ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
بعد مراسم عروسی برادرجان این قدر خسته بودم که دو روز استراحت کردم! بعد که خستگیم برطرف شد، با خیالی آسوده از این که شکر خدا همه چیز به خیر و خوشی برگزار و تموم شد، امروز اندکی به زندگی عادی برگشتیم. شازده صبح رفت سر کار، گل پسر مشغول انجام تکالیف نوروزیش شد و منم یه سر و سامون اساسی به اوضاع خونه که خیلی کثیف و به هم ریخته شده بود دادم.
الان خونه مرتبه، بوی عود همه جا پیچیده و میوه و شیرینی و آجیل روی میز چیده شده، قراره چند سری مهمون برامون بیاد...
+عید میلاد امیرالمومنین مبارک!