476

نمی‌دونم به حالتی که مدتیه دچارشم دقیقا چی میگن؟ چسبندگی به منزل؟ عدم تمایل به بیرون رفتن؟ یا چیز دیگه؟ به هر حال من ترجیحم اینه که کلا تو خونه باشم و گزینه های مهمونی و گردش و خرید برام تو الویت بعد قرار می گیرن! حالا  نمی دونم  بیاندازمش تقصیر گرمای هوا یا از اون مهم تر معضل بزرگ بی ماشینی که در نتیجه ی فروش ماشین شازده به علت پاره ای از مشکلات مالی و تصاحب ماشین این جانب از طرف ایشون پیش اومده، یا مشکل از خودمه که خیلی تنبل شدم؟! 

اون وقت تو این وضعیت من الان سه روز پشت سر هم بیرون  بودم! یه روز منزل دوست جانم که بعد عوض کردن خونه و عمل جراحی دخترش مدتی بود می خواستم بهش سر بزنم و نمی شد تا بالاخره خودش زنگ زد و دعوتمون کرد به صرف ناهار زنونه و شام خانوادگی، روز بعدش بنا به درخواست مامان جان و داداش جان خیاطی و بازار برای انتخاب مدل و خرید پارچه ی لباس عروس برای جشن نامزدی داداش وسطی که قراره تو شهریور سه ماه و اندی بعد از عقد برگزار بشه! که چه روز سخت و طاقت فرسایی هم شد با وجود خستگی خودم و همراهی بچه ها که اصلا از نق زدن و بهانه گیری دریغ نکردن! روز بعدترش هم منزل مامان جان طبق برنامه ی هفتگی که همه اون‌جا جمع می شیم.

الان که بعد سه روز صبح بیرون رفتن و شب برگشتن  تو خونه مونم، پر از احساس راحتی و آرامشم و دارم خستگی این چند روز رو با لم دادن روی مبل و گوشی بازی و کتاب خوندن و در رفتن از زیر کارای خونه در می کنم و فکر می کنم چه قدر خوب شد که چند ساله کار بیرون رو تعطیل کردم!



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد