ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
این چند روزه که تعطیل بود و شازده بیشتر کارای خونه رو انجام داد و منم تا تونستم خوردم و خوابیدم, به این نتیجه رسیدم بر عکس روزای قبل اصلا نباید عجله داشته باشم برای به دنیا اومدن خانم کوچولو. همین جوری که بیشتر روز مشغول استراحت و نت گردی و کتاب خوندن و بافتنی بافتنم راحت ترم تا این که تمام وقت درگیر نگهداری از یه نوزاد باشم! البته اگر کمردردی که دو روزه دوباره اومده سراغم از این افکار فانتزی پشیمونم نکنه!
عزیزم
پتو میکنه رو سرش!!!
ای جان
من فکر کنم وقتی دختر نانازت دنیا بیاد کمی حسادت برای پسرت طبیعی هست، چون هنوز خیلی کوچولوئه..
در ضمن عزیزم سعی کن واقعا این چند وقت اخرو لذت ببری، خودت میدونی وقتی نی نی بدنیا بیاد چه روزای شلوغی در انتظارت هست.
دیگه اینجا ما روی گلی خانوم رو ماه به ماه هم نمیبینیم.
طبیعی که هست فقط امیدوارم زیاد نباشه!
سعی می کنم همین کارو بکنم.
امیدوارم این طوری نشه و دخترکمون پای ما رو از نت نبره!
آخییییییییییییییییییییییی چه جیگرررررررررررررررر
عزیییییییییزم...چه کارایی میکنه...گلی جون ..خیلی حساس شده انگاری...مواظبش باش...یکی از کارایی که توصیه میکنن اینه که تو کارا شریکش کنی که حساسیتش کمتر بشه...
انشاالله شریکش هم می کنیم. از همین حالا کلی باهاش حرف می زنم و روش کار می کنم که باید مواظب خواهر کوچولوت باشی.
من فکر میکردم حساسیت و حسادت پسر ها برای ورود بچه دوم خیلی کمتر باشه ولی مثل اینکه دختر و پسر نداره
نه چه فرقی می کنه. کلا بچه ها زیاد دوست ندارن مامانشونو با یه بچه دیگه شریک بشن!
الهی چه بانمک حسادت می کنه این پسملکت
چه باحال..چه پسر نازی داری..کمر درد برای چی داری؟
گودی کمر داری؟
گودی کمر که دارم. بعد هم کمردرد جزء دردهای طبیعی دوران بارداریه! اونم ماه آخر!
تازه اصل حسادتش مونده وقتی دختره بدنیا بیاد
تا میتونی از این روزای باقیمونده استفاده کن
اون که مسلمه!
همین کارو می کنم.
سلام
فکر کنم تازه اولشه!
سلام
قطعا همین طوره!
سلام
خوب یکجورای طبیعی و حق داره
اره حسابی خوش بگذرون و نت گردی کن که بعدا کمی فرصت برای این کارها هست
سلام
بله. فقط خدا بعدشو به خیر بگذرونه!
دیگه طبیعیه...خودتو برای بعدها هم اماده کن!!البته ایشالا که پیش نیاد ولی خب احتیاط شرط عقله دیگه.. منم موقعی که داداشم دنیا اومد 6 سالم بود حسادت می کردم!! با وجوی که می دونستم حسادتم الکیه و مامان و بابا دوستم دارن بازم برای اینکه بیشتر دیده شم حسادتم و ابراز می کردم!
...
تا می تونی استفاده شو ببر...
امیدوارم زود باهاش کنار بیاد و زیاد اذیتم نکنه.
یه اعتراف بکنم ؟ من هی میام اینجا رو میخونم بعد هی میشینم بارداری بعدی خودمو تجسم میکنم . انگار نه انگار همین امروز از دست آقا شیره داشتم موهامو می کندم !
تازه الان دلم خواست آقای گل پسر رو هم بچلونم .
این که خیلی خوبه. یعنی آینده نگری! مو کندن از دست بچه هم که جزء لاینفک زندگی مادرانه اس!
ای جانم این پسر دوست داشتنی
یه چیزی در وجود بچه های اول هست که نه میشه اسمشو غرور گذاشت نه لوس بودن و نه خودخواه بودن. یه چیزی که فقط خودشون دارن. یه چیزی که من که بچه اول نبودم تو همشون می بینم. ...حتی حسادتشون هم یه جور دیگه است. گاهی فکر می کنم بچه های اول حتی کوچکشون خیلی بزرگ هستن.
این جمع بندی من از این دو پست اخیر تو بود.
در ضمن اینقدر خوب حس هاتو میگی که کم کم داری منو هوایی می کنی ها !!!!
بچه های اول یه جور استقلال و اتکا به خود دارن. مثل خود من!
نه عزیزم برای تو زوده هوایی شدن!
ای جانم.دختر منم بیشتر وقتا با غرو غر میگه چرا از دلت اومدم بیرون.من دوست داشتم همش اون تو میموندم و بزرگ نمیشدم.بچه ام...راستی مدل بافت نافی رو میخوستم برام بگی اگه ممکنه و وقت داشتی(همون که بافته بودی)
یعنی رفتار گل پسر چندان م از سر حسودی نیست؟!
تو کامنتهای همون پستو ببین لینک آموزشش هست.
آخ آخ امان از این کمر درد، من که هر دو بار کل نه ماه درگیر بودم . حتما شما بهتر میدونی، ولی موقع خواب یه بالش نرم بزاری بین زانوهات یه کمی تسکینش میده . چقدر حال این روزهای شما رو با وجود خستگیهاش دوست دارم .
رفتار بچه اول تا حدود زیادی به برخورد والدین بستگی داره . با وجود مادر فهیمی مثل شما انشالله گل پسرتون هم با خواهرش رابطه خوبی خواهد داشت .
من اوای بارداری داشتم. حالا دوباره اومدم سراغم. بالش بارداری دارم.
انشااله.امیدوارم.
سلام
واااای این عکس بچه هاتونه؟؟ خیلی قشنگه
من عاشق روزی هستم که مامان شمم<3
خیلی خوشحالم که با وبلاگتون اشنا شدم حتما بهتون سر میزنم
شما هم بهم سر بزنید خوشحال میشم
سلام
نه عکس بچه هام نیست. دخترم که هنوز به دنیا نیومده!
این حس حسادت و انحصار طلبی رو خودمونم داشتیم گلابتون جون...من که میخواستم خواهرمو بکشم گاهی وقتها هم تلاشهایی در این راستا میکردم! الان انقد ناراحتم که مامانم فقط دوتا بچه آورد کاش ده تا خواهر برادر بودیم....
عزیزم بااین برخوردی که با خواهرت داشتی اون وقت توقع این همه خواهر و برادر هم داری؟!
منو از دوستات حذف کردی گلی جونم؟ قبلا جزء لینکات بودم خو
چون حجم لینکدونیم کمه وبلاگایی که دیر به دیر آپ می کنن توش نذاشتم. قبلا توضیح داده بودم و گفته بودم کسی ناراحت نشه!
از این روزای آخر کمال استفاده روببر، بعد دلت برای این روزا تنگ میشه ها.عجب گل پسر بامزه ای داری.
سعیمو می کنم.
سامت باشی.
مواظب همه باش!
چشم!
پاییز هم میگذرد
زمستان می اید
او هم با همه ای سپیدی اش می رود
بهار می اید
بهاری که منتظر ان هستیم
الهی...ولی واقعا خوبه که قدر این روزها رو می دونی، تا میتونی استراحت کن :)
چشم!
به نظر من حق با بچه هاست !آخه اگه ما هم باشیم و تمام حواس ها چند سال به خودمون باشه و سوگلی باشیم از این بدتر میکنیم!من که اعتراف می کنم این مدل آدمم!
حق که داره. نگفتم نداره!
سلام
گلی جون یه سوال : خودت خواستی که نی نی دوم داشته باشی؟
بخاطر اینکه همسنیم و بچه اولمون هم همسنن دارم میپرسم
یه پیشنهاد هم دارم :
گلی جون تا زایمان نکردی پسرت رو بفرست مهد تا تو روزای سخت بعد از زایمان که نمیتونی خیلی بهش برسی هم مهد بره صبحا ... هم برا خودش خوبه و هم برا شما و نی نی .
سلام
بله خودم خواستم. کلا از قبل برنامه ام این بود دو تا بچه داشته باشم با فاصله 4 یا 5 سال.
مهد قبلا می رفت اما چند وقته نمیره. هر چه قدر هم تلاش کردیم زیر بار نرفت که دوباره بره. نمی خوام به اجبار بفرستمش. علاوه بر این که بردن و آوردنش هم تو این شرایط برام سخته.
آخی عزیزم چه با نمکه ماشالاه
والله یه بچه بیاد خونه ی ماومن دوباربوس و بغلش کنم این دخترمیاد به من میگه:مامان؟؟؟تودیگه منودوس نداری؟؟!!!!
آخی! پس گل پسر خیلی حق داره!
چقدر خوب . مادر بودن حس عجیبیه. نمی دونم یه روز تجربش می کم یا نه. اما حس بسیار شگفت انگیزی بهش دارم. انشا الله به سلامت به دنیا بیاد و خدا حافظش باشه.
سلامت باشین.ممنون. انشاالله خودتون هم تجربه کنین.
rasti be man ham sar bezanid.
ای جانم با این حسودی های شیرین .
حسابی از استراحت کردن لذت ببر . حسابی ..
اگه این دلشوره و توهم کارداشتن بذاره. سعی می کنم!
سلام گلابتون خانم... از قبل از بارداریم خواننده وبتون بودم...
میخاستم ببینم... شما واقعا میخاین ایندفعه طبیعی زایمان کنید و اینکه کلاسهای آمادگی زایمان چقد بهتون کمک کرد؟؟
اولی رو هم خودتون خاستید سزارین؟؟
سلام
خوشحالم از آشناییتون.
بله این دفعه واقعا می خوام طبیعی زایمان کنم انشاالله. کلاس ها هم خیلی خوب بود. دید خوبی راجع به بارداری و زایمان و بچه داری بهم داد. تمرینات ورزشیش هم خیلی به کاهش دردام کمک می کنه و قطعا به راحت تر شدن زایمان.
اولی رو هم طبیعی می خواستم. منتها چون دکترم همراهی نکرد و اطلاعاتم مثل الان کامل نبود هفته آخر پشیمون شدم و سزارین کردم.
ای جان. پس بازار حسادت حسابی داغه. چقدر هم بامزه حسودی می کنه.
گلی جون تا میتونی بخواب که روزها و شبهای بیخوابی نزدیکه
تا می تونم می خوابم!
عزیزم
چه عکس تازی هم گذاشتی
سلام ایشالله به سلامتی فارغ شی
فاصله بچه اول دوم به نظرت چقد باه خوبه من 66 هستم درسا 16 ماهه
لینکت کنم
سلام. ممنون.
من خودم فاصله 4, 5 سال رو دوست دارم. اما باز بستگی به شرایط هر کس داره.
چه عالمی داره بچه ها
موهامو از دست دادم،همه اش هم تقصیر بد آموزی وبلاگ شماست
مبارک باشه!
چه حسودیه شیرینی، بیشتر دلبری بوده تا حسادت
شایدم!
خوبی گلابتون بانو جان؟
نگرانت شدم ...
خوبم خدا رو شکر.
خوب الان دیدم جواب کامنت ها رو دادی خیالم راحت شد