ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
یک مکالمه بین پسری با سرفه های شدید که پدرش در اثر حواس پرتی یک کیسه بستنی خریده و در فریزر گذاشته با مادرش:
_ مامان من بستنی می خوام.
_ نه! اگه بستنی بخوری سینه ات درد می گیره.
_خوب درد بگیره!
_ اون وقت هی سرفه می کنی.
_خوب سرفه کنم!
_ اون وقت شب نمی تونی بخوابی.
_خوب نخوابم!
...
_ اصلا اگه بری بستنی برداری دیگه مامانت نمی شم!
_خوب مامانم نشو! من اصلا دوسِت ندارم! می خوام برم بستنی بخورم!!!
و البته که بستنی خورده شد, دو بار پشت هم و به همین سادگی زحمات یک مادر به بستنی فروخته شد!
این داستان واقعیست!!!
امان ازین نسل جدید
کلن بچه ها فروشنده ها و خریداران قابل و راحتی هستن:دی
بله متاسفانه!
امان از دست این بچه ها![](http://www.blogsky.com/images/smileys/007.gif)
بچه های حالایی حسابی حریفن...مگه از پس زبونشون بر میایی
آره واقعا درسته می خورن آدمو!
بچه ها همینن دیگه
این داستان واقعیست و فقط هم از علی بر میاد
بله درسته!
خدا نکشه شما دو تارو! عجب مکالماتی دارید!!
چه کنیم دیگه؟ از دست زبون این بچه!
ای جااااااااان
فقط مواظب باش سرفه هاش زودی خوب بشه تا مثل پسر من مشکل ساز نشه
بهتره خدا رو شکر.
تقصیر بابای بچه است که جلوی بچه یه کیسه بستنی خریده و تازه بچه همه کیسه بستنی رو هم دیده!
اون که صد البته! دعواش هم کردم!!!
ای جانم
یاد برادرزاده ام افتادم که همینطور هی سوال پشت سوال میپرسید
خدا حفظشون کنه.
خدا حفظشون کنه برات هم پسرت هم سه قلوها
ممنون ازلطفت. انشاالله.
برا ما برعکس بود.دخترم سرما خورده بود. بعد من دلم بستنی می خواست . گفتم بریم بستنی بخریم من هوس کرد.دخترم : نه مامان من سرما خورد . اونوقت سرفه می کنم. نمی تونم شب بخوابم. بعدم شما چاق می شی.
من : تو اصلا احساس نداری.
دخترم: هم احساس دارم هم عقل.دوستت دارم که می گم. به نفعته.
چه مامان با حالی! چه دختر عاقلی!
:))
من ندیده عاشق 3 قلوها شدم چون می دونم پر از جذابیته و شیرینن
این بچه ها هم خوب حالِ مامان و بابا ها رو تو قوطی میکنندا
پس عشق بستنیه
منم همینم
و یکی از دلایلی که هر دفه ژیمم شکسته میشه خوردن بستنی و شیرینی خامه ایه
بله و همین طور مامانش!
میگم این خوبه که..من از عهده ی دختر 11 ماهه هم برنمیام...خیلی مستقله و قاطع....(البته کلی ذوقشو می کنم فعلا)
بچه های این نسل از اول حرف حرف خودشونه!
گلابتون عزیزم، خدا پسرت را برات نگه داره، خوبه زحماتت رو به بستنی فروخت: من یه دختر 4 ساله دارم، سه روز پیش صبح داخل سرویس: مامان چجوری کوسه شکار می کنن؟ مامان روشنفکر: مامان جان معمولاً از یه ماهی برای طعمه استفاده می کنند و با یه قلاب و تور کوسه را می گیرند (جزئیات را تا آنجا که می توانم شرح می دهم)، خوب حالا دخترم با کی می خوای بری کوسه شکار کنی؟ دختر مهربون من: با بابام. مامان نگران: کوسه می خوای چیکار؟ دختر خیلی مهربان: خوب بیاریم خونه تو رو بخوره!! (یعنی دلم خوشه دختر بزرگ کردم- اگر فکر کردی آخرش بود، پس گوش کن:) شب موضوع را برای پدرش تعریف کردم، بابای دختر مهربون: بابا جان، دخترم، مامان به این خوبی، گناه داره کوسه بخورتش، می خوای کوسه منو بخوره؟ دختر خیلی خیلی مهربون: اگه کوسه تو رو بخوره،من بابای به این خوبی دیگه از کجا بیارم؟ بذار مامان رو بخوره، من دوستت دارم.
حالا دیگه ناشکری نکن که پسرت مراقبت هات رو به بستنی فروخته، برو روزی 1000 تا بستنی صدقه بده که پسرت نخواسته شکارچی کوسه بشه!
وای خدا!
البته می دونی بچه های این سنی خیلی تو تخیل و توهم هستن. این حرفشم از همین ناشی میشه!
وقتی پای تصمیم بچها وسطه همه چی ازمامان مهمتره.
حتی بستنی.
امان از این بچه ها!
گل پسر ما از هر چی بگذره از من نمی گذره.کافیه بگم دیگه مامانت نمی شم انچنان به پر و پام می پیچه و گریه زاری راه می ندازه که خدا می دونه.ولی شنیدم بچه ای مثل پسر من در بزرگسالی از پدر مادر گریزانه....
خوش به حالت بهار جون!
نه انشاالله این جوری نمیشه.
به نظرم بهتره دیگه از موقعیت خودتون مایه نذارین![](http://www.blogsky.com/images/smileys/042.gif)
خودمم همین نظرو دارم!
تا بوده همین بوده. این عکسه چه باحاله! بچهه مغز سرش یخ زده!!
vali ye noktei hast inke mamulan hala ya bar asare havas party ! ya rahat giri pedara hamishe dust daran adam khubeye dastan bashan va naghshe madar mishe amele goftan na va nemishe o nakon
lily
اینم حرفیه! البته چون مادرا بیشتر با بچه ها سرو کار دارن این مساله اجتناب ناپذیره!
ریحانم همین طوره عزیزم.. اصلا به حرف گوش نمیده.. منم دیگه خودمو طعمه قرار نمیدم.. وقتی میبینم افتاده سر لج بهش میگم همینی که من میگم نمیشه.. یه ربع گریه میکنه بعدش قبول میکنه
آخه گل پسر خیلی بد پیله اس. هر چی محل نمی ذارم بی خیال نمیشه!
من فکر کردم فقط دختره منه که اینقدر راحت منو می فروشه
نه عزیزم!
نازی عزیزم.... همه بچه ها همینن تمام دنیاشون خوردنی و بازیه.... و چه خوب دنیای دارن!
Che pesare ba namaki
'سلام...
گلابتون بانو؟
از وبلاگتون خیلی خوشم اومده...با اجازه لینکتون کردمو از این به بعد میخونمتون
سلام.
خوش اومدین. نظر لطفتونه.
تا بستنی هست مامان چرا؟!!!
دست شما درد نکنه!