515

کف اتاق خواب پر از وسیله اس. شازده داره کوله ی پیاده روی اربعینش رو می بنده. هر از گاهی هم یه چیزی رو می گه براش بیارم. فردا صبح عازمه ان شاءالله.

مدرسه ی گل پسر فردا جشن صبحانه داره. یه برگه دادن برای اطلاع رسانی که یه سری چیزا رو براشون بذاریم. یه سر به تلگرام می زنم و می بینم مادرای گروه مدرسه دارن از تزیین صبحانه حرف می زنن. یادم میاد پارسال برای جشن هیچ تزییناتی نکرده بودم و گل پسر بعد برگشتن از مدرسه از صبحانه های خوشگل هم کلاسی هاش گفته بود. اصلا حس و حال ندارم اما به خاطر سرخورده نشدن پسرکم بلند می شم و می رم سریع یه ظرف  از مواد چیده واچیده مخصوص صبحانه براش حاضر می کنم، سلفون می کشم و می ذارم تو یخچال.

اینا در حالیه که من امروز از صبح تا بعد ازظهر تو یه کارگاه پخت و تزیین کیک با خامه و فوندانت حضور فعال داشتم! بعد مدت ها که دلم می خواست تزیین اصولی کیک رو یاد بگیرم و به خاطر هزینه خیلی بالای کلاساش اقدام نکرده بودم، دوست عزیزی این جا رو بهم معرفی کرد که هم قیمتش مناسب بود و هم مربی خیلی خوبی داشت. حالا کلی ذوق دارم که وسیله بخرم و شروع کنم به کار، در حالی که مزه عالی کیکی که سر کلاس درست کردیم زیر زبونمه!

و به شدت خسته ام تو این اوضاعی که همه چی با هم قاطی شده!