دعای جوشن کبیر امسال به نظرم چه قدر قشنگ تر و دوست داشتنی تر میاد، دلم می خواد تک تک اسامی و صفاتی که از خدا تو این دعا اومده، ببلعم و بشه جزیی از وجودم، مهربونی و بخشندگیش، لطف و رحمتش، علم و قدرت بی انتهاش... بخونم و فکر کنم و بیشتر از قبل باورشون کنم. باور کنم که تو این روزای سخت که فشار و نگرانی و ناراحتی و تنهایی از همه جا رو دل آدما تلنبار می شه، خدایی که چنین اوصاف بی نظیری ازش ذکر شده، همه چی رو می دونه و حواسش به ما هست! و چه آرامشی از این بالاتر؟؟؟
خدا رو هزاران هزاران مرتبه شکر به خاطر نعمت وجود این شب ها، به خاطر رحمتش که تو این شبا بیشتر از همیشه سمتمون روانه می کنه، آغوشش که بازتره از همیشه اس و مرهم درد دل هامونه...
خیلی التماس دعا رفقا!
به وقت شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان
یه هم چین عصر ابری بارونی رمضانی، جون می داد واسه لای پتو پیچیدن و چرت زدن، البته اگر فرزندان دلبندمون هر چند دقیقه یه بار یه صدای بلندی از خودشون درنمیاوردن و چرت مادرشون رو پاره نمی کردن تا کلا عطای این خوابیدن رو به لقاش ببخشم! حالا تلویزیون روشن کردم تا زندگی پس از زندگی رو از شبکه چهار ببینم، یه برنامه گفتگو محور با حضور کسایی که تجربه نزدیک به مرگ داشتن. با این حال و هوای ابری نیمه خیلی هم جوره!
اصولا عجیبه که تو اردیبهشت ماه آدم دلش شوفاژ و بخاری بخواد، اما نمی دونم به خاطر سردتر بودن این اردیبهشت نسبت به سال های قبله، ضعف ناشی از روزه اس یا کلا سیستم بدن من به هم ریخته که عجیب دلم می خواد بچسبم به شوفاژ و گرماش تو بدنم پخش بشه، حسی که برای من خیلی لذت بخشه! برای همین دیروز بعد از ظهر وقتی فهمیدم دوباره موتورخونه ساختمون رو روشن کردن و باز هم شوفاژ گرمی در کار هست و دیگه مجبور نیستم با حس سرما و پیچیده لای دو تا پتو بخوابم بسیار ذوق زده شدم و هم چنان هم هستم!!!