با خانوم کوچولو رفتیم استخر، اولین استخر مادر دختری مون! بعد از مدت ها که خانوم کوچولو می خواست ببرمش و من تنبلی می کردم، دیروز نزدیک ظهر یهو حس کردم الان وقتشه! یه جستجوی اینترنتی سریع در مورد استخرهای نزدیک و سانس ها و قیمت بلیط ها و البته داشتن استخر مخصوص کودکان انجام دادم تا یه مورد مناسب پیدا کردم و بعد نماز و ناهار راهی شدیم. و چه ذوقی کرد خانوم کوچولو وقتی ازش پرسیدم میای امروز بریم استخر! یه مایو و کلاه شنای صورتی با طرح شخصیت کارتونی محبوبش از فروشگاه استخر براش خریدم و عیشش کامل شد! حسابی آب بازی کرد و منم که قبلا چند باری تنها استخر رفته بودم و خیلی زود خسته شده بودم و حوصله ام سر رفته بود، از همراهی دخترم بسیار لذت بردم! بین دو استخر کودک و بزرگسال در رفت و آمد بودم، باهاش خانوم کوچولو بازی کردم و کیف کردم از دیدن شوق و ذوقش! از وقتی هم که از اون جا بیرون اومدیم بیشتر از ده بار ازم خواسته که باز هم ببرمش! خودش مایو و کلاهش رو پهن کرده که خشک بشن و چندین بار چکشون کرده تا ببینه کی خشک می شن، شب هم دور از چشم من با مایوش خوابیده!
این قدر به این حال خوش و ذوق و شوقش غبطه می خورم که حد نداره! همون غبطه ای که به شور و هیجان گل پسر موقع کلاس های فوتبال و اردوهاش می خورم. شور و شوق های نابی که هر چی سال های بیشتری می گذرن تو وجود من کم رنگ تر می شه و این بهم تلنگر می زنه که باید نهایت تلاشم رو بکنم تا اتفاقات هیجان انگیز زندگی بچه ها تو سال هایی که قدرت بردن بیشترین لذت ها رو از زندگی دارن، بیشتر باشه!
چند ماهی ست خاموش می خوانمتان
با اجازه صاحبخانه
اختیار دارین! خوش اومدین!
ایشالله همیشه به شادی
این پست شما ، منو یاد تبلیغات زیر انداخت
مادر و دختری
https://www.aparat.com/v/LUt6S/شامپو_بدن_کرمی_اکتیو
پدر و پسری
https://www.aparat.com/v/6A9zd/شامپو_بدن_شفاف_اکتیو
چه جالب