ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
یکی از عجیبت ترین مواردی که تو این حدود 9 سال زندگی مشترک ما اتفاق افتاد این بود که شازده سه شنبه شب گفت فردا می ریم شمال!!! تا حالا همچین چیزی سابقه نداشته خصوصا که یک ماه قبلش هم خودش به صورت خودجوش برنامه سفر مشهد رو جور کرده بود!!!با سه تا خانواده دیگه از فامیلای شازده همسفر بودیم که همه رو شازده راه انداخت و خودش برنامه ریخت و ویلا رزرو کرد! البته تا چهارشنبه عصر قطعی نبود. همسفرا کامل اعلام آمادگی نکرده بودن ولی بالاخره قرار شد شب حرکت کنیم. ساعت 8 و نیم همه در خونه ما جمع شدن و به سمت کلاردشت راه افتادیم. شام هم تو یه رستوران تو شمشک خوردیم. هوا خیلی خنک بود و من با یه مانتو نخی یخ کرده بودم! ساعت یک و نیم رسیدیم.یه ویلای چهار خوابه بزرگ و شیک مشرف به رود خونه با دو تا بالکن بزرگ که هر خانواده یه اتاق رو برداشت. فرداش هم جنگل و دریا و خرید زنونه! رفتیم یه مغازه و چهار تا تاپ یه شکل خریدیم و برگشتیم!!! شام میرزا قاسمی درست کردیم. روز بعدش قصد داشتیم ناهار ماهی بگیریم و عصری سمت تهران حرکت کنیم ولی وقتی صبح بچه ها رو بردم تو حیاط که بازی کنن خانم صاحبخونه گفت ویلا برای امشب رزرو شده و لطفا تا ساعت 2 تخلیه کنید. این شد که ما هم جمع کردیم و ویلا رو تحویل دادیم. بعد رفتیم جنگل و ناهار رستوران و خرید سوغاتی و... چند بار هم تو راه توقف کردیم برای خوردن آش و چایی و بلال. ساعت 11.5 رسیدیم خونه با یه عالم خستگی!
آخرین بار دو سال پیش رفتیم شمال. اونم دسته جمعی بود با فامیلای شازده البته بیشتر همسفراهامون با این بار فرق داشتن. همین شهر و همین ویلا هم رفته بودیم! گل پسر هنوز یک سالش نشده بود، چهار دست و پا راه می رفت و شیر خودمو می خورد. دیگه معلومه که چه قدر بهم سخت گذشت!!! خصوصا که هوا هم فوق العاده گرم و خفه بود. کلی به خودم فحش دادم که برای چی با بچه کوچیک اومدم سفر دسته جمعی! اونم با همسفرهایی که هر کدوم یه ساز می زدن و هماهنگ نبودن و کلافه مون کردن. ولی این بار خیلی بهتر بود. هم مشکلات قبلی گل پسر نبود هم همسفرهامون بهتر بودن و برنامه ها مرتب بود. هوا هم خوب بود. به من که خیلی خوش گذشت! فکر کنم بیشتر از همه! البته گل پسر هم خیلی کیف کرد خصوصا وقتی رفت تو آب دریا! اولش می ترسید ولی بعد این قدر خوشش اومد که دل نمی کند! یه عینک دودی هم براش گرفتیم که دست از سرش بر نمی داشت و صبح و شب به چشمش بود!
این سفر باعث شد به این نتیجه برسم اون قدرها هم که فکر می کردم بی حوصله و بداخلاق نیستم! چون بقیه خانم ها اونجا همه اش کلافه بودن و حوصله بیرون رفتن نداشتن و به شوهرا و بچه هاشون غر می زدن!!! بعد معلوم شد هیچ کدوم چندان مایل به اومدن نبودن و به خواست شوهراشون اومدن! برعکس که من دلم پر می زد برای شمال رفتن و دلم می خواست فقط به گشت و گذار باشم! مدام هم به من می گفتن خوش به حالت که این قدر خونسرد و بی خیالی!!! حتی یکی از آقایون به خانومش گفته بود از من یاد بگیره!!! شازده هم علی رغم این که به روی خودش نیاورد فهمید من هر چی که هستم، از بقیه خانم ها کمتر غر می زنم و بیشتر اهل حالم! (تعریف از خود نباشه!) الان فکر کنم کلی احساس خوشبختی می کنه!!!
پ.ن:بابت توصیه ها و نظراتی که تو کامنتدونی پست قبل گذاشتید خیلی خیلی ازتون ممنونم. برای توضیح بگم که گل پسر دو سال و نه ماه رو تموم کرده. من بعد از تعطیلات عید شروع کردم به گرفتنش از پوشک. یعنی دو سال و هفت ماهگی. اولش مرتب می بردمش توی حموم سر لگن و براش کتاب قصه می خوندم. دیوارها رو عکس برگردون چسبوندم و عروسک گذاشتم. یه بسته عکس برگردون ستاره هم گرفته بودم هر بار جیش می کرد یه دونه اش رو می چسبوندم روی دیوار با کلی تشویق. گاهی هم چیزی براش می خریدم به عنوان جایزه. بعد چند هفته گاهی خودش می گفت. البته از پوشک شورتی استفاده می کردم و کامل بازش نمیذاشتم. وقتی رفتیم مشهد اونجا خیلی خوب بود و کامل دستشوییش رو می گفت، حتی یه بار هم از دستش در نرفت! تا چند روز بعد برگشت هم خوب بود ولی بعدش دیگه نگفت! اصلا نمی گه دستشویی داره. باید خودم مرتب ببرمش که اکثر مواقع هم مقاومت می کنه و می گه ندارم ولی وقتی می ره دستشویی کارش رو می کنه! خیلی باهاش حرف می زنم با سه قلوها مقایسه اش می کنم و میگم اونا کوچولوئن، بلد نیست حرف بزنن و راه برن برای همین پوشک می بندن ولی تو که بزرگ و آقا شدی باید بری دستشویی. یا میگم دوست های مهد کودکت هیچ کدوم پوشک ندارن و می رن دستشویی تو هم باید بری ولی کو گوش شنوا؟! اینه که گاهی عصبانی میشم و دعواش می کنم. دیگه نمی دونم باید چی کار کنم...
سلام عزیزم آپم بیا
سلام خانوم دیگه داشتم نگرانتون می شدم ها
بعدم معلومه گه خوش گذشته انشا الله همیشه به سفر.
ایندفعه سه نفره برید به شازده بیشتر خوش بگذره چیه این همسفرهای غر غرو
سلام
ممنون از لطفت
منم سه نفره رو ترجیح میدم ولی شازده دسته جمعی بیشتر دوست داره! البته خیلی هم غرغرو نبودن خوش گذشت!!!
کار خوبی کردی رفتی کلاردشت
عاشق طیبعت اونجام خیلی خوشگله
تو هوای گرم و شرجی نمیچسبه الان بهترین موقعه گرماش کمتره هر چند در کل کلاردشت خنکه
گل پسر هم خوب میشه نگران نباش کاراش طبیعیه
عالی بود. اونجا هواش بهتر از شهرهای کنار دریاس.
من فکر کردم فقط بلاگفا نظرات رو میپرونه نگو اینجا هم داره از این کارها!!
+ انشالله که همیشه به سفر و خوشی...
واقعا؟!
ممنون. به همچنین.
ایشالا همیشه دلت شاد و لبت خندون.
همیشه به گردش
خب دعواش نکن
اصلنم با کسی مقایسش نکن
الان تو زمانیه که با این که بلده مقاومت میکنه
باور کن همه بچه ها تقریبا اینطورین
همیشه به گردش
ما که فعلا به دلیل سرباز بودن آقامون نیم تونیم بریم سفر چون مرخصی نمی دن
وقتایی هم که شمال می ریم معمولا می ریم ویلای خاله م و خلاصه چند تا فامیل داریم که تو شمال یا ویلا خریدن و یا اجاره کردن و مشکل جا نداریم و معمولا دور هم خوش می گذره. مخصوصا این چند سال اخیر طوری شده که افراد فامیل عید دیدنی هاشونم تو شمال برگزار می کنن و از این ویلا به اون ویلا می رن!
ممنون
انشاالله این دره هم تموم میشه و تند تند میرین سفر!
چه خوب که جا براتون آماده اس تو شمال!
انشا الله که استان ما بهتون خوش گذشته باشه
و خونه بهتون گرون ننداخته باشن
دارم کم کم با شوهرتون بدجوری حال می کنم
مثل خودم اهل تفریحه
خوب بود ممنون
نبود جدیدا اهلش شده!!!
سلام عزیزم .
همیشه شاد باشیو بسفر .
وایی دریا حتی نگاه کردن به ابش هم ادم رو اروم میکنه ...
عاشق تفریح ام ولی دیگه از سفر از دوست و اشنا بخشیدا دور از جون شما بدم میاد. از بس کوفت دلمون کردن .
خداییش همسفر خوب داشتن هم نعمت .
بازم از شادی هات بنویس .
سلام
ممنون به همچنین.
منم دفعه پیش خیلی اعصابم خرد شد از دست همسفرا ولی این بار خیلی بهتر بودن!
کلاردشت معرکه است طبیعت بکری داره خوشحالم بهت خوش گذشته.
نگران نباش پسرت هنوزم جاداره . مطمئن باش اگه راحتش بذاری خودش یه موقع می بینی که همه چی تموم شد . اجازه بده گل پسرت انتخاب کنه نگران هم نباش .فقط وقتی درست عمل می کنه خیلی تشویقش کن مخصوصا برو رو غرورش و زبانی تحویلش بگیر مثلا باباش که اومد خونه بهش با آب و تاب تعریف کن که پسرش عجب مردی بوده امروز کارشو تو دستشویی کرده ! مطمئن باش از عکس برگردون تاثیر بیشتری داره . یا تا کار درستو انجام داد بگو آفرین بزرگ شدی . اصلا هم از دایی زاده ها حرفی نزن .
از این تشویقا که زیاد انجام میدم! ممنون از توصیه ات.
بیا اینقدر غر می زدی که شازده من رو مشهد نمی بره مسافرت نمیبره حالا بردت دیگه چی می گی؟
غرغرووووووووووووووو
دیگه هیچ حرفی ندارم!!!
سفرهای خوبی داشته باشی.
خدا رو شکر که بهت خوش گذشته عزیزم . انشاالله که بیشتر بتونین برین سفر .
بعدشم مگه به خودت شک داشتی که خیلی خانمی ؟
گل پسرم بالاخره از پوشک می گیری انقدر خودتو اذیت نکن . باور کن چند سال دیگه از اینکه انقدر حرص خوردی خنده ات میگیره ( البته نا گفته نماند که لجت هم می گیره !)
ممنون. انشاالله
آره شک داشتم آخه منم کم غر نمی زنم!!!
چه می دونم! فعلا سعی می کنم بی خیال باشم.
خب خدا رو شکر که خوش گذشته.خوبه آدم یه چند روزی حتی کوتاه از کارو زندگی روزمره دور باشه.
اخییییی چقده خوب بودههههه خوشالم خوب بوده و حالییییییییییییییی کردییییی
دلم برات تنیگده بود دخترررر
پسرک رو هم من تجربه ندارم خب نمیدونم...
ممنون از لطفت عزیزم.
واااااااااااااای شمااااااااال.... خوشحالم که خوش گذشته...
بابا در مورد پسرت همچین گفته بودی که گفتیم چه مشکل حادیه... اگر مقاومت میکنه و در صورت بردنش اونجا کارش رو میکنه(یعنی تو دستشویی هم نگه نمی داره و دستشویی شو میکنه) یعنی داری روال عادی رو طی میکنی... ببین بچه ها یه دوره بازگشت تربیت دارن.. یعنی یه کاری رو که بهشون یاد میدی چند روز انجام میدن و بعد در موردش مقاومت میکنن. در مورد این بازگشت باید مقاوم و راسخ باشی.. یعنی گریه بکنه یا هر کاری بکنه نباید بگی خوب باشه این دفعه تو پوشک ولی دفعه بعد تو دستشویی چون اونوقت میفهمه که تو قابل شکست دادن هستی.. الان دختر منم دستشویی رو مقاومت میکنه صبح ها و بعد از خوابش یا قبل از خوابش شب ها.. ولی اون موقع ها رو با گول زدن یا بعضی وقت ها بدون این که بهش بگم داریم میریم دستشویی به صورت یک امر عادی میبرمش و دمپایی رو میزارم جلو و اگر نرفت چند دقیقه صبر میکنم خود دستشویی بهش فشار میاره و ناچار میشه بگه و بره.
یه خورده بیخیالی طی کن. اگر از پوشک گرفتیش خیالت راحت باشه بعد از این که دو دفعه خودشو خیس کرد ناراحت میشه و خودش حساس میشه و دیگه خیس نمیکنه.. البته تا مرز ریختن دستشویی ممکنه نگه ولی میتونم بگم ۹۰ درصد راه رو رفتی بقیه اش دیگه عادته یعنی به این کار عادت کنه دیگه...
نگران نباش سن سه سالگی بلوغ اول بچه هاست. بلوغ دوم هم برای پسر ها ۱۵ سالگیه.. فکر کن نوجوون ۱۵ ساله چقد لجبازه؟ بچه سه ساله هم همونقدر لجباز میشه.. فقط در مقابلش باید حربه های مادرانه بزنی.
یعنی بی خودی قضیه رو بزرگ کردم و حرص می خورم؟!
خیلی ممنون از راهنمایی های خوبت.
همیشه به تفریح و شادی.خوشحالم که بهت خوش گذشته
بچه رو مقایسه نکن،لج می کنه به نظرم
منم دلم شمال می خواد
به نظرم علت مقاومت بچه ها در این مورد اینه که ماها زودتر از وقتی که بچه از نظر روحی آماده باشه بهش فشار میاریم برای اینکار منم با پسزم از 2.5 تا حالا درگیرم الان هم که چهار سالشه میذاره لحظه آخر میره دستشویی و اینقدر من باید بپرسم تا قبول کنه بره دستشویی همه روشهای ممکن از تنبیه و تشویق رو هم رفتم ولی جواب نداده بهش سخت نگیر درست میشه
نمی دونم شاید هم زود شروع کردم!
همیشه به سفر و خوشی دوستم!
از مشاور کمک بگیر شاید خوب باشه.
خداروشکر که بهتون خوش گذشته
دیگه طلسم شکست و از این به بعد راه براه میرید مسافرت به امید خدا
سلام
چه خوب که بهت خوش گذشت
خوشحالم
در مورد گل پسر باید بگم که از پوشک گرفتن هر بچه ای با بچه دیگه فرق داره
پسرا هم معمولاً دیرتر از دخترا کنترل دفع پیدا میکنن
زمان از پوشک گرفتن وقتیه که 3-4 ساعت پوشکشو بتونه خشک نگه داره وگرنه کار بیخودیه!
باید صبور باشی چون در صورت عصبی شدن و داد زدن و دعوا کردن یا هر گونه اقدامی، بچه کاملاً متوجه میشه و استرسی میشه. وقتی هم دچار استرس شه دیگه کنترل ادرار و مدفوع دست خودش نیست!
سعی کن از توالت رفتن و نشستن روی لگن یک بازی درست کنی مثلاً از رنگهای خوراکی استفاده کن و یک قطره رنگ خوراکی آبی روتوی لگنش بریز و بهش نشون بده که با ادرار کردن توی لگنش اون قطره به رنگ سبز تبدیل می شه
همچنین میتونی تو لگنش براش نشونه ای برای هدف گیری قرار بدی (مثلاً دستمال توالت) و ازش بخوای که با جیش کردن اونو خیس کنه
در مواقعی مثل زمان بعد از غذا خوردن بچه رو روی لگن بنشون (کلا زمانهایی که احتمال موفقیت بیشتره) و از وسایلی مثل کتاب یا اسباب بازی برای تشویق به نشستن استفاده کن
خلاصه که صبوری بایدت
ممنون خانم روانشناس از توصیه های خوبتون!
این فن نشونه گیری برای برادرزاده من خیلی خوب جواب داد
مثلاً میبردمش حیاط و میگفتم اینجا جیش بریز اونجا جیش بریز و بازی میکردم باهاش
یه کار دیگه هم این بود که تو زمین جاهایی که سوراخ بود میگفتم یالا بیا اینجا جیش کن سوراخش پر شه یا مثلاً میگفتم بشینه و جیش کنه و ببینم تا کجا جیشش میرسه
کلاً باید با بازی باهاشون کار کرد
قبل از خوای و به محض بیدار شدن از خواب باید سرپاش کرد
وسط خواب هم باید بیدارش کنی و بگی جیش کنه
به مرور زمان وقتی زود به زود مثانه ش خالی شه دیگه تحمل مثانه ش با جمع شدن اندکی جیش کم میشه و خودش میگه جیش داره
اینو هم ببین:
http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=193223
چه عمه خوبی. خوش به حال زن برادرت!
این خواهر شازده کجاس بیاد برادرزاده شو از پشک بگیره؟؟؟!!!!
خدا رحم کنه تو بازم رفتی مسافرت حالا پست بعدی میای میگی : من که اصلا حال کار کردن ندارم . حال آشپزی هم ندارم اصلا حال این جا نوشتن رو هم ندارم بای بای
خدایی خیلی تنبل شدم!!! فکر کنم به خاطر گرماس!
سلام گلی جون انشااله همین طوری برات سفر جور شه و خوش باشی در مورد گل پسر هم نگران نباش باید صبوری کنی این برادر زاده کوجولو ها هم این مسئله تشدید کردن هر چقدر هم به بچه بگی تو بزرگی و اونها نمتونن کارهای تو رو انجام بدن فایده نداره ناخوداکاه بچه تحت تاثیر قرار میگیرن پسر بزرگ من وقتی برادرش بدنیا اومد با وجودی که یکسال بود از پوشک گرفته بودم این مشکل براش پیش اومد وبعد یک مدت خوب شد نگران نباش لطفا ادرسم در پیوندها اصلاح کن عصر بلاگ دچار مشکل شده منم اومدم بلاگ اسکای http://zkh.blogsky.com با تشکر
سلام
ممنون عزیزم. به همچنین.
ممنون از توصیه ات.
باشه درست می کنم.
سلام . می بینم که یکی از آرزو های امسالتون به حقیقت پیوسته. دعا می کنم همیشه به سفر های خوب خوب برید. برای پروسه از پوشک گرفتن فکر می کنم یه مدتی اصلا مساله رو فراموش کنید. بعد از یه هفته دوباره شروع کنید. گاهی این کار جواب میده.
سلام.
آره واقعا! اصلا فکرشم نمی کردم بهار تموم نشده دو بار سفر بریم!
چند روزه گیر دادنمو کم کردم تا ببینم چی میشه.
سلام
از دست شما خانمها سفر برید یه چیزه سفر نرید یه چیز دیگه است من که سر در نیاوردم از کار شما
راستی
چرا به وبلاگ من سر نمی زنید
مطلب جدیدم
"داستان طلبه و دختر فراری از حرمسرا ..."
قضاوت با شه برای بعد
سلام
من که چیزی نگفتم خیلی هم راضیم!
شما؟ آدرس وبلاگ؟!
به سلامتی....
سفر دسته جمعی رو منم خیلی دوس میدارم!
اگه همسفرا خوب باشن عالیه!
سلام عزیزم..
بعضی از این سفرهای دسته جمعی رو دوست ندارم بخصوص که اگر خانومهای اون جمع به خواست خودشون نیومده باشند.. بعد اینکه هماهنگی تو مسافرتهای دسته جمعی خیلی سخته یکی میخواد بره مشرق یکی مغرب یکی خرید یکی دریا.. کلا چنگی به دل نمیزنه.. مگر اینکه همسفرهات واقعا اهل سفر و گردش باشند..
سلام
من قبلا اصلا دوست نداشتم. سفر دسته جمعی دو سال پیش هم تجربه جالبی نبود و خیلی کلافه ام کرد ولی این بار خوب بود. همه هماهنگ بودن و کسی ساز مخالف نمی زد!
همیشه به گشت...شما اینقدر قشنگ تعریف می کنی و ناز داری هیچ فکر ما پسر جوون مجرد رو می کنی؟!
گلی جون عیدت مبارک.
سلام . عیدتون مبارک [گل]
ایشالله همیشه به سفر و حسابی خوش بگذره بهتون.
منم خیلی وقته نرفتم شمال. خیلی دلم هوای اونجا رو کرده. اما خب راه ما هم خیلی دوره.
پس شما برین جای ما هم خوش بگذرونین
خب در مورد گل پسرتون نظری ندارم. تجربه ای ندارم که بخوام حرفی بزنم. ایشالله زودتر درست می شه
انشاالله به زودی بتونین برین و خوش بگذرونین.
ممنون امیدارم.
گلی جون همیشه به سفر و گردش...
انقدر خوشحال میشم که یه زن دیگه مثل خودم حالش خوبه و با وجود بار زندگی که بخشیش روی دوششه الان بهتره و داره لذت میبره که نگوووو...
گلی جون یه زحمت بکش شماره ی ویلا رو بهم بده بعدم برام کامنت بذار قیمت ویلا رو ممنونت میشم عزیزم
به نظر من در هر حال باید سعی کرد از زندگی لذت برد!
شماره شو ندارم. یکی از آشناهای شازده برامون رزرو کرد. شبی صد تومان.
گلی جون یکم به ذهنش استراحت بده و دوباره شروع کن و حتی نوع جایزه ها رو تغییر بده. این فاصله برای درک بچه بهتره شایدم خسته شده بذار خودش کم کم بدون پوشک احساس راحتی کنه بهش فشار نیار...
موفق باشی
فعلا سعی می کنم کمتر حرص بخورم و اذیتش نکنم!
همسرت خیلی خوش شانس و خوشبخت ِ که گل خانوم ما غرعرو و عبوس نیست
این جوریا هم نیست!
عزیزم من تنها چیزی که می تونم بگم اینه که تحت هیچ عنوان بچه ات و با بقیه مقایسه نکن و به زبون نیار
چشم!
تو که خوبی!مامان من منو وسط توالت ول کرده بود گفت یا خودتو می شوری میای بیرون یا خودتو کثیف می کنی!بدبختی استانبولی ها! رو داده بودم بیرون و کاریش نمیشد کرد!حالا تو در مقابل مامان من فرشته ای!
سلام گلی جون..
خیلی خوشحالم که مسافرت بهت خوش گذشت.... منم خیلی از این مدل مسافرت های دسته جمعی خوشم میاد ... ایشااله مشکل گل پسرت هم به زودی حل میشه!
راستی میبینی چقدر به آدم میچسبه وقتی تو این مسافرت ها احساس میکنه خوش اخلاقه!!آخه منم تجربه شو داشتم!!!!
من اومدم
چشماتو چپولی نکن ها ازت نمی ترسم!!
سلام.امیدوارم همیشه بهتون خوش بگذره.دو تا پست تازه گذاشتم در مورد انتخاب کتاب برای کودکان ونوجوانان که فکر میکنم برای همه مادرها وانهائی که بچه های کوچک اطرافشان دارند مناسب باشد.لطفا سر بزنید واظهلر نظر کنید چون اگر مفید نباشد نمیخواهم ادامه بدهم.البته مطالبی که ذکر کردم همه علمی ومستند هستند ولی ممکن است عده ای حوصله خواندن اینگونه مطالب را نداشته باشند.
همیشه به گردش گلی خانوم
سفر دسته جمعی هم مزایا داره هم معایب!
تابع جمع بودن گاهی باعث تنش هایی تو سفر میشه
امیدوارم در پروژه ی گل پسر موفق باشی
این روزا کم هستی تو نت چیزی شده؟؟
خوبی؟
سلام
پس بگو غیبت گلی جون واسه چی بود؟
خیلی خوشحال شدم شوهرت این مدلی شده
عالیه
این یعنی پیشرفت ناشی از داشتن یه همسر خوب
حالا یک سفر رفته تا هزار سال میخواد استراحت کنه و وب نیاد.
سلام
من برگشتم
همییییشه خوش بگذره گلابتون جون.