتی موفق می شن دست می زنن و می خونن بازنده ها! بازنده ها! و حس می کنن بزرگ ترین برنده های دنیان! همدیگه رو بغل می کنن و بالا و پایین می پرن. ما هم از خنده غش می کنیم! البته ما هم داریم حرفه ای می شیم و خیلی وقتا می بریم!
*تیزبین یه بازی فکری با کارت های دایره ایه که روشون یه سری شکل داره و می شه چند نوع مختلف باهاشون بازی کرد. اساس همه بازی ها هم پیدا کردن شکل های مشابه روی کارت هاست. تو خونه ما که خیلی طرفدار داره!