امشب اومده بودیم خونه تون روضه. تو حیاط باصفاتون فرش پهن کرده بودن و ما یه گوشه دور هم حلقه وار نشسته بودیم، ریز ریز گریه می کردیم و سینه می زدیم. اصلش قرار بود پارسال بیایم خونه تون روضه. همون روزهای اول محرم تو گروه دوستانه مون گفته بودی: «خیلی دلم می خواد تو خونه جدیدمون روضه بگیرم_ همون خونه ای که چند سال برای آماده شدنش صبر کرده بودی و فقط چند ماه بود ساکنش شده بودی_ ولی به خاطر کرونا نمی دونم چی کار کنم. اگه بعد دهه اول یه روضه کوچیک تو حیاط بگیرم میاین؟» همه با خنده و شوخی گفته بودیم با سر میایم! آخه پارسال این موقع ها اوج کرونای دلتای لعنتی بود، همون که به عاشورا نرسیده گرفتارت کرده بود، سفر کربلات رو که اون همه براش ذوق و شوق داشتی کنسل کرده بود و محرم تموم نشده تو یه روز تلخ شهریور ماه در اوج ناباوری دور هم جمع شده بودیم برای به خاک سپردنت. اون جا هم مراسم روضه بود و چه قدر هم پرشور و گداز! و من همین طور که امشب به حال و هوای مراسم شب سالت غبطه خوردم، به حال و هوای مراسم خاکسپاریت که تا قبل از اون تو هیچ مراسم خاکسپاری دیگه ای ندیده بودم هم به شدت غبطه خوردم. بس که خوش روزی بودی و همه چیزت با عزای اهل بیت هماهنگ شد و هر بار با نوای نوحه برات اشک ریختیم. آخه تو یه جور عجیبی عاشق امام حسین بودی و امام حسین هم که مدیون کسی نمی مونه!
نمی دونم شب اول محرم چی از دلت گذشته بود که یه عکس با این شعر برای پروفایلت گذاشته بودی، عکسی که گهگاه بازش می کنم بهش خیره میشم و آه می کشم:
«ای اجل یک چند روزی دور ما را خط بکش
وعده ما عصر عاشورا کنار قتلگاه»
امشب که بعد مراسم دور هم نشسته بودیم و در مورد سفر اربعین حرف می زدیم، باز هم بهت غبطه خوردم که بدون دغدغه پاسپورت و بلیط و باقی مسایل، راحت و بی دردسر می ری زیارت!
روحت شاد رفیق آسمونی
هر چند هنوز هم باورش سخته که دیگه بینمون نیستی...
روحشون شاد و یادشون گرامی
ممنونم
ان شاالله
آخ چقدر غم انگیز
روحشان شاد
سلامت باشید.
گلابتون این دوستتون جوون بوده؟ بچه داشته؟ یعنی بچه هاش یتیم شدن؟
وای
بله جوون بود با سه تا بچه کوچیک
خدا رحمتشون کنه
الهی آمین
رفیقتون حورا مصفا بود؟
می شناختینش؟
روحشون شاد
ممنون از محبتت
ان شاالله