درباره من
روزانهها
همهپیوندها
- زمزم
- مگلاگ
- پخموله بانو
- امروز را بساز
- رد پای دوست
- زندگی می بافم
- چهار فصل زندگی
- بلاگ مستطاب زندگی
- دفترچه خاطرات گلابتون
- خاطرات من به عنوان همسر و مادر
- روزنوشت های یک کارشناس کشاورزی
- یادداشت های یک عاشق کتاب
- I'm safe in your srms
- توت فرنگی روی خامه
- سرزمین مناره ها
- قاصدک بی خبر
- خاکستر و بانو
- لنز بی رنگ
- پرنده گولو
- وادی
ابر برجسب
کتاب سفر شبه هنرمندی ها محرم نوشت خاطره ما چهار نفر رمضان نوشت احوالات بارداری گلی و دوستان گلی و خانواده گلی و فرزندان گل پسر و خانوم کوچولو ماجراهای گل پسر گلی و شازده خانوم کوچولوبایگانی
- فروردین 1403 1
- شهریور 1401 3
- مرداد 1401 1
- تیر 1401 2
- خرداد 1401 2
- اردیبهشت 1401 2
- فروردین 1401 2
- اسفند 1400 6
- بهمن 1400 3
- دی 1400 2
- آذر 1400 5
- آبان 1400 4
- مهر 1400 4
- شهریور 1400 2
- مرداد 1400 6
- تیر 1400 3
- خرداد 1400 6
- اردیبهشت 1400 7
- فروردین 1400 4
- اسفند 1399 6
- بهمن 1399 4
- دی 1399 2
- آذر 1399 4
- آبان 1399 5
- مهر 1399 4
- شهریور 1399 4
- مرداد 1399 9
- تیر 1399 10
- خرداد 1399 15
- اردیبهشت 1399 13
- فروردین 1399 10
- اسفند 1398 10
- بهمن 1398 6
- دی 1398 9
- آذر 1398 4
- آبان 1398 10
- مهر 1398 5
- شهریور 1398 6
- مرداد 1398 9
- تیر 1398 6
- خرداد 1398 4
- اردیبهشت 1398 5
- فروردین 1398 3
- اسفند 1397 4
- بهمن 1397 3
- دی 1397 4
- آذر 1397 3
- آبان 1397 6
- مهر 1397 8
- شهریور 1397 10
- مرداد 1397 21
- تیر 1397 5
- خرداد 1397 4
- اردیبهشت 1397 6
- فروردین 1397 9
- اسفند 1396 9
- بهمن 1396 9
- دی 1396 16
- آذر 1396 11
- آبان 1396 8
- مهر 1396 10
- شهریور 1396 15
- مرداد 1396 10
- تیر 1396 7
- خرداد 1396 7
- اردیبهشت 1396 2
- فروردین 1396 4
- اسفند 1395 1
- بهمن 1395 3
- دی 1395 2
- آذر 1395 2
- آبان 1395 2
- مهر 1395 1
- شهریور 1395 2
- مرداد 1395 4
- تیر 1395 2
- خرداد 1395 3
- اردیبهشت 1395 2
- فروردین 1395 6
- اسفند 1394 3
- بهمن 1394 5
- دی 1394 3
- آذر 1394 3
- آبان 1394 4
- مهر 1394 3
- شهریور 1394 5
- مرداد 1394 7
- تیر 1394 5
- خرداد 1394 6
- اردیبهشت 1394 9
- فروردین 1394 9
- اسفند 1393 11
- بهمن 1393 7
- دی 1393 5
- آذر 1393 5
- آبان 1393 3
- مهر 1393 6
- شهریور 1393 6
- مرداد 1393 7
- تیر 1393 10
- خرداد 1393 12
- اردیبهشت 1393 13
- فروردین 1393 11
- اسفند 1392 10
- بهمن 1392 8
- دی 1392 10
- آذر 1392 7
- آبان 1392 10
- مهر 1392 11
- شهریور 1392 8
- مرداد 1392 10
- تیر 1392 11
- خرداد 1392 10
- اردیبهشت 1392 11
- فروردین 1392 9
- اسفند 1391 6
- بهمن 1391 5
- دی 1391 5
- آذر 1391 6
- آبان 1391 8
- مهر 1391 11
- شهریور 1391 15
- مرداد 1391 9
- تیر 1391 14
- خرداد 1391 14
- اردیبهشت 1391 20
- فروردین 1391 4
- دی 1390 1
تقویم
فروردین 1403| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | ||||
| 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
| 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
| 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
| 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
جستجو
غر نوشت!
اگه فکر کردین این مدت که خبری ازم نبوده برگشتم خونه و مشغول سر و سامون دادن به کارا بودم سخت در اشتباهید! دسترسی به نت نداشتم! یک ماهه دارم می گم این هفته می ریم خونه مون, هفته دیگه می ریم خونه مون. ولی گویا دچار پدیده خود اسگلی شدم! نمی دونم چرا خرده کاریای خونه تمومی نداره و مدام یه کار دیگه مونده. این طول کشیدن اعصاب خرد کن بازسازی, همه شوق و ذوقمو برای تغییرات خونه از بین برده و دلم می خواد برم کارگرا و وسایلشون رو که انگار قصد بیرون رفتن ندارن شوت کنم بیرون!
یه خونه برام درست کردن لبریز از خاک و گرد و غبار! نمی دونم چه قدر باید بشور و بساب کنم تا از شرشون خلاص بشم. این قدر نیاین بگین خوش به حالت که خونه تکونی نداری. چیزی به مراتب فاجعه بارتر در انتظارمه! 
بدتر از همه اینا یه شوهر رو دستم مونده خسته, بی حوصله, بی اعصاب, با کمری خم شده در زیر بار هزینه ها!
بازسازی کردنمون چی بود اصلا؟!
خدا کمک می کند انشالله
همین که مشکلات بیماری و بیمارستان ندارید و سالم هستید باید خدا را شکر کرد.
به امید خبر های خوب
گلی جون مشکل خونه واسه همه هست!ما هم همش همینو به خودمون می گیم!عوض کردنمون چی بود!
دوتا نفس عمیق بکش بعد هم اگررفتی سراغ کارگرابجای اینکه باهاشون بدرفتاری کنی مهربون باش وازخودشون خواهش کن کمکت کنن کثیف کاری هارا تمیز کنی مردن زورشون زیاده تعدادشون هم زیاده تمیز کاری اساسی راانجام بدن خودت هم نظارت کن بعدشم جزئیات را هم خودت سامان بده
در عوض برای عید میری تو خونه تمیز و مرتب
درکت می کنم اونم تو مورد خونه...چون ما هم الان گرفتارشیم
فقط مشکل ما اینه که ما منتظریم خونهه رو تحویلمون بدن تا بتونیم تجهیزش کنیم و توش زندگیمون و شروع کنیم
پس امسال یه خونه تکونی اساسی دارین .
آخی
درک میکنم
خیلی اعصاب آدم خرد میشه
امیدوارم زودتر تموم شه کارا و برای عید خونه تو آماده کنی و سال جدید رو با شادی توش شروع کنی گلابتون جونم
سلام عزیزم
من چند وقته دارم میحونمت
خوشحال میشم اجازه بدی لینکت کنم
بهم خبرشو بده
راستی برا خونه تکونی هم میتونی رو من حساب کنی
می گذره
درسته که سخته و مشکلات هزینه و تمیز کاری دوباره خونه هست،ولی وقتی تموم بشه لذت دیدن یه خونه مرتب و تمیز همه خستگی رو از تنت میبره.مطمئن باش خدا کمک میکنه که همه چیز درست بشه.
حق داری عزیزم. من چند سال پیش سه هفته نقاشی ساختمون داشتیم. داشتم کلافه میشدم.تو که الان بیشتر از دو ماهه که اواره ای . مگه چقدر ادم اعصاب داره. تازه با این هزینه های کمر شکن.
عوضش وقتی رفتید خونتون کلی کیف میکنید اما چرا انقدر طول کشید خب؟ نمیشد زودتر تمومش کرد؟
میدونم که خیلی برات سخته گلی و هیچ جاهم خونه ی خودمون نمیشه .
انشاالله که خیلی زودزودتموم میشه .
من همیشــــــه میخندم.
تا کسی نفهمــــــــه چقدر عاشقم.
تا کسی نفهمـــــــه دلم واسه شنیدن صدای کسی تنگ شده.
که یه روزی عاشقــم کردو حالا مدتها منو از شنیدن صداش محرووم کرده.
میخندم.تا کسی نگه چقدر تو ساده ای.خاک برسرت که هنوز منتظری..
باصدای بلند میخنــــــدم.
به ســــــادگی خودم.
به یاد همه شبهـــــــایی که گریه هاتو من ارووم میکردم.
با صدای بلند به حال غریب خــــــودم میخندم.
چون نمیخوام کسی به گریـــــــه هام بخنده
می دونم چی میگی...منم تو این شرایط بودم ۳ سال پیش.اومدیم یه خورده ساختمون رو مرتب کنیم ز خرداد شروع شد من دی ماه رفتم تو اون خونه
فکر کن تو همون ساختمون تو یه واحد دیگه اش زندگی می کردم ....هنوزم یادم میاد میخوام جیغ بزنم
ایشالاه هر چه زودتر تموم بشه
خدارو شکر که سالمی باشه غر بزن ولی سریع خدارو هم شکر کن تا ایشالا به پای ناشکریت گذاشته نشه
میدونی گلی : من این هفته دوبار محسنمو بردم دکتر یه بار تهران یه بارم همین شهر قم تهران حدود 7ساعت معطل شدیم قمم خدود 6 ساعت تا عکسو نوار گوش ازش بگیریم فقط دعا میکنم بچم سلامتیشو به دست بیاره نمی خوام ناشکری کنم نه ولی به خدا این چیزا تموم میشه میره بعدشم تبدیل میشه به خاطره ولی مریضی وبیماری اونم برا جگر گوشت که هنوز میون زمین وآسمونیو جواب درست درمونم نگرفتی خیلی خیلی سختتره
برات دعا میکنم این سختی هارو به با سعه صدر واعصاب خوردی کمتری به اتمام برسونی
همدردیم گلی جان . از این حرصم میگیره که همه میگن خوش به حالت خونه تکونی نداری !!
یعنی من منظورشون رو از خونه تکونی متوجه نمی شم . البته اگه به عید وصلت بده تازه .
ما که 5 ماهه آزگاره گرفتاریم ! اما همش به خودم میگم عوضش خونه مرتب و تمیز میشه ایشالا
صبر کن . وقتی تکمیل شد و اسبابتو چیدی و نشستی یه چای خوردی همه خستگی ها یادت میره
خالا شوهر رو میشه یه کاریش کرد گرد وغبار وخونه تکونی فاجعه س
بازسازی خیلی کش میاد اگه خیلی حساسیت به خرج بدین ، باید جمعش کنین
دیگه اومدین که نسازین خدا رو شکر کنید که سر سال نو خونه شیک و مرتب دارید.
هر خرابی یه آبادی داره. باز وقای لذتشو ببرید همه این خستگی و بی حوصلگی از بین میره. خستگی هم بیشتر به خاطر اینه که ت خونه خودتون نیستید .
تموم میشه به امید خدا نگران نباش حالا 1 ماه تا عید مونده
عوضش همه چیز برق میزنه.
ای طللللللفکی...آدم این همه مدت تو خونه خودش نباشه، خیلی سخته. من یکی که حتی یک شب هم دلم نمی خواهد برگردم خونه مامان بابام!!!!!!!!!
حق داری خیلی طول کشیده . به غیر از هزینه هاش هر فردی توی خونه خودش راحته شوهرتم داره اذیت میشه طفلی خودتو بچتم که یه طور دیگه !
خداکنه زودتر تموم شه و یه نفس راحت بکشید !
مراقب خودت باش خانومی
سلام
ان شاا... همه چیز به خوبی پیش بره. درک می کنم بلاتکلیفی چه قدر آزاردهنده است. ولی بعدها که خونه ات درست و زیبا و شیک بشه به مرور زمان این سختی ها فراموش میشه!
غصه نخور در عوض چند وقته دیگه این تغییرات حسابی توی روحیتون تاثیر میذاره پولش هم جور میشه نهایتش یه چند وقتی صرفه جویی می کنید سعی کن با انرژی مثبت به این تغییرات نگاه کنی
سلاااااااااااااام گلی جون
من واقعا فکر میکردم الان برگشتی خونه و سرگرم چیدمان و تمیزکاری هستی
نه دیگه حق داری کلافه بشی خیلی طولانی شد
میدونی کارگر جماعت همینن تا وقتی کار رو نگرفتن همچین لاف میزنن که چندروزه همه چیز تمومه که بیا وببین ولی بعدش هی بهونه هی بدقولی
امیدوارم هرچه زودتر تموم بشه کارخونه مرتب برین بالاسرشون به حال خودشون باشن هی فس فس میکنن!
ور آریو گلی؟ خواستم یه تنوعی بشه که هی نگم کجایی گلی؟
حق داری گلی جان... یادمه اون سالی که مامان و بابای منم این کار رو کردن و واقعا خسته شده بودن... این بنا و نجار و آهنگر و پرده دوز توی ایران بدترین و بدقول ترین هستن
سلام خوبی دوست خوبم
یه جورایی منم همچین گرفتاری دارم
امیدوارم حل بشه
این نیز بگذرد خانومی
عیبی نداره.سخت نگیر.با تحمل همه این سختیها درعوض یه محیط جدید دارین که وقتی رفتین و مستقر شدین راحتی و تنوع رو لمس میکنین.صبور باش جانم.میگذره این روزها
آخی الان چقدر کلافه ای
آدرسi جدید
felfelane,persianblog.ir
عزیزم الان فقط به خاطر اینکه خسته ای و برنامه هات به هم ریخته به قول خودت غر میزنی چند صباح حوصله کن اونوقت وقتی همه جا تمیز شد و خستگیاتون در رفت مطمئنم از طراوت و تازگی و زیبایی خونتون لذت میبری عزیزم
بگذار بگذرد
تجربه ی یک شیده
نگران نباش.ارزشش رو داره.فکر کن بعد که خونه ات مرتب شد چه آرامشی توی اون خونه داری.
سلام عزیزم حق داری بلا تلکیف بدون خیلی سخته انشااله این هفته تمام شه برن گلی جون برای نظافت کارگر بگیر تا خسته نشی و انرژی برای مرتب کردن و جا بجایی وسایل داشته باشی
پایان شب سیاه سپید است
salam
khoda ghovvatet bede bano jan
خدا را شکر کن تو این در به دری و بی خانمانی ( دور از جون ) بچه ات مدرسه نمی ره و خودت سرکار منظم و اداری نمی ری.
اگه این دو تا هم بهش اضافه می شد که واویلا بود.
درکت می کنم عزیزم. یه خورده برو سر کارگرا جیغ و ویغ کن حالشون جا میاد. گل پسرتو ببوس.
من برگشتم . زیاد نمیام اما همون کم هم که میام خوشحال میشم بیای پیشم.
http://planula.blogsky.com/
روزت با تاخیر مبارک بانو
روزت مبارک خانوم وکیل
سلام خیلی خوشحالم با یه خانم وکیل آشنا شدم از تجربه هاتون برامون بنویسید
چون خانم وکیل هستسد با افتخار لینکتون می کنم
چقدر سخته بی خونگی من که یه روزم طاقت نمیارم ولی باور کن بعد کلی از خونه قشنگت کیف می کنی و این سختیا یادت می ره
سلام.خوبی؟چه خبر؟بهم سر میزنی؟حتما میتونی کمکم کنی.رمز نوشته هام 43704.منتظرتم.مثل خواهرم باش من خواهر ندارم.بوس
الان دیگه حتماداری خونه را مرتب میکنی ومهیامیشی برای عید مگه نه؟؟؟
خانمی در چه حالی؟کجایی؟
در عوض عید کل این احساسات جاشونو با یه حس بسیار قشنگ عوض میکنن. باور کن. نصفه شب که خوابم نمیبرد این پستتو خوندم کلی دعات کردم خدا بهتون انرژی چند برابر بده و سختی ها رو واستون اسون کنه:)