تابستون سال قبل، تو دوره ای که حال روحیم چندان روبراه نبود و یه سری مشکلات به همم ریخته بود، پناه بردم به گلدوزی. دوست نازنینی دارم که تو گلدوزی استاده و یه روز که قرار بود برم خونه شون بهش گفتم چند تا از دوخت های کاربردی رو بهم یاد بده. تا شب با هم گلدوزی کردیم و حرف زدیم و درددل کردیم. بعدش من هر جا رو گیرم اومد گلدوزی کردم! مانتوم، بلوزم، شلوار جین خانوم کوچولو و ... یه سری نخ و پارچه هم گرفتم که رویه ی میز اتو و جانماز و ... بدوزم ،اما دیگه حسش نیومد و نخ و پارچه ها موند گوشه ی کمد. بعد تعطیلات بود که جهت ایجاد تنوع و سرگرمی، دوباره هوس گلدوزی زد به سرم! رفتم سراغ وسایلم و یه دسته گل بزرگ گوشه ی پارچه ام دوختم تا بعد هم نوار کتان و آستر بهش بدوزم و بیاندازمش روی میز اتو. یه طرح کوچولو هم جلوی شلوار خانم کوچولو دوختم و البته چند تا کار کوچیک دیگه هم مد نظر دارم برای دوختن!
بیشتر از نتیجه ی این جور کارای هنری، حس و حال خوبی رو که انجام دادنش بهم می ده دوست دارم، شوق و ذوقش رو! خلاصه که از من به شما نصیحت اگه دچار یک نواختی و بی حوصلگی شدین یا دوست دارین یه تجربه جالب و هیجان انگیز داشته باشین، یه کار هنری انجام بدین. نتیجه اش عالیه!
خیلی هنرمندین ماشالله
قدیما عکسم میذاشتین از کاراتون
یادمه واسه خانوم کوچولو رخت خوابشو خودتون دوخته بودین
بازم عکس بذارین
ممنون لطف دارین.
عکسا رو تو کانال تلگرامم میذارم. با گوشی نمیتونم تو وبلاگ عکس بذارم!