پایان تعطیلات

اول عید که خودم سرما خوردم, اواسطش گل پسر مریض شد با تب و سرفه های شدید, آخرش هم علی رغم همه مراقبت ها به سرما خوردگی خانوم کوچولو ختم شد! سرفه های خانوم کوچولو منو ترسوند و به خاطر نبودن دکتر اطفال دیشب ناچارا راهی بیمارستان مفید شدیم. بیمارستان شلوغ بود و پر از بچه های مریض با مریضی های مختلف! اصلا پشیمون شده بودم که خانوم کوچولو رو آوردم وسط اون همه میکروب و ویروس! دکتر ویزیتش کرد, آنتی بیوتیک براش نوشت و گفت اگر بهتر نشد دوباره بیارمش.

بالاخره تعطیلات تموم شد! زیادی طولانی و حوصله سربر شده بود. چندان طبق انتظارم پیش نرفت. دوست داشتم خیلی متنوع باشه و خوش بگذره که نشد! هم خودم بی حال و حوصله بودم هم شازده! فکر می کردم  تعطیلات این بی حالی ها رو از بین می بره که نبرد. این مریضی ها هم مزید بر علت شد.



روز سیزدهم از بقیه روزا بهتر بود. مثل سال های قبل رفتیم خونه مادربزرگ مادری. تو ایوون نشستیم و جوجه کباب و چایی ذغالی خوردیم! امسال خانواده پسردایی مامانم هم اومده بودن و خیلی خوش گذشت. قبلا چند سالی طبقه بالای خونه مادربزرگم زندگی می کردن و چند باری سیزده به در با هم بودیم. پسرشون تازه عقد کرده و رفته بود ولایت عروس. مادر داماد هم با آب و تاب جریانات خواستگاری و عقد کنون و خریدها رو تعریف کرد و البته از اون جایی که خیلی به پسرش وابسته اس معلوم بود ته دلش غصه داره از این که پسرش رفته! اصلا برای فرار از ناراحتی اومده بودن اون جا. مادربزرگم هم گفت:"اینو بدونین که همیشه همینه! دختر می ره طرف خانواده خودش و شوهرش رو هم با خودش می بره!" شاهد مثال هم من و مامانم رو آورد که سیزده به در اومدیم با خانواده خودمون و داداشم و داییم که با خانواده خانومشون رفتن. برای همین من بیش ازپیش از داشتن خانوم کوچولو احساس خوشحالی کردم و تازه به این نتیجه رسیدم خیلی بهتره اگه یه دختر دیگه هم داشته باشم!!!

 
قراره هفته آینده با خانواده دوستم سین یه سفر سه روزه بریم شمال. اول قرار بود تو تعطیلات بریم اما جایی که می خواستیم بگیریم برای هفدهم جور شد که البته از نظر من خیلی هم بهتر شد, چون به شلوغی ایام عید برخورد نمی کنیم. حالا فردا باید خانوم کوچولو رو ببرم واکسن دو ماهگیش رو بزنن. خدا رحم کنه!!!


نظرات 25 + ارسال نظر
سمانه جمعه 15 فروردین 1393 ساعت 09:58 ب.ظ http://weroniika.blogfa.com/

سلام خانم
چه زود دو ماه شد!
امیدوارم که حال خانم کوچولو هم بهتر شه
انشاءالله که خوش بگذره سفر شمالتون
ی عالمه سئوال دارم راجع به نوع زایمانت و نوع بی حسی که داشتی
اگر اشتباه نکنم اپیدورال بودی.
من شنیدم توی مشهد بیشتر اسپاینال بی حس می کنن که ی کم با اپیدورال فرق می کنه
و از اونطرف خیلی ها می گن منجر به کمر درد و سر دردهای بدی می شه
دکتر خودم نظرشون اینه که بسپرم به متخصص بی هوشی که ایشون تصمیم بگیرن نوع بی حسی یا بی هوشیم
اما می خوام بونم کدوم روش بهتره
ممکنه از تجربیاتت بهم بگی
ممنون می شم

سلام
بله گذر عمره دیگه!
ممنون. انشاالله.
بی حسی من اسپاینال بود. از اپیدورال برای زایمان طبیعی استفاده میشه.
من به شخصه بی حسی رو به بیهوشی کامل ترجیح میدم. چون نمی خواستم لحظه تولد بچه و شنیدن اولین صدای گریه شو از دست بدم! تو هر دو زایمانم اسپاینال شدم و عوارضی هم برام نداشت شکر خدا. کلا بهتر از بیهوشیه. عوارض بیهوشی و مشکلات به هوش اومدن رو نداره. به خاطر بی حسی تا دو ساعت هیچ دردی هم حس نمیشه! بعدش هم من درد خاصی جز درد انقباضات رحم نداشتم تا موقعی که از تخت پایین اومدم. تازه اون موقع درد بخیه ها رو حس کردم!
انشاالله شما هم به سلامتی زایمان کنی.

فاطمه شنبه 16 فروردین 1393 ساعت 11:32 ق.ظ http://hametalasham.blogfa.com/

خانوم کوچولویی که من دیدم با مامانش که شما باشی به کوشولو واکسن اذیتش نمی کنه
حسابی خوش میگذره بهتون
چه کیفیییی بده سفر این مدلی
ایشالا میای وصف العیش می کنی که مام نصف العیشو ببریم

تصمیم گرفتم واکسنشو بذارم برای بعد از خوب شدن مریضیش. ممنون. انشاالله.

ملیکا شنبه 16 فروردین 1393 ساعت 12:07 ب.ظ

سلام گلابتون خانوم جون!
ایشالا به خیر و خوشی واکسن خانوم کوچولو زده بشه ... دخترا واقعا بیشتر هوای مامان و باباشونو دارن اما رابطه مادر و پسر هم یه چیز خاصیه واقعا... خب الکی نیست که مادرشوهرها رقیب قدرتمندی برای عروس ها هستن دیگه!!
ببخشینا دوتا سوال درباره وکیل شدن داشتم. خیلی لطف می کنین اگه جواب بدین. قبلنا هم یه سوال دیگه ازتون پرسیدم که لطف کردین و جواب دادین...
من چند سال پیش لیسانس حقوق گرفتم و کار نکردم اصلا. حالا اگه امسال بخوام تو آزمون کانون وکلا شرکت کنم حتما قبلش باید برم کار آموزی؟ آخه شنیدم کارآموزی یکسال و نیم طول می کشه! و سوال دوم : اینا که تو روزنامه آگهی می دن که کارآموز وکالت می خوان اگه همینجوری برم قبولم می کنن یا تشریفاتی داره؟ یعنی مثلا لازم نیست کانون یه نامه بده به اینا و تایید کنه که فلان کس کارآموزه یا اینا نامه بدن به کانون و تایید کنن که فلان کس کارآموزه؟
ببخشینامی دونم زحمتتون می شه اما آخه نمی دونم از کجا بپرسم.دیگه با همکلاسی هام رابطه ندارم اصلا.

سلام
شما اول باید تو کانون وکلا آزمون بدی که اسم این آزمون, آزمون کارآموزی وکالته و معمولا تو پاییز هر سال برگزار میشه و اواخر شهریور ثبت نامشه. اگر تو این آزمون قبول بشی باید یک سال و نیم کارآموزی بگذرونی که شامل شرکت در جلسات دادگاه و تهیه گزارش از روند پرونده هاس. تو این مدت هم زیر نظر وکیل سرپرست می تونی کار کنی و پرونده قبول کنی. بعد از پایان کارآموزی باید تو امتحان اختبار شرکت کنی که شامل 6 تا امتحان کتبی و 6 امتحان شفاهیه از دروس مختلف و اگر تو امتحانات قبول بشی پروانه وکالت پایه یک می گیری و می تونی دفتر بزنی و مستقل کار کنی.

آگهی های روزنامه که کارآموز وکالت می خوان منظورشون کارآموزهای رسمیه که تو امتحان کارآموزی وکالت قبول شدن و پروانه کارآموزی دارن.

این هم آدرس سایت کانون وکلا که می تونی اخبار رو ازش بگیری:
http://icbar.ir/

جز این می تونی تو آزمون قوه قضاییه هم شرکت کنی و از اونجا پروانه وکالت بگیری. دوره کارآموزیش 6 ماهه و امتحان اختبار هم نداره. اما اولش پروانه پایه دو وکالت میدن و بعد دوسال کار کردن میشه تبدیل به پایه یکش کرد.

موفق باشین.

ملیکا شنبه 16 فروردین 1393 ساعت 12:47 ب.ظ

خیلی ممنون گلابتون خانوم جون!

خواهش می کنم.

مهناز شنبه 16 فروردین 1393 ساعت 01:06 ب.ظ http://mahna131091.blogfa.com/

یه قصه برات میگم:
دختروپسری که تازه ازدواج کرده بودن روز اول ازدواجشون تصمیم میگیرن برای اینکه باهم باشن در رو به روی هیچ کس باز نکنن حتی پدر مادرهاشون. اول پدرومادر پسره میان ولی طبق قولی که بهم داده بودن و تصمیمی که گرفتن در رو باز نمی کنن. بعد پدر مادر دختر میان ، دختره با چشمای اشکبار نگای شوهرش میکنه و میگه نمی تونم پدر و مادرم رو پشت در ببینم شوهره هم چیزی نمیگه و در رو باز میکنن. از این ماجرا چند وقت می گذره و صاحب بچه میشن دوتا پسر یه دختر . شوهره موقعی که دختره به دنیا میاد قربونی میکنه . جشن میگیره . خلاصه سور و صاتی به پا می کنه. همه تعجب می کنن و ازش می پرسن چرا برای پسرهات اینکارا رو نکردی؟ میگه آخه این دختر همونیه که در آینده در رو به روی من باز می کنه!!!

منم این قصه رو شنیدم!

باران شنبه 16 فروردین 1393 ساعت 01:40 ب.ظ http://baranedelpazir.persianblog.ir

معمولا تعطیلات عید اونجوری که پیش بینی میکنیم پیش نمیره
برای واکسن خانم کوچولو قبل از اینک ببریش حتما قطره استامینوفن رو بر طبق وزنش بهش بده تا کمتر اذیت بشه
امیدوارم سال خوبی رو پیش رو داشته باشی

آره هر سال همینه!
فعلا تا خوب نشه نمی برمش.
به همچنین.

یادداشت های مینا شنبه 16 فروردین 1393 ساعت 03:18 ب.ظ

به سلامتی برید و برگردید... خوش بگذره .
خانوم کوچولو اولین مسافرت شمال رو میره به سلامتیالهیییی

ممنون.
بله اولین سفرشه!

مهرناز شنبه 16 فروردین 1393 ساعت 04:32 ب.ظ http://rahadarbad90.blogfa.com/

آخی طفلی سرماخورد.امیدوارم زودی خوب بشه.مراقبش باش تو سفر

ممنون. چشم!

برای تو شنبه 16 فروردین 1393 ساعت 04:36 ب.ظ http://www.dearlover.blogfa.com

سلام
سال نو مبارک باشه خانومی اگر چه تعطیلات رو بی حوصله بودی اما امیدوارم که یک سال خیلی خوب با اتفاقات شیرین در انتظارتون باشه
میگم حتما وقتی می ری برای واکسن دخترت قید کن که کمی سرماخوردگی داشته شاید واکسن زدن رو به تعویق بندازن
وای عزیزم با اون تیپ عیدانه اش منم عاشق تریپهای دخترونه هستم
واقعا حق با مادر بزرگته یک مثل هست که می گن از یک مرد تا زن نگرفته نپرس اهل کجا است چون مرد اهل جای میشه که زنش اهل انجا باشه

سلام
ممنون. به همچنین. خودم صمیم گرفتم تا خوب شدن کاملش صبر کنم.

آره منم شنیدم!

الهه شنبه 16 فروردین 1393 ساعت 10:48 ب.ظ

سلام
واکسن دو ماهگی واکسن سختیه بهتره که حتما مریضیش خوب شده باشه، ضمنا من خیلی دلم می خواست خانوم کوچولو رو ببینم ولی در تعطیلات نت نداشتم ، به هر حال مواظب دختر گل ما باش

سلام
صبر می کنم تا خوب بشه.
عکساشو برنداشتم. رو نوشته ها کلیک کنین میاد.

شیما یکشنبه 17 فروردین 1393 ساعت 12:08 ق.ظ http://midwife21.blogfa.com

ای جونم دختر کولو دو ماهه شده
ایشالا همیشه سالمو سر حال باشین همگی...
مسافرت هم خوش بگذره...خیلی هم خوب که توی شلوغی عید نرفتین...

ممنون.سلامت باشی.

الهه یکشنبه 17 فروردین 1393 ساعت 09:40 ق.ظ

ممنون، خانوم کوچولو را دیدم، خدا حفظش کنه، چقدر خوش تیپه!
پسر من را هم در لیست خواستگارا بگذارید!!!

سلامت باشین. نظر لطفتونه.

هدیه یکشنبه 17 فروردین 1393 ساعت 10:04 ق.ظ http://hadyeh.persianblog.ir

همیشه هم اینطور نیست،بستگی به شعور طرفا داره.مادرشوهر من به هیچ وجه اجازه نمیده شوهرم با خانواده من باشه،خیلی زرنگ بودم با 1000 بدبختی شوهرمو کشوندم واسه سیزده به در بردمش مسافرت که دوتائی تنها باشیم.اونم مادرشوهرم کلی خودشو تیکه پاره کرد.

این مدلیشهم هست متاسفانه.
شما بذار به پای علاقه شدید مادرشوهرت به پسرش!

رضوان یکشنبه 17 فروردین 1393 ساعت 10:05 ق.ظ

من و و زهرا هم امسال درگیر سرماخوردگی بودیم شدید ...

می دونی حتی اگه ظاهرا دختر هم زیاد نتونه پیش خانواده خودش باشه همین که باطنا و عمیقا پیش اوناست خیلی عالیه. منم خیلی خوشحالم که دختر دارم. دختر همه دنیا رو لطیف و مهربون می کنه. مثه زهرا که امسال عید رو با وجود هر مشکلی که سر مهمونی رفتن و دید و بازدید دارم برام بهتر از هر عیدی رقم زد.
ایشالا سالم باشین. حالا ببین این دخترت چه کارها که می تونه بکنه.

بلا دور باشه
واقعا دختر رحمت خداست! الحمد لله.

مهسا یکشنبه 17 فروردین 1393 ساعت 12:08 ب.ظ http:// khateraaat.blogfa.com

امیدوارم بهتون خوش بگذره
خیلی خوب که الان می رین سفر جاده خلوت وامن تر
دختر نازت رو هم ببوس

خوب بود شکر خدا. خصوصا خلوت بودنش!

سمیه-حسابدار یکشنبه 17 فروردین 1393 ساعت 01:46 ب.ظ

برای من هم 13یک صفای دیگری داشت اصلا به نظرم 13 نحس نیست و سرشار از خوشی استبیچاره 13 این همه به همه حال میده و باعث دور هم جمع شدن میشهآخرش هم میگیم نحسه

راست میگی. همین طوره!

سوینج یکشنبه 17 فروردین 1393 ساعت 06:43 ب.ظ http://sevinchz.blogfa.com

همشه همین جور است همه دخترها دوست دارند با خانواده خودشون با شند

بله!

اِماسیس دوشنبه 18 فروردین 1393 ساعت 01:48 ب.ظ http://emasis.blogsky.com/

سلام گلابتون بانو جان
امیدوارم تعطیلات خوش گذشته باشه و خانم کوچولو هر چه سریعتر بزرگ شه

+بلا دور باشه راستی

++ما که شمال بودیم هوا فقط هفته اول خوب بود ، هفته دوم بارون باروون و برف ، یه 13 بدر خوب بود و آفتاب ، دیشب هم بارون بود

+++ایشالله خوش بگذره به شما ":)

سلام
خیلی ممنون. سلامت باشین.
ما رفتیم روز اول بارونی بود بعدش نیمه آفتابی شد.

اِماسیس دوشنبه 18 فروردین 1393 ساعت 01:48 ب.ظ http://emasis.blogsky.com/

ولی عجب تعطیلات توپیییییی بود

از چه نظر؟!

دلارام دوشنبه 18 فروردین 1393 ساعت 03:03 ب.ظ http://femo919

سال نومبارک

سال نوی شما هم مبارک.

دلارام دوشنبه 18 فروردین 1393 ساعت 03:05 ب.ظ http://femo919

این قیافه من در 15روز اول عیده به خاطر عود سینوزیت وتقبل 50 یا60تا مهمان ریز ودرشت وتکرار این مهمانی مسخره در روز 13بدر

خدا بهت سلامتی و توان بیشتر بده!

رایحه دوشنبه 18 فروردین 1393 ساعت 04:11 ب.ظ http://mazandaranbahar63.blogfa.com

قدم نو رسیده مبارکو آیکون یک رایحه که فرصت نکرده کامنت بذاره!
بهترین ها در سال جدید برای شما و دسته گلهای زندگیتون

ممنون ازلطفتون.

فائقه سه‌شنبه 19 فروردین 1393 ساعت 12:50 ق.ظ http://2nafare.persianblog.ir/

خدا رحم کرد؟؟؟؟؟
... ...
ولی واسه ما که برعکس و زور شوهر چر زورتره!
13 به در ما رفتیم طرف خونواده همسری!!!!

فرقی نداره مهم اینه که دور همی باشه و خوش بگذره.

مامان تنها چهارشنبه 20 فروردین 1393 ساعت 11:48 ق.ظ

سلام عزیزم من خواننده خاموشم چندتا سوال حقوقی دارم
میخوام جدا شم هروکیلی یه چیزی میگه میشه کمکم کنی؟

در خدمتتون هستم.
لطفا سوالاتون رو در قسمت تماس با من بذارین جواب رو براتن ایمیل می زنم.

فاطمه پنج‌شنبه 21 فروردین 1393 ساعت 08:37 ق.ظ http://hametalasham.blogfa.com/

به سلامتی رفتین سفر؟ خوش بگذره.

رفتیم و برگشتیم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد