ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
کف اتاق خواب پر از وسیله اس. شازده داره کوله ی پیاده روی اربعینش رو می بنده. هر از گاهی هم یه چیزی رو می گه براش بیارم. فردا صبح عازمه ان شاءالله.
مدرسه ی گل پسر فردا جشن صبحانه داره. یه برگه دادن برای اطلاع رسانی که یه سری چیزا رو براشون بذاریم. یه سر به تلگرام می زنم و می بینم مادرای گروه مدرسه دارن از تزیین صبحانه حرف می زنن. یادم میاد پارسال برای جشن هیچ تزییناتی نکرده بودم و گل پسر بعد برگشتن از مدرسه از صبحانه های خوشگل هم کلاسی هاش گفته بود. اصلا حس و حال ندارم اما به خاطر سرخورده نشدن پسرکم بلند می شم و می رم سریع یه ظرف از مواد چیده واچیده مخصوص صبحانه براش حاضر می کنم، سلفون می کشم و می ذارم تو یخچال.
اینا در حالیه که من امروز از صبح تا بعد ازظهر تو یه کارگاه پخت و تزیین کیک با خامه و فوندانت حضور فعال داشتم! بعد مدت ها که دلم می خواست تزیین اصولی کیک رو یاد بگیرم و به خاطر هزینه خیلی بالای کلاساش اقدام نکرده بودم، دوست عزیزی این جا رو بهم معرفی کرد که هم قیمتش مناسب بود و هم مربی خیلی خوبی داشت. حالا کلی ذوق دارم که وسیله بخرم و شروع کنم به کار، در حالی که مزه عالی کیکی که سر کلاس درست کردیم زیر زبونمه!
و به شدت خسته ام تو این اوضاعی که همه چی با هم قاطی شده!