ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
این روزها تمایل شدیدی دارم به این که یه couch potato واقعی باشم!!! تا می تونم بخوابم و بعدش هم لم بدم یه گوشه و هیچ کار به دربخوری انجام ندم! همه تو بهار دچار احساس رخوت و خواب آلودگی میشن من تو تابستون! این قدر برام سخت شده که صبح ها بلند شم بخوام برم سر کار! انگار یکی کتکم می زنه!!! دو روز اول هفته تمام وقت دنبال کارام بودم و کل شهرو گز کردم تا یه سر و سامونی به اوضاع بدم و نخوام زیاد تو این گرما بیرون برم. بیشتر کارا انجام شد. مونده یکی دو مورد که باید آقای هم وکیل باشه اونم شکر خدا رفته مسافرت تا اواسط هفته آینده!
البته شما هیچ خیال نکنین با وجود یه وروجکی به نام گل پسر couch potato شدن عملیه! اینا صرفا رویاهای منه!!!
دیشب همه مون خونه مامانیم بودیم. خاله مامانم از شهرستان اومده بود رفتیم دیدنش. موقع برگشتن من خیلی دلم می خواست یکی از سه قلوها رو با خودم بیارم. دختره رو! ولی هر چی گفتم داداشم نذاشت! گفت تو گل پسر رو نگه داری کافیه!!! قرار شد یکیشون بره خونه مامانم بقیه هم خونه خودشون بمونن. هیچ کس درک نکرد من چه قدر دلم یه نوزاد دختر می خواد!!! (برای یه شب البته!)
همدردیم عزیزم
من امروز بالاخره بعد سه هفته خونه نشینی سه تا قورباغه رو یکدفعه قورت دادم تا دوباره بشینم زیر باد کولر
ای جانم به این سه دو قلوها بزرگ شدن گلی جان
خسته نباشی. کار مهمی کردی!!!
وویی این تنبلیه رو منم هستم!
من عاشق بچه دخمرم
منم بودم نمیذاشتم تو خودت هنوز بچه کوچیک داری
واااای منم خیلی احساس خستگی می کنم
تابستونا تا می تونم خونه تشریف دارم!کلاسم کم ور می دارم
کار درستی می کنی!
تواین گرمای سوزان طبیعیه من احساس میکنم مثل خمیر نان شدم ازگرما شل شدم وحجمم داره زیاد میشه
عکسای جدیدشونو بزار ببینیم
منظورت اینه که نی نی میخوایخب صراحت وشجاعت داشته باش بگو
نه منظورم این نیست. گفتم که فقط برای یه شب!!!
سلام گلابتون جونم خوبی خانومی ؟
خوب حق داری خوب بچه داری سخته تا بیای به خودت برسی بقیه کارا مجالی نمی دن نفس بکشی !!
البته این خاصیت گرما هم هست ادم دوست نداره از جاش تکون بخوره
سلام.ممنون عزیزم.
آره واقعا همه اش برای آدم کار درست می کنن. گرما هم که فاجعه اس!
سلام
هی هی! کوچ پوتیتو کجایی که یادش به خیر!
آخه چرا هیییییییییشکی گلابتونِ ما رو درک نمی کنه!!!
میبینم که یه بوهایی میاد
انگار یکی دلش میخواد یه بار دیگه مامان بشه اونم مامان یه گل دختر
نه عزیزم چرا حرف تو دهن من میذاری!
نکنه هوس نی نی دار شدن کردی کلک
نه!
سبحان الله یا فارج الهم و یا کاشف الغم فرج همئ و یسر امری و ارحم ضعفی و قله حیلتی و ارزقنی من حیث لا احتسب یا رب العالمین **حضرت رسول فرمودند :هرکس مردم را از این دعا با خبر کند در گرفتاریش گشایش پیدا می شود: انشالله
نکنه یه رگ شیرازی تو وچودت به جریان افتاده
بدتر از اون!
روز ها که واقعا بد و کسل کننده هستند
انشا الله دفه بعد دختره رو ببرید پیش خودتون
انصافا بچه های کوچیک خیلی بامزه هستن
گلی جان راستی این سه قلوها چطورین؟ اروم هستن یا دائم گریه میکنن؟ مادرشون چطوری بزرگشون میکنه؟
خوبن. هر کدم یه مدلن. شلوغ ،آروم، معمولی!!!
همیشه یک نفر برای کمک هست.
آخی....
وقتی اینا رو میخونم میگم آخ جون که ما هنوز بچه نداریم خب میتونیم خوب استراحت کنیم دیگه اما فکر نکنی ما استراحت میکنیم ها ما کلی آدم فعالی هستیم و همش درگیر کاریم اما منم گاهی یه دخمری میخوام. ولی فقط برای یه شب ها
آره مزیت بزرگ بچه نداشتن همینه ولی بچه هم شیرینی خودشو داره!
واقعا راست میگی تو این گرما آدم دلش میخواد فقط زیر باد کولر بشینه تو خونه!منم دیروز چند تا کارو یکی کردم عوضش امروز واسه خودم موندم خونه حالشو بردم
ببینم گلی یه شب دختر داشتن خیلی شیرینه که تو دلت میخواد؟؟؟؟
آره خیلی!!!
منم خیلی دلم یه نوزاد میخواد
خییییلی
آخه گلی جان کی از تنبلی بدش میاد؟
یعنی به نظرت میشه کسی دلش نخواد یک وقتایی فقط و فقط برای خودش باشه و هر کار می خواد بکنه و هیشکی هم بهش کاری نداشته باشه !
حیف که نمیشه .
راست میگی!
سیبیلم داری؟ ما هر چی کاوچ پوتیتو تو کتابای زبانمون بود عکس یه سیب زمینی سیبیل دارو کشیده بودن که رو کاناپه لم داده و کنترل دستشه داره تلویزیون می بینه! :دی
نه من نوع بدون سبیلم!!!
میرسم به این روزای شما؟!!!
به آرزوهام/!
انشاالله!
سلام
هرچی شما Couch potato شدین ، من این روزا درگیرم!
دیروز بالاخره خونه رو قولنامه کردیم
مشروحشو تو وبلاگم میذارم
شرمنده که مزاحمت شدیم خانمی
سلام
خسته نباشی عزیزم. به سلامتی. مبارکه.
خواهش میکنم.
راستی در مورد برادرزادت هم به برادرت بگو دلت چی میخواد
مطمئناً قبول میکنه
من میدونم
نه قبول نمی کنه!
اومدم چیزی بگم واسه آوردن دختر کوچولو دیدم خودت توی پرانتز مطلب مهمی نوشتی.منصرف شدم
خوبه که دقت کردی!!!
منم دلم میخواد
دلم برا خونه و بچه ها تنگ شده
طفلکی سه قلوها!
از هم جدا شون نکنید و همنیطور از مامان باباشون.
اونا نمی تونن چیزی بگن، اما براشون سخته و احساس تنهایی و ترس می کنند.
اگه خواستین کمک کنین بمونین اونجا و کمک کنید. الان براشون جدایی از والدین زوده و سخت.
از طرف من هم حسابی بچلونیدشون.
در هفته یکی دو شب این جوریه. بالاخره گاه یپیش میاد شب کسی نتونه پیششون بمونه.
دو سالیه تنبلی رفته تو خونم
تنها کاری که به نظرم کاره همین وبگردی و گاهی هم نوشتن چند سطر است
دارم از تنبلی تلف میشم، اولش جذاب بود
اما الان رو مغزم اسکی بازی میکنه
تنبلی زیاد و طولانی هم آدمو خسته می کنه.
اصلا" مگه میشه آدم تو خونه بچه کوچیک داشته باشه و همزمان با اون همچین رویایی؟
نمیشه دیگه.
میگن دو شمشیر در یک غلاف نمیگنجند و ایناست داستانش.
نه نمیشه!!!
پس چرا اسم نذاشتم من ؟؟
کامنت بالایی برا من بود.
چجوری کامنت خصوصی برات بزارم؟
می خوام رمز بدم
کجایی کوچ پوتیتو؟
همین جاهام!
الان یعنی
couch potato هستی که پیدات نیست دیگه؟!!!!!!!!!!
نه اینترنتم بازی در میاره!
خب شد برای یک شب رو گفتی
نکنه آهنت کم شده ؟
کلا کم خونم!
این رویای تنبلی رویای منم هست.
ای کاش بشه. فقط برای چند روز....
نگو از این سه قلوها که الان باید خیلی خوردنی شده باشند
اگر تونستی عکس جدیدی ازشون بذار این دردونه ها رو
من هم همینطوری شدم دلم می خواد لم بدم و فیلم و سریال ببینم و گاهی هم دراز بکشم و کتاب بخونم
گلابتون جان. مثل این که دلت یه بچه دیگه هم می خواد ها.
نه حالا!!!
می ذاشتی توی کیفت میاوردیش
بعد زنگ میزدی میگفتی نگران نباشید دختر شما پیش ماست
برات تو کامنت خصوصی رمز گذاشتم
فک کردم فقط من انقدر تنبل شدم و هی به هر بهانه ای مرخصی های عزیز دلم رو تند تند حروم میکنم و زیر پتو چرت میزنم و در نهایت فحشه که به خودم میدم و از مرخصی هدر رفته به شدت ناراحت میشم اما بازم فرداش همین طوری میشم
چرا آخه؟؟؟!!
خدایی این روزا خیلی از کار کردن خسته ام و دلم میخواست خونه دار بودم آخه از ۱۸ سالگی کار کردن یعنی چه؟؟ دیگه تا بازنشستگی جونی برام نمی مونه همین الانش دیگه حس کار کردن و بیرون رفتن ندارم میگما بیا با هم بخوابیم و لم بدیم نظرت چیه؟؟
راستی به خاطر موفقیتت در مورد گل پسرت تبریکات منو بپذیر و یه جمله ی حرص درِآر( دیدی کاری نداشت از جیش بگیریش)
ای بابا! تو که وضعت از منم بدتره!!!
خیلی ممنون. حالا بذار وقتی خواستی بچه تو از پوشک بگیری بهت میگم!!!
منم دوس دارم نوزاد دختر رو...تو این دوره زمونه هیشکی بچشو نمیده بیاریم خونه!هعی..
میگم منو لینک نمیکنی؟!
چرا عزیزم!
نظرات بالا باز نشد نمیدونم چرا!!!!
اینجا واست نظر میزارم .
دلم تنگ شده بود واست اومدم دیدم اوووووووووووه دو تا پست گذاشتی همش .
گل پسر چطوره ؟
من دخترم که کوچیک بود با خودم تخت گاز میخوابید هر وقت من بیدار میشدم اونم پا میشد بزرگ تر که شد دید این ننه هه خیلی تنبله خودش بلند میشد ی چیز میخورد و برنامه کودکشو نگاه میکرد تا من بیدار شم .الانمم که خدایش تمام زمات خونه افتاده گردنش.
بهترین کارو میکنی فکر کن یک ماه مرخصی گرفتی سعی کن بیشتر توی خونه باشی .
موفق باشی خانومی .