ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
قبل از این که مادر بشم، تو دوران بارداری و اوایل به دنیا اومدن گل پسر فکر می کردم می تونم مادر خیلی خوبی باشم، با حوصله و مهربون، کلی با بچه ام سر و کله بزنم و بازی کنم، کلی چیز یادش بدم، مقابل رفتارهای بدش صبور باشم... ولی واقعیت اینه که من همچین مادری نیستم، کم حوصله ام، اون قدر که باید برای پسرم وقت و انرژی نمیذارم، زود از کوره در می رم، گاهی پسرم ازم می ترسه، گاهی بدجور دعواش می کنم... من هیچ شباهتی به اون مادر دوست داشتنی توی ذهنم ندارم، از دست خودم کلافه ام، دلم برای پسرم می سوزه، عذاب وجدان دارم نگرانم برای آینده بچه ای که مادرش منم و برای آینده خودم، می ترسم روزی برسه که پسرم منو نخواد، دوستم نداشته باشه...
برای از پوشک گرفتن گل پسر واقعا مستاصل شدم. هیچ رفتاری جواب نمی ده. مساله دستشویی رو کامل می فهمه. نمی دونم لجبازی می کنه یا تنبلی یا...
گلی جون پسرت چند سالشه؟
2 سال و 9 ماه تموم.
یه مدت اصلا سر به سرش نذار حتی اگه خودشو خیس کرد نهایتش اینه فرشا رو بعدا بده قالیشوئی
بعضی بچه ها اینجوری ان میفهمن ولی دوست دارن تو شلوارشون جیش کنن
بیشتر پسرا اینجورن
من با دخترام تو این مورد مشکل نداشتم
به سخت نگیر که یوقت بدتر شه
منم با آفاق موافقم
جیغیل ما هم همین مشکلا رو داشت
اما درست شد
پسرت هر چقدر هم که تو بد باشی تورو خیلی دوست خواهد داشت چرا که مادرشی من با چشم خودم این مسئله رو دیدم که دارم میگما
نگران نباش
فقط باید رو خودت کار کنی تا همونی که میخوای بشی
ببین مشکل کجاست
نمیدونم
ولی فکر میکنم پیش بیاد شما هم کم حوصله بشی و ... دلیل نمیشه که مادر خوبی نباشی یا پسرت دوست نداشته باشه
فقط شاید با ایده آل ذهنی خودت فاصله داری که اونم ممکنه برای همه پیش بیاد
نه گلی مطمئنا بد نیستی...
ولی اگر دوست داری مادر بهتری باشی کمی صبرت رو ببر بالا...
+ برای آموزش توالت هم اصلا نباید با بداخلاقی و بد خلقی باشه...
سلام
عزیزم! اینقدر فکرش رو نکن! خیلی هم مهربون و خوبی!! هنوز اون پستت رو یادم نرفته که همسایتون نوازندگی میکردو شماهم همراه گلپسر شادی میکردی!!
ادمها اشتباه هم میکنن!
یه چند وقت بی خیال این موضوع شو!
درست میشه!!
سلام عزیز دلم..
به گفته آفاق عزیز پسرها کمی لجوجتر هستند تو این مسئله و باید با سیاست تو این امر رفتار کرد..
من تجربمو در این مورد میگم شاید کارساز باشه.. اول از هر کاری دستشویی رو تزیین کردم از این ژله های مدل دار هست که انواع و اقسام داره من حیوانات دریایی و جنگلیش و گرفتم چسبوندم به دیوارهای دستشویی بعد ماشینهای کوچیک خریدم گذاشتم رو آینه و روشویی برچسبهای حیوانات و ماشین مرد عنکبوتی از این چیزها خریدم کل در دستشویی رو از بالا تا پایین پر کردم البته داخلش رو کلا نمایشگاهیی درست کردم که هر کی میرفت دستشویبی دوست نداشت بیاد بیرون اینجوری با کلی حرف میبردمش تا کارش و انجام بده و در همین حین باهاش در مورد عکسها حرف میزدم بعد یک مدت دیگه دستشویی رفتن عادتش شد..(مثلا وقتی حس میکردم دستشویی داره زود بغلش میکردم میگفتم بدو جرج کنجکاو کارت داره یا سیندرلا صدات میکنه یا مرد عنکبوتی میخواد بهت شکلات بده) کلا ماجرایی داشتیم..
نمیدونم این کارو انجام دادین یا نه اما به انجامش می ارزه..
دوست عزیز من... مادر بدی نیستی... به خودت عذاب وجدان نده...
هیچ مادری کامل نیست... کتاب مادر کافی رو خوندی؟ داره میگه کافی... یعنی نمیتونی کامل باشی.
تو هم آدمی.. .با نقاط ضعف خودت... گاهی خسته میشی.. گاهی بلد نیستی...
مگه بقیه بچه ها چطور بزرگ میشن؟ مطمئن باش گل پسرت خیلی هم دوستت داره...
بدترین بلایی که میتونی سر خودت و البته پسرت بیاری اینه که عذاب وجدان بگیری... چون همه چیز رو بد و بدتر میکنه...
به خودت آرامش بده و بگو من اون کاری رو که از دستم برمیاد میکنم...
آفرین...
در مورد پوشک هم ... اصلا بذار اینطوری بهت بگم در مورد همه چی... بچه ها بنظر میرسه که کاملا در جریانند و میفهمند... ولی واقعیت چیز دیگه ایه... اون چیزی که اونا میفهمن و چشماشون از فهمش برق میزنه کاملا با اونچه که ما انتظار داریم فرق داره...
هیچ بچه ای تا ابد پوشکی نمیمونه....
یا بیخیالش بشو... یا صبر پیشه کن...
به نظر من یه ۶ ماه صبر کن بعد دوباره شروع کن... یه روز میرسه که خودش دیگه خوشش نمیاد...
اصلا اون درک نمیکنه که چرا باید این کار رو بکنه...
تو مامان بدی نیستی با شیطنتهای بچه ها بلاخره آدم کم میاره وکلافه میشه.خودت کوچیک بودی مامانت دعوات نمیکرد؟حالا دوسش نداری؟مطمئن باش پسرت همیشه دوست داره وخواهد داشت.
یه مدت بی خیال نجس شدن خونه شو تا وقتی جایی جیش کرد بتونی عصبانیتت رو کنترل کنی اگه خشونت در کار نباشه بهتر جواب میده.
اینطوری نگو گلی جون!
سلام عزیزم.. باور کن همه ما ها شرایطت رو درک میکنیم.. همه اون هایی که مادر شدن این سوال مدام تو ذهنشون میچرخه و میگن آینده بچه ما با همچین مادری چی میشه.. خسته میشیم چون ما هم آدمیم.. احساس داریم تازه نواسانات احساس هم داریم..
در مورد مساله پوشک یه بار هم خصوصی واست نوشتم این جا هم میگم.
باورت میشه من برای این مساله تا مشاور هم رفتم.. به مشاور که گفتم با نگرانی از من پرسید دخترت چند سالشه گفتم دو سال و نیمشه.. یه نگاه عاقل اندر سفیهی به من کرد و بعد از یه سکوت طولانی گفت خانوم هنوز بچه ه ه است... چه انتظاری داری ازش.. بهش گفتم آخه همه هم سن و سالاش دیگه پوشک نمیشن وقتی یه مادر ازم میپرسه بچه ات رو از پوشک هنوز نگرفتی میخوام آب بشم زیر زمین.. گفت برای خودشون میگن. من مراجعه کننده داشتم اول دبستان بود نمی تونست کنترل دفع داشته باشه.. هیچ مشکل خانوادگی هم نداشت. فقط بعضی ها سیستم دفعشون دیر تر کامل میشه. تنها توصیه ای که به من کرد رو بهت میکنم. ریلکس باش.. فقط یه نفس عمیق بکش و اصلا بهش فکر هم نکن.. باور کن من اینقدر روی این موضوع حساس شده بودم که یه مدت بچه ام از ترس من یبوست گرفت. میترسید حتی تو پوشکش دفع کنه..
اون روز مستاصل نشستم و تنها کاری که ازم بر می اومد فحش دادن به خودم بود. بعد همه حیا رو کنار گذاشتم و باهاش اونقدر راحت برخورد کردم و براش شعر خوندم در مورد این قضیه که یبوستش برطرف شد. تازه به دستشویی رفتن هم راغب شد..
ببین عزیزم پسر ها این سیستم دفع براشون دیر تر کامل میشه. میدونم میگی مفهوم دستشویی رفتن رو میفهمه.. ولی نمیره. تو این سن نمیتونی با حرف زدن کمکی بهشون بکنی ها اینو من میگم که روانشناسی کودکان مطالعه کردم . باید حضوری نشونش بدی. پلاستیک خالی پوشک رو نشونش دادی که دیگه پوش نبندی و مواظب باشه؟ براش با نمایش عروسکاش رو بردی دستشویی دستشویی کنن؟
فقط یه چیزی خانومی دعوا نکن.. دعوا نه تنها کار رو درست میکنه بلکه برای آینده تو این مسئله ممکنه دچار مشکلات حاد تری بشی خدا نکرده خود ارضایی!!!
اگر دیدی دستشوییش داره میره داد نزن سرش وقتی دیدی میترسه ازت بهش بگو اشکال نداره فکر کنم جیشت یادش نبود باید تو دستشویی بیاد بیرون.. خلاصه یه عالمه راه هست تو بگو کدوم کارار رو کردی و جواب نداده تا راه های دیگه رو پیدا کنیم. هر بچه ای خلاصه یه قلقی داره...کمک بیشتر از دستم بر بیاد حتما انجام میدم فقط حرص نخور شیش ماه حرص خوردم آخرشم به این نتیجه رسیدم که الکی خودم رو پیر کردم.
گلی جون منم مث تو شایدم بدتراز توام متاسفانه
وای خدا خیرت بده خاطرات من (یک مادر) کامل نظرتو خوندم استفاده میکنم
گلی پسرت چند سالشه؟
مادر شدن سخته؟
عزیزم اصلا عجله نکن به بچه هم استرس واردنکن .صبرکن خودش یاد میگیره دیگه گلی .هنوز زوده . من پرنیارو تا سه سال و نیمگی پوشک میبستم چون خوندم که باید بذاری بچه خودش بگه و خلاصه حرص نخور!!
بچه ها باهم فرق میکنن عزیزم من به خودم و پرنیا سخت نگرفتم و هیچ خاطره ی بدی ازین مسئله هم الان ندارم .
سلام مامان نمونه حساس نشو زندگی بالا بایین داره
در اون مورد ام که تجربه ندارم
عزیزم سخت نگیر! خودتو هم ناراحت نکن. من موندم تو که انقدر بی خیالی چطور سر این قصیه انقدر حساس شدی؟ بچه است دیگه. یه مدت بهش گیر نده. خودش کم کم درست میشه
سلام گلی خانوومی . بعنوان یه روانشناس باید بگم لزوما آنچه که یه بچه می فهمه همان چیزی نیست که می تواند . پسر تو ممکنه معنای دستشویی رفتن را بفهمه ولی در عین حال ممکنه نتونه جلوی ریختن آن را بگیره . کاری نکن که گل پسرت واسه یه مسئله به این سادگی خجالت زده بشه . اصلا چه عجله ای داری از پوشک بگیریش . مطمئن باش وقتش که برسه خودش دیگه یه لحظه هم اونو نمی خواد .
عکســـم رو گذاشتم تو وبلاگم.
مادر خوبی هم میشی.
البته به زودی حذفشون میکنم.
نکنه منم این جوری بشم هنوز نیومده میگم این کارو میکنم و اون کار
به نظر من فرصت بده بهش شایدم آگاهی کمی بهش دادی
منم دقیقا با نظر خاطرات یک مادر موافقم .
اینم بگم تو بد ترین ادم دنیا هم که باشی که هیچ وقت نیستی و ی فرشته ایی بدون گل پسر با تمام وجود دوستت داره ..
اینا که گفتی چند سال ژیش هم دغدقه ذهن من بود دروغ نگم هنوزم هست منم چیزایی واسه خودم ملاک بود که ال میکنم و بل میکنم و از این حرفا ولی الان با اون مادری که توی ذهنم برای دخترم ساخته بودم از زمین تا اسمون فرق دارم و میدونم و مطمئنم مامان خوبی براش نبودم ولی اینم مطمئنم دخترم منو با تمام بدی هام بد خلقی هام بی مهری هام دوستم داره .من با مادر ذهن خودم فاصله دارم همین .
سلام گلی جان منم خیلی وقتها فکر می کنم اون چیزی که باید باشم نیستم اما خوب چه میشه کرد این فکرها فقط اعصاب رو تحلیل میده سعی کن قوی باشی
در مورد پوشک گرفتن اون بار هم گفتم : خیلی جدی دوباره پوشکش کن قول بهت می دم خودش خسته میشه وهمکاری میکنه اصلا هم به حرف دیگران اهمیت نده ثابت شده اگر خود بچه نخواد فقط اثرات تخریبی داره روی اعصاب شما ومهمتر از اون خود بچه ( لکنت و شب اداری ویبوست و....)
کلا بچه داری سخته چه برسه که اون بچه پسر باشه
می تونی از مشاور کمک بگیری یا کتاب بخونی در این زمینه
ولا چون خودم هنوز این روزها رو تجربه نکردم چیزی هم نمی تونم بگم و فقط میگم : تمام درس زندگی صبوری . گرچه خودم گاهی وقتا اصلا صبور نیستم .
عزیزم از مهد بخواه این کار بکنن یا از مشاور کمک بگیر.
وای عزیزم نبینم اینطوری زانوی غم به بغل بگیری ها !!!
من این روزها همش به همین موضوع خوب بودن یا بد بودن در زمان مادری فکر می کنم. ...
اما نذار شیطون بیاد رو دلت بشینه و چشماتو ببنده...
تو به هرحال با هر مشکلی که دست و پنجه نرم کنی بازم بهترین مادری برای پسر خودت !
امیدوارم این پروژه رو زودتر با خیر و شادی تموم کنی.
مادری باش که دوست داری. سخت نیست. از وانمود کردن شروع کن تا تبدیل بشه به واقعیت. اونوقت رنگ همچی عوض میشه . غصه نخوریا
خوب و بد را باید یکجا دید پسرت هم باید این رو بفهمه و مطمئن باش که خواهد فهمید
گلابتون جان بیشتر مادرهای جوانی که اطرافم میبینم مثل تو شدند. شاید بهتر باشه به طور مستمر با یه مشاور در ارتباط باشی. امیدوارم بتونی به اون مادر ایده آل ذهنیت نزدیک بشی عزیزم
نمیدونم قبلا هم مادرها اینطوری بودند و من نمیدیدم یا الان اینطوری شدند
راستش من/همسرم از ترس اینکه نتونیم بچمونو (اگر بیارم یکی خواهد بود) درست تربیت کنیم داریم در مورد بچه دار نشدن فکر می کنیم
یعنی وقتی همه شرایط رو کنار هم میگذارم: عدم موفقیت اکثر مادرهای این دوره، مشکلات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی مملکت، بالا رفتن سنمون و ... مطمئن میشم/میشیم بچه نمی خوام/یم اما میترسم یه روزی که دیره پشیمون بشم!!
احتمالا به زودی در این مورد پیش مشاور بریم تا بتونیم تصمیم قطعی بگیریم
مادر بدی نیستی اگه بودی به فکر و نگران پسرت نبودی!
اما شاید به اندازه ی کافی خوب نباشی سعی کن هروقت از دستش عصبانی بشی سکوت کنی و تو دلت صلوات بفرستی یه جوری خودتو بزن به یه راه دیگه ولی سرش داد نکش روش تاثیر زیاد خوبی نداره
اما هیچ وقت شک نکن که گل پسر دوستت خواهد داشت
سلام یادمه یکی از اقوام پسرش اینجوری بود
میگفت قبل از اینکه ببرمش دستشویی میرفتم یه شکلات تو دستشویی میذاشتم که یعنی هرکی بیاد توی دستشویی ، دستشویی کنه بهش جایزه میدن
از اونجایی که پسرش عاشق شکلات بود عادت کرد به بهانه شکلات بره دستشویی
شما هم تجربه کنید
سلام .خوب گفتنی ها رو دوستان گفتن.من فک کنم فقط شما نباشی که این احساس رو داشته باشین بلکه همه مادران در این شرایط همچین حسی رو دارن.
خب به نظرم مادر شدن سخته. سخت تر از چیزی که تو ذهن آدم هست و خب طبیعتا کیفیت هم نسبت به چیزی که تصور می کنیم پایین تر میاد.
چه از یه روانشناس کودک کمک نمی گیری؟؟؟
بانو جان
نگران نباش . این احساسات کاملا طبیعی است. تو چون خیلی خوب هستی دوست داری که بهترین ماذر باشی. این روزها نیز می گذرد و انشالله آرامش بر می گردد
با سلام.یکی از آقایون همکار ما چون شیوه های دیگه رو قبول نداشت،بچه را میبرد دستستشوئی وجلوی بچه خودش دستشوئی میکرد.میگفت جواب داده.من که با لگن شروع کردم برای بچه ها وهر یک ساعت اونا رو گذاشتم وموقعی که نشسته بودند براشون شعر وترانه میخوندم.ظاهرا که جواب داد.یادتون باشه که شما یک انسان هستید نه رباتی که روی خوش خلقی کوک شده باشه.فرصت داشتید به من هم سر بزنید.
بچه دایی من هم همین مشکلو داشت تا اینکه یک روز بخاطر رقابت با بچه های دیگه و اینکه بهش گفته بودن تو دیگه نمیری دس شویی خودش نذاشت مامانش پوشکش کنه و فقط دوبار اول مشکل داشت بعد هم درست شد ولی مامان خوبی هستی آدم وقتی اشکال کارخودشو بدونه میتونه اصلاحش کنه لنگان خرک خویش به مقصد برساند
عزیزم به نظرم یه خورده به خودت سخت میگیری.... البته من هم از الان خیلی میترسم که مامان خوبی نباشم! راستش احساس میکنم اصلا نمیتونم و البته وقت ندارم با بجه ام بازی کنم ... خداییش بهش فکر کردنی استرس میگیرم!
در مورد گل پسرت هم راستش تجربه شو ندارم!!!!ولی امیدوارم زودتر مشکل برطرف بشه...
به نظرم خیلی سخت نگیر به خودت. همه ما انسانیم و گاهی اشتباه می کنیم طبیعی هم هست.
کجایی؟؟!!!
هنوز تو پروژه پوشکی؟ بیا عکسها رو ببین
سلام [گل]
من اسباب کشی کردم خونه ی جدید. برات آدرس گذاشتم که راه رو گم نکنی!
یادت نره آدرس قبلی رو بندازی دور [چشمک]
با سلام خدمت همکار گرامی
افکار شما منو یاد سه سال و نیم پیش انداخت که دخترم یک سال و نیمه بود و بدلیل حساسیت به پوشک مجبور بودم زود از پوشک بگیرمش و به خاطر اشتباهات رفتاری که اون زمان از خودم نشون دادم واقعا متاسفم خشونت من به حدی بود که بچه بعد از جیش کردن تو خودش از گریه و ترس بدنش یخ میکرد و من اون موقع 5 مرتبه زندگیم رو آبکشی کردم ولی ذهن اون رو که نمیتونم پاک کنم .
پس از شما بعنوان یک خواهر بزرگتر میخوام با آرامش کامل و بدون اضطراب و با صبر عمیق به موضوع نگاه کنید چون اون بچه به هر حال رفتار دستشویی رفتن را یاد میگیره همانطوری که افراد معلول و منگول و ....هم بالاخره یاد میگیرند ولی بعد از چند سال خاطرات تلخ از جیش گرفتن برای شما و اون میمونه و افسوسش
باسلام. خواهر من هم مشکل شما را داشت تشویق تنبیه هیچکدام جواب نداد جزء اینکه پسرش یک مدت لکنت زبان گرفت. حتی به قدری می فهمید که به باباش می گفت پم پی بزرگ بگیر این کوچیکه. بعد یک مدت فقط جیش رو می گفت اما پی پی رو نه موقعی که پی پی داشت خودش می رفت پوشک می آورد که یعنی منو پوشک کن. دکتر روانشناس می گفت بچه وقتی می خواهد دستشویی کند فکر می کند چیزی از درون خودش رو از دست می ده به خاطر همین مقاومت می کنه. تا اینکه یک روز مادرم در منزل آنها خواهرم و پسرش رو روانه دستشویی کرده و گفته بود تا پی پی نکنه نباید بیایید بیرون. تا جایی که خواهرم شاید بتونم بگم ۵ ساعت بیشتر دستشویی مونده بود اما بالاخره پسرش پی پی کرده بود با ترس فروان درحالی که دست خواهرم را گرفته بوده اما ضمن اینکه خواهرم با صحبت تشویقش می کرده همراه هم آب ریختن و دستشویی رو شستند و پسرش می گفت برید پی پی ها . باور نمی کنید که خواهرم فوری به من زنگ زد و با گریه گفت که آرین دستشویی کرد. حالا شما هم باید همراه با صبر راههای مختلف را امتحان کنید. فقط مواظب باشید که آسیب روحی به بچه نزنید.