550

چندین ماهه تو این پاییز و زمستون خشک امسال، منتظر همچین موقعی هستم که پرده رو بزنم کنار و ببینم برف همه جا رو سفید پوش کرده! 

حالا امشب که این اتفاق خجسته افتاده، من سرما خورده و بی حال و فین فین کنانم! خانم کوچولو هم وضعش مثل منه و با نق زدن ها و گریه هاش کلافه ام کرده! البته که نمی شه از اومدن  برفی که این همه وقت منتظرش بودیم ذوق زده نبود!

الهی شکرت.



549

هر بار که مدرسه گل پسر جلسه اس و صحبت های مادرهای هم کلاسی هاش رو می شنوم و متوجه می شم بعضی ها چه قدر نگرانی بابت درس بچه هاشون دارن و چه قدر باهاشون به خاطر درس و مشق سر و کله می زنن و همیشه هم از معلم و مدرسه انتقاد دارن، پیش خودم فکر می کنم اینا فازشون چیه دقیقا؟!

و البته شاید اونا هم اگه بفهمن من تا حد امکان تو درس و مشق گل پسر دخالت نمی کنم و مسئولیت کارای مدرسه اش رو کاملا به خودش واگذار کردم و جز موارد محدودی که سوال داره یا نیاز به کمک کاری به تکالیفش ندارم، از خودشون بپرسن فاز من چیه دقیقا؟!


واقعیت اینه که من از درس پرسیدن و تمرین کردن و چک کردن تکالیف و این جور امور واقعا بدم میاد و فراریم ازشون! در نتیجه از همون کلاس اول سعی کردم جوری باشه که گل پسر  از نظر درسی بهم وابسته نشه.

 خودم هم تو کل دوران تحصیلم کاملا مستقل درس و مشقم رو انجام دادم و اصلا یاد ندارم مامانم ازم درس پرسیده باشه یا باهام تمرین کرده باشه! نه من دوست داشتم نه مامان! الان هم همین شیوه رو داریم تو نسل بعد ادامه می دیم و امیدوارم به همین صورت هم جلو بریم!


امروز تو این هوای دل انگیز بارونی رفتم مدرسه گل پسر و کارنامه نیم سال اولش رو گرفتم. نتیجه خوب بوده و معلمش راضی و من خوشحال! الحمدلله.