621

امروز ناهار مهمان داریم. مامان دیشب تلفن زده که ناهار با مامانی میان خونه ما. این هم از اتفاقات نادریه که شاید هر چند سال یه بار بیافته! اونم نه همین جوری، وقتی بهانه ای در بین باشه.  بهانه هم اینه که خونه مامان اینا رو سم پاشی کردن و باید چند روز خونه نباشن.

از اون جا که گفتن غذای برنجی نپزم، از هفت صبح قبل از بردن گل پسر به مدرسه آبگوشت بار گذاشتم، چه آبگوشتی! داره ریز ریز می جوشه و بوش همه ی خونه رو برداشته! نون سنگک و سبزی خوردن هم گرفتم و همه چیز آماده اس.

 اینم از فواید صبح زود بیدار شدن به خاطر مدرسه گل پسره که تو این چند روز، موقعی که تو تابستون تازه خودم رو کش و قوس می دادم که از خواب بیدار بشم، بیشتر کارهام رو انجام دادم و وقتم کلی برکت پیدا کرده!