ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
دو سال و اندی من تو دفترش کار کردم. هر چی پرونده دردسر دار و پر از دوندگی بود انداخت گردن من! برای هیچ کدومشون هم حق الوکاله درست و حسابی نداد! (خواننده های قدیمی این جا شاهدن!) هر پرونده ای هم که توش گیر و گور می افتاد می گفت:"می دونم شما خیلی زحمت می کشی اما برای من مقدور نیست حق الوکاله بیشتر بدم, بعدا جبران می کنم!!!" ولی نه هیچ وقت از جبران کردن خبری شد نه یه پرونده درست و حسابی با یه حق الوکاله به دردبخور! اواخر همکاری مون هم که دیگه سعی می کردم خر درونم رو کنترل کنم و نذارم آقای وکیل سوارش بشه و باهاش یورتمه بره و در نتیجه زیر بار مبلغ های پیشنهادیش نمی رفتم و سر حق الوکاله باهاش چونه می زدم, کلا منو گذاشت کنار و دیگه برای کار جدید تماس نگرفت! الان هم یک ساله که هیچ گونه همکاری نداشتیم با هم. اون وقت من نمی دونم با چه رویی زنگ می زنه از من می خواد ضامن وامش بشم؟! یا چند ماه پیش که گفته بود مدارکم رو ببرم بهش بدم تا با استفاده از پروانه وکالت من یه موسسه حقوقی تاسیس کنه, اما اسم من فقط صوری اون جا باشه و هیچ ادعایی نداشته باشم!!! (+) حالا درسته یه زمانی اون اوایل که بی تجربه بودم و عشق کار کردن, خر درونم خیلی عر عر می کرد, اما دیگه تموم شد! خره رو رامش کردم! اما نمی دونم چرا این بشر نمی فهمه؟! چیز خاصی نگفتم و خداحافظی کردم. اما تو دلم گفتم بشین تا بهت زنگ بزنم!!! و کلی بد و بیراه هم نثار خودم کردم که اصلا برای چی باهاش تماس گرفتم و اوقات خوشم رو خراب کردم! فرداش به شازده گفتم که چی شده! پقی زد زیر خنده و گفت:"اصلا این آقای وکیل مغز داره؟! صد تومان رو زورش میومد بهت بده حالا می خواد ضامن وامش بشی؟!"
یعنی با اذیت هایی که این مدت از دست آقای وکیل کشیدم نسبت به کارم این قدر دلسرد شدم! البته خیلی هم بد نشد. هم کلی تجربه کسب کردم در مهار خر درون! هم باعث این شد که تصمیم گرفتم یه مدت طولانی از کار فاصله بگیرم و بچه دومم رو به دنیا بیارم و از تو خونه بودن لذت ببرم!
+ یه نفر با سرچ "تو روح" رسیده به وبلاگ من! از بس که می نوشتم تو روح آقای وکیل!!!
++ خیلی دوست دارم تو بازی وبلاگی 5 لحظه ناب و خاطره انگیز شرکت کنم و یه پست مفصل بنویسم. کلی هم راجع بهش فکر کردم اما نمی دونم چرا نمی شه! هم تنبلی می کنم, هم اون تمرکز و فراغ بالی رو که نوشتن همچین پستی می خواد پیدا نکردم! حالا نمی دونم اصلا قسمت می شه که بنویسمش یا نه؟! به هر حال گفتم که بدونین من دلم می خواد بنویسم اگه نشد دیگه دست تقدیر تو کاره!!!
بعضیا زیادی پر رو ان
آقا من هم با خر دورنم خیلی مشکل دارم. ممنونکه این مساله را اینقدر قشنگ و با مزه تعریف کردی. حداقل باعث شدی من هم همه اراده ام را جمع کنم که خر دورنم را کنترل کنم.
برات آرزوی موفقیت می کنم!
بعضی ها خیلی رو دارن،انگار طلبکارن از همه
نکته اش اینه که این آدمها زیادند! یعنی یکی دو تا نیست که آدم بگه خوب اون یه نفر روش زیاده. خدا رو شکر که از شرش راحت شدی دیگه :)
آره واقعا خدا رو شکر که تونستم از دستش خلاص کنم خودمو!
چقدر پر رو!!!
از این به بعد هر وقت خواستی بگی تو روح آقای وکیل ،یادت بیفته به خاطر الطاف اون الان مامان خانم کوچولویی ، همکار به این مفیدی
جناب وکیل شما بسیار شبیه حاجی ( صاحب کار سابق ماست) بسیار به فکر خودو بقیه هیچی!حتی پسرشم اینو میگت
خیلی بده این!
خیلی بده!
امان از دست تقدیر
واااای چه روییی داشته!!!!!
این جور ادمها هستند که در جامعه موفق هستند دیگه از همه استفاده میکنند. باید همون موقع جوابش میدادی
این جور موفقیت مفت نمیارزه!
عجب....
واقعا شگفتا به پر رویی بعضی ها.
روی سنگ پا سفید
به نظرم تجربه گرانبهایی به دست آوردی
گاهی وقتا خیلی طول میکشه تا آدمای صاف وساده دستشون بیاد با طرف مقابلشون که خیلی ام به حساب خودشون زرنگه چطور بر خورد کنه متاسفانه منم ازین نوع سادگیا داشتم ولی اونچه از علم بالاتره تجربه اس
فقط هنوز یاد نگرفتم مث خودشون جوابشون بدم همون لحظه
تجربه خوبی که بود اما خیلی سختی کشیدم تا به دستش آوردم!
عزیزم انشالله بعد که بچه ها بزرگتر شدن برای خودت کار میکنی..
انشاالله.
عجب رویی داره یارو؟!!؟!؟! خو بهش میگفتی علیک سلام..عیدم مبارک...قدم نورسیده م مبارک...تا از رو بره
سال نو مبارک رو که گفتم!
سلام
جدا که روشو برم!
بعضی ها هم اینمدلی هستن دیگه باید عین خودشون برخورد کنی وقتی از یه سری چیزای زندگی سر در نمیارن
این اقای وکیل جزء اون دسته ادماییه ک من دلم میخواد با کف گرگی برم تو صورتش
منم در دورانی که دنبال یه کار خوب بودم خیلی ازین گذشتا میکردم . و خیلی هم اذیت شدم ولی جالبش اینه که یک سال و خرده ای بود که اونطور که میخواستم یه کار خوب پیدا کرده بودم که عروسی کردم و از کارم اومدم بیرون ! نمیدونم اشتباه بود یا درست... ولی گاهی دلم واسم کارم میسوزه چون با سختی بدستش آورده بودم ولی از طرفیم تنبل بودم و خواب صبحو دوس داشتم...
منم برای کارم خیلی زحمت کشیدم اما الانم تو خونه خوش می گذره!!!
والا تو نباید به خودت بگی که خر درون داری، اون آدمه که خیلی خره
اون که خر هست اما منم خر درونم فعال بود!
خدا وکیلی من یکی شاهدم اون موقع ها چقدر اذیتت می کرد
اینم شاهد!
تو مطلبت نوشتی قبلا بهت گفته بود
"می دونم شما خیلی زحمت می کشی اما برای من مقدور نیست حق الوکاله بیشتر بدم, بعدا جبران می کنم!!!"
خوب خواسته جبران کنه و کمی شما رو بخندونه
شاید هم!!! کلی با شازده بهش خندیدیم!
آی این خر درون رو خوب اومدی بانو آی خوب اومدی
اصلا برای مهار اون بود که استعفا دادم و اومدم بیرون
پس تو هم تجربه شو داری! من اگه دیدم بازم بخوام به اون وضع ادامه بدم به خودم توهین می کنم!
سلام
از اشناییبا شما خوشبختم
منم متولد 63 هستم و حدود 9 ماه از شما کوچکتر
سلام
به همچنین!