572.از کتاب هایی که می خونم

یکی از اتفاقات خوب سال گذشته، شروع رفاقتم با فیدیبو بود. قبل اون با تجربه ی خوندن چند نسخه ی پی دی اف،  ارتباط خوبی با کتاب الکترونیکی نداشتم و اگه کاغذ کتاب رو لمس نمی کردم خوندنش بهم نمی چسبید! اما یه شب طی صحبتی که تو خونه ی مامان در این مورد شد، برادر بزرگه و برادر کوچیکه کلی از فیدیبو تعریف کردن این که  کتابای خوبی داره با تخفیف های خوب، که خوندنشون به خاطر قابلیت تنظیم فونت و صفحه بندی راحته و فرق داره با نسخه های پی دی اف، که کتاب همیشه و همه جا در دسترسه و خوندنش راحت... و  از اون جا که این حرفا رو داداش بزرگه می زد که قبل ها چندان اهل کتاب خوندن نبود، منم تشویق شدم از اهالی فیدیبو بشم، شهر کتاب های الکترونیکی!

به خاطر همین اتفاق خوشایند، سال گذشته بیشتر از همه ی سال های اخیر کتاب خوندم. کتاب های مورد علاقه ام رو موقعی که تخفیف می خوردن با قیمت مناسب می خریدم و چون همیشه در دسترسم بودن سریع می خوندمشون. بخش بیشتر لذت بخش ماجرا هم این بود که دیگه می تونستم شبا تو رختخواب با خیال راحت کتاب بخونم. اون قدر بخونم تا چشمام سنگین بشه بعد خیلی راحت گوشی رو بذارم زیر بالش و غش کنم! کاری که به خاطر مسأله ی لزوم حضور چراغ نمی شد با کتاب کاغذی انجام داد!

اولین کتابی که به این شکل خوندم «مردی به نام  اُوِه» بود از یه وبلاگ نویس سوئدی به اسم «فردریک بکمن». یه داستان تأثیر گذار فراموش نشدنی که به خاطر شخصیت پردازی قوی و انتقال عمیق احساسات همیشه تو ذهنم می مونه. از همون جا این جناب وبلاگ نویس رفت تو لیست نویسنده های محبوبم و دو تا رمان دیگه هم ازش خوندم. «بریت ماری این جا بود» رو زمستون پارسال خوندم و «مادربزرگ سلام رساند و گفت متأسف است» رو که از جشنواره ی نوروزی خریده بودم، دو روز پیش به مناسبت روز تولدم شروع کردم و همین یک ساعت پیش تموم! 

حالا  می خوام یه کم از ویژگی های داستان های بکمن بگم و شما رو هم تشویق کنم به تجربه ی خوشایند و لذت بخش خوندنشون:

 

مهم ترین ویژگی نوشته های «فردریک بکمن» از نظر من شخصیت پردازی خیلی قویه. یعنی با وجود این که شخصیت اصلی داستان ویژگی های خاص و متفاوتی  داره و یه جورایی اعصاب خرد کنه، اما طوری باهاش همراه می شی که باهمه ی تفاوت ها و رو اعصاب بودنش، می پذیریش و حتی بهش حق می دی! 

 احساسات عمیقی که تو این داستان ها وجود داره. عشق، ترس،نفرت، غم... و همه ی اینا این قدر ملموس و واقعی بیان شدن که برای خواننده به راحتی قابل درکن.

پایان خوش، البته نه از نوع فیلم فارسی گونه اش! آخر داستان ها شخصیت اصلی بعد پشت سر گذاشتن یه سری اتفاقات به یه نوع نگاه متفاوت به زندگی می رسه و احساسات و عادت هاش به طرز خوشایندی تغییر می کنه ،جوری که موقع خوندن صفحات آخر همه ی این داستان ها اشکم دراومد بدون این که موقعیت گریه دار و غمگینی وجود داشته باشه!!!


این نکته هایی بود که به نظر من اومد و البته بگم اگه از اون دست آدم هایی هستین که فقط با داستان های پرماجرا و هیجان انگیز حال می کنین، احتمالا این کتاب ها به نظرتون جذاب نمیان! چون بیشتر از این که ماجرا محور باشن، شخصیت محورن.


دارم فکر می کنم از این بعد گاهی راجع به کتاب هایی که خوندم ودوستشون داشتم  بنویسم. نظرتون چیه؟


نظرات 2 + ارسال نظر
صبا پنج‌شنبه 23 فروردین 1397 ساعت 09:00 ب.ظ http://gharetanhaei.blog.ir/

سلام

تولدتون رو با چند روز تاخیر تبریک میگم

منم مردی به نام اوه رو خوندم و خیلی خوشم اومد ، تو وبلاگمم در موردش نوشتم، اون دو تا کتاب دیگه رو هم دوست داشتم بخونم ، کتاباش سبکه، یعنی زود میشه خوند و خیلی نیاز به تعمق نداره.

من خیلی موافقم که در مورد کتاب هایی که خوندین بنویسین، چون من اخیرا با مشکل انتخاب کتاب مواجه شدم.

سلام. خیلی ممنونم
متاسفانه این پستتون رو نخوندم اما پیداش می کنم و میخونم.
باشه ان شاءالله

کیانا یکشنبه 26 فروردین 1397 ساعت 10:47 ب.ظ

سال نو مبارک عزیزم. من تازگیا از فیدیبو کوچ کردم به طاقچه. چون یهویی خیلی گرونفروش شد‌ مردی بنام اوه و بریت ماری رو از فیدیبو گرفتم و بشدت دوست داشتم خصوصا اوه رو. مادربزرگ رو هنوز نگرفتم. جدیدا یه کتاب هم گرفتم از یوناسن به اسم‌پیرمرد صدساله ای ک ناپدید شد . خیلی بامره بود کل عید رو فقط پلاس بودم تو طاقچه و فیدیبو و کتابراه.البته کتابراه فونت و صفحه بندیش بده.

سلام. ممنونم. به هم چنین.
من از طاقچه هم گاهی کتاب میگیرم اما با گرافیک فیدیبو بیشتر حال میکنم! قیمتاشون تقریبا تو یه حدوده منم اکثرا موقع تخفیف ها خرید میکنم!
جاهای خوبی پلاس بودی چی بهتر از این؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد