659

گل پسر رفته اردوی مشهد، اولین اردوی خارج از شهرش که حسابی براش شوق و ذوق داشت و کلی خواهش کرد تا اجازه اش رو ازمون بگیره! من و خانوم کوچولو هم جمع کردیم و همراه شازده اومدیم شهر محل کارش، که هم تنها نباشیم هم این جا رو ببینیم و هم از اینا مهم تر بعد از تموم شدن کارش ما هم راه بیافتیم سمت مشهد! یه پیشنهاد یهویی از طرف شازده که معمولا هر چند سال نوری یه بار اتفاق می افته و من رو هوا زدمش!  تو شرایطی که عجیب دلم حرم رو می خواست تا حال و هوام حسابی عوض بشه و بره سمت خوش شدن...

این جا اومدیم تو یه خونه قدیمی بزرگ دلباز پرنور حیاط دار، از اون مدل خونه هایی که چند وقته عجیب دلم می خواد تو یکی شون زندگی کنم که خب از اون آرزوهای نشدنیه، خصوصا تو این اوضاع فاجعه قیمت ملک! عجالتا دارم از اقامت کوتاه مدتم در این جا لذت می برم و یه نظافت اساسی هم در بدو ورودم انجام دادم تا لذت بردنم تکمیل بشه! 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد