716

 ساعت‌هایی از بعدازظهر خونه ما شبیه مدرسه می شه، گل پسر می ره سراغ لپ تاپ، تکالیفش رو از سایت مدرسه برمی داره، می نویسه و می ده به من تا چک کنم و عکس بگیرم بفرستم برای معلم ها. من و خانوم کوچولو هم می ریم سراغ گوشیم، کانال مدرسه رو باز می کنم و می ریم عکس و ویس هایی که معلمشون فرستاده تا انجامشون بدیم. کارهای پیش دبستان خانوم کوچولو که بیشتر شامل نقاشی و کاردستی و اوریگامیه، یه جورایی برای منم جذاب و سرگرم کننده اس!
این روزا فرصت زیادی برای وقت گذروندن با بچه ها هست و انجام این مدل کارها هم یه جورشه. در کنارش شروع کردم به خوندن مجموعه کتاب های تربیتی «من دیگر ما» از طاقچه که خیلی وقته تو فکر خوندنش بودم.
دارم تلاشم رو می کنم که این روزا رو به شکل یه فرصت خاص ببینم برای انجام کارهای متفاوت. کارهایی که قبلا دوست داشتم انجام بدم اما فرصت یا حوصله اش پیش نیومده بود. یه فرصت برای فکر کردن درست و حسابی، تا نذارم ناراحتی و استرس شرایط به وجود اومده بهم غلبه کنه. این روزها هم روزهای جنگ با کروناس و هم روزهای جنگ با ترس و نا امیدی! روزهایی که مثل خیلی روزهای سخت دیگه ای که قبل از این بودن، بالاخره می گذرن و تموم می شن... 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد